12

مهر

1403


فرهنگی و هنری

22 خرداد 1402 09:00 0 کامنت
یافتم. یافتم! امروز دیگه تمام تلاش های از دست رفته رو جبران می کنم. امروز شاه بیت توفیق رو خواهم خوند. امروز برنده منم. یافتم .ریا! یعنی اگه بتونم ریا و دورویی رو ترویج بدم و آدما رو متمایل به ریاورزی کنم دیگه آخرشه.
رفتم سراغ رئیس یه شرکتی. یه آقایی حدودا پنجاه و شش هفت ساله نشسته بود پشت یه میز شیشه ای بزرگ. 
کفش هاش زیر دو میلیون قیمتش نبود، درشون آورد، جوراباش رو هم درآورد، لای انگشتای پاش رو هم مبسوط انگشت کشید، یه دمپایی ابری کرد پاش، پیرهنشو انداخت روی شلوارش، همین جور بی دلیل دکمه ی سرآستین اش رو باز کرد و آستین ها رو تا بالای آرنج کشید بالا ، گردنش رو کج کرد، یکی دو تا سرفه ی مصنوعی کرد، یه استغفرالله رو حدوداً داد زد! که گفتم خودشه. رفتم کنارش جهت ترویج دورویی که در باز شد و یک آقایی اومد داخل. این آقای برادر گفت اخوی مورد جنابعالی من حیث جمیع جهات مورد بررسی و مداقه ی لازمه قرار گرفته اما مساعدت در حق شما اجحاف به دیگران و خسران به بیت الماله. و این مقوله « بای نحو کان» میسور نیست چرا که باید به روز حشر پاسخ‌گوی باریتعالی باشیم. تشریف ببرید و من الله التوفیق. اون آقا گفت مورد مساعده ی من سه میلیونه کلا. ایشان فرمودند شما بفرمایید سه هزار تومان. اصلا بفرمایید سه ریال، نه جایز است نه مشروع. اون آقا رفت یکی دیگه اومد. کم حرف بودند اخوین! دو فقره چشمک زدند. 
بعد با صدای بلند صبحکم الله بالخیر گفتند. این اخوی از توی کارتابلش یک برگه رو امضا کرد که دستور پرداخت ۳ میلیارد تومن به اون برادر بود به شکل علی الحساب، اون برادر لبخند 
عنایت فرمودند و رفتند. این اخوی رفت دستاشو تا ناحیه ی آرنج خیس کرد اومد نشست تا آب از دستای مبارکش بچکه روی تنبان مبارکش و.... رفتم بیخ گوشش گفتم آقا لطف کن برای ریاکاری و دورویی کلاس فشرده ی تضمینی بذار، شهریه اش هر قدر باشه می دم!
 
ابراهیم رها

دیدگاه ها (0)
img