بالا و پایین



قیمت جان آمده پایین، ولی نان رفته بالا
قیمت این آمده پایین، ولی آن رفته بالا
  
  
یک زمان از بی غذایی آمده پایین فشارم
یک زمان از غصه و فکر فراوان، رفته بالا
   
دوش رفتم سوی میدان تا بگیرم جنس ارزان
 دیدم آنجا نرخ ها تا سقف میدان رفته بالا
  
من نمی‌گیرم برای بچه ها جشن تولد
چون دگر نرخ پذیرایی ز مهمان رفته بالا
  
در زمان تشنگی، با دست هایم آب نوشم
چون بهای استکان و تنگ و لیوان رفته بالا
  
زیر خود انداختم کیهان و ابرار و ........
چون بهای قالی کرمان و کاشان رفته بالا
  
دوش می آمد طلبکاری و دیدم در خیابان
 کارمندی مثل گربه از درختان رفته بالا
  
آمده پایین اگر ای دوست، بخشی از لباسم
علت آن باشد که نرخ بند تنبان رفته بالا
  
لحظه ای هم گوشه ی چشمی نیندازد به پایین
 هرکه را پست و مقام و شغل و عنوان رفته بالا
  
 می کنم اشعار خود را منتشر در این مجله
 چون بهای انتشار و چاپ دیوان رفته بالا!
  
«کمال تعجب»

روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها