03

آذر

1403


فرهنگی و هنری

29 شهریور 1402 08:16 0 کامنت

یک: «اسکاندیناوی» منطقه ای سرحدنشین و سردسیری در شمال اروپاست؛ جغرافیایی یخ زده همجوار با سرزمین قطبی شمالگان که در گشت و گذارتان ذهنی تان درون جغرافیای قاره سبز اروپا، از سوئد، نروژ، دانمارک شروع می شود و به فنلاند، ایسلند و جزایر فارو می رسد. زبان مردمان ساکن این سرزمین‌ها با جنوبی های قاره اروپا، بسیار متفاوت و متمایز است و ماهیت و ساختار زبانی آنها نزدیک به هویت فرهنگی ژرمن های آلمانی تبار است. اهالی سرزمین های اسکاندیناو از نسل دزدان دریایی «وایکینگ‌» هستند که در زمان‌های قدیم، با کشتی به سرزمین‌های مختلف حمله می‌کردند و دارایی های آن‌ها را به یغما و غارت می بردند.

دو: گنده لات‌های سرحدنشین شمال اروپا (بنا بر تعبیر تمثیلی اهالی بومی هرمزگان برای مقایسه ساکنان سرزمین های سردسیری با ساکنان منطقه گرمسیری جنوب) در یکهزار سال پیش( معادل همان قرون وسطی اروپا)، بسیار خرافاتی بودند و خدایان وایکینگی نظیر «اودین» و «گرگ غول آسا فنریر» را ستایش می‌کردند. وایکینگ‌ها اعتقاد داشتند که اگر در جنگ کشته شوند روح‌شان به والهالا (بهشت وایکینگ‌ها) وارد می شود؛ پس همراه با سایر جنگجویان افسانه‌ای بر سر یک میز بزرگ چوبی می‌نشستند و شراب ناب والهالایی می‌نوشیدند و می‌خندیدند.
سه: دریا ساده‌ترین راه ارتباطی بین پادشاهی‌های ژرمن تبار وایکینگ با جهان خارج از سرزمین یخی آنها بود. ۱۲۰۰ سال پیش و در قرن هشتم میلادی، مردم اسکاندیناوی شروع به ساخت کشتی‌های جنگی و فرستادن آن‌ها برای اکتشاف سرزمین های همجوار از جمله کانادا و شمال قاره آمریکا با اسم رمز «تجارت و غارت» کردند که سبب آغاز دوران وایکینگ‌ها شد و حدود سه سده( تا سال ۱۰۶۶ میلادی) به طول انجامید. نوآوری‌های دریایی به وایکینگ‌ها این امکان را داده بود که بیشتر و به‌مدت طولانی‌تر با کشتی، پیمایش دریایی داشته باشند که خود جای پژوهش و تامل بیشتر  دارد.
چهار: رفتارشناسی و خلق و خوی نوادگان‌ امروزی وایکینگ ها در عصر متاورس، تفاوت‌های فاحشی با نیاکانشان دارد. بیش از یکهزار سال پیش، وایکینگ‌ها به روایت دشمنانشان، آدمیزادگانی حیوان صفت و کاملاً «خشن و تشنه به خون» معرفی می‌شدند؛ تا بدانجا که در منابع تاریخی انگلیسی زبان قرون وسطی، آنها را به عنوان «گرگ‌هایی در میان گوسفندان» توصیف می کردند. در روایت های تاریخی آمده که راهب های مسیحی از ترس تهاجم خونبار وایکینگ ها در نیایشگاه های خود، چنین دست به دعا برمی داشتند که «پروردگارا، ما را از خشم مردم شمالی رها کن (در امان بدار)»؛ مردم اسکاندیناوی که به نوردیک‌ها معروف هستند، در هزاره حاضر به عنوان آدم‌هایی آرام و صلح طلب و در عین حال متفکر شناخته می‌شوند که نه تنها مثل وایکینگ‌‌های پرخاشگر و جنگ طلب، نان کسی را از چنگش در نمی‌آورند، بلکه با تکیه بر نظام اقتصادی منحصر به فردشان کاری کرده‌اند که تمام اتباع آن‌ها بدون چشمداشت به مال بقیه، در رفاه کامل زندگی کنند.
پنج: مؤسسه‌ی لگاتوم هر سال با بررسی عواملی مانند اقتصاد، کارآفرینی، سیستم حکومتی، تحصیلات، بهداشت و سلامت، امنیت فردی و اجتماعی، آزادی‌های فردی و سرمایه‌‌ی اجتماعی در بین تمام کشورهای دنیا، فهرستی از خوشحال‌ترین ملل جهان را به ترتیب معرفی می‌کند. با نگاهی به این فهرست، متوجه می‌شویم از ۶ کشور نوردیک که نام بردیم، در سال های اخیر، به ترتیب نروژ، دانمارک، سوئد، فنلاند و ایسلند همواره در تاپ تن های جهانی، حضور مستمر دارند.
شش: به راستی راز و رمز این تغییر گفتمان و متمدن شدن در میان گنده لات های سرحدنشین شمال اروپا چیست؟ چگونه مردمی که گرز و شمشیر به دست بودند، به سطحی از توسعه یافتگی رسیده‌اند که می‌توانند کشورهای سردسیر و دارای طبیعت خشن خود را به این خوبی اداره کنند؟ پاسخ مقدماتی این است که اگر بخواهید کشوری داشته باشید که فقر، تبعیض و جهل باعث نشود، مردمش دائم به جان هم بیفتند، باید در تمام سطوح اجتماعی، اقتصادی و سیاسی عدالت برقرار کنید، اگر می‌خواهید اندیشه‌های پوسیده از سر مردم کشورتان پرواز کند، باید به اجرای برنامه های دانش بنیان و توسعه دانشگاه‌ها بپردازید، اگر می‌خواهید بحران های اجتماعی همچون پاندمی کرونا و سایر بیماری های واگیردار مرگبار، مردمان سرزمینت را به وحشت نیندازد، باید زیر ساخت‌های نظام سلامت و بهداشت را به خوبی در کشور پیاده سازی کنید، اگر می‌خواهید مردم کشورتان رفتار بلوغ آمیزی داشته باشند، باید به آزادی‌های فردی و اندیشه ورزی بها بدهید و در نهایت اداره تمام این امور نیازمند دولتی باثبات، بابرنامه و توسعه گراست که بدون شعار دادن، به مردم کشورش و شهروندان آن خدمت کند.
هفت: سیستمی که دولت‌های اسکاندیناوی برای اداره‌ کشورهای‌شان به کار می‌برند، چیزی است که به “مدل نوردیک” معروف است؛ خودشان از آن به عنوان ”سیستم رفاقتی” تعبیر می کنند. بارزترین خصوصیت سیستم حکمرانی وصف شده، این است که منفعت عمومی بر منفعت فردی ترجیح داده می‌شود. در این کشورها، دولت ۴۰ درصد تا ۶۰ درصد از درآمد شهروندان را مشمول مالیات می‌کند و البته مردم این کشورها بدون هیچ گونه کارشکنی و اعتراضی این مبلغ را دو دستی به دولت تقدیم می‌کنند، چون می‌دانند که اگر کارشان به بیمارستان کشید یا به دانشگاه رفتند، نیازی نیست پول پرداخت کنند. اگر شما پول بیشتری در بیاورید، باید مالیات بیشتری هم بدهید، بنابراین در این نظام فاصله‌ی طبقاتی ایجاد نمی‌شود و اگر امشب شام کباب شتر یا ماهی شکم پر دارید، خیال‌تان راحت است که بقیه هموطنان‌تان مثل گربه نحیف روبه موت، تا کمر در سطل آشغال فرو نرفته‌اند.
هشت: یادمان نرود که فقر فرهنگی و فقر اقتصادی دو روی یک سکه در حکایت توسعه نیافتگی هستند. نداشتن پیشینه تمدنی یا توجه نداشتن به دستاوردهای تمدنی گذشتگان و بهره نگرفتن از تجارب باارزش تاریخی، به تعبیری بیان خطای راهبردی « چرخ از نو اختراع کردن» است. در عرف امروزی، فقیر واقعی به کسی گفته می شود که توان سازگار کردن شرایط اقتصادی و معیشتی خود را با اکوسیستم اقتصادی حاکم بر جامعه ندارد. بنابراین افرادی که از توان کارکردن و درآمدزایی بهره مندند و یا قدرت افزایش دانش و کسب مهارت های لازم برای بهبود سطح کیفی و‌کمی زندگی خود را دارند، ولی به جهت عافیت طلبی و تنبلی، کار و تلاش نمی کنند، فقیر به حساب نمی آیند. احساسی که از مفهوم فقر به هر انسانی دست می دهد، ممکن است با انسان دیگر متفاوت باشد؛ گاه انسان به دلیل اینکه ثروت کافی در اختیار ندارد و از درآمد کافی جهت اداره زندگی بی بهره مانده، احساس فقر می کند، گاه ممکن است فقیر باشد چون به لحاظ فرهنگی بی صلاحیت است؛ ممکن است فقیر باشد، چون از لحاظ قدرت روحی و اراده، ضعیف است یا اینکه فقیر باشد چون گروهی از محرومیت ها، جغرافیای پیرامونی او را احاطه کرده است. خلاصه کلام اینکه، فقر که نباشد و هر کسی دستش در جیب خودش باشد، بخش بسیار زیادی از جرم و جنایت هم خود به خود محو می‌شود و جامعه به امنیت می‌رسد و مردم فرصت می‌کنند وقت‌شان را صرف کارهای مهم‌تری کنند.
نه: خودآگاهی و رسیدن به ساحل امن تمدن و پیشرفت، قطعا یک شبه اتفاق نمی‌افتد، یا باید مسیر دستیابی به توسعه یافتگی را با دست یازیدن به فرهنگ تمدن پایه، تجربه کرد و یا فرهنگ کار و تلاش و حل مسأله را با آموزش، یادگیری، مطالعه و تمرین کار گروهی و شهروندپروری، نهادینه سازی کنیم و حکمرانی خوب و شایسته مبانی بر دریا را با تفکر عمیق و برنامه ریزی محقق نماییم.
ده: برای ساحل نشینان جنوب ایران که میراث بانان تمدن دریایی چندین هزار ساله این سرزمین هستند، بهره مند شدن از مواهب پیشرفت دریاپایه مدل سیستم رفاقتی «نوردیک» کشورهای اسکاندیناوی چیزی شبیه خواب رنگین، اوهام شبانگاهی و رویایی دست نیافتنی است و مقایسه کردن اقتصاد دریایی ایران با مدل اقتصادی شمال اروپا، قیاس مع الفارق باشد اما اینکه مردمان تمدن ساز ایران دریایی در منطقه خلیج فارس، نسبت به توزیع ثروت حاصله از حکمرانی دریامحور به عنوان سرانه ثابت هر شهروند در کشورهای همسایه جنوبی خود حسرت و افسوس بخورند ( وضعیت اقتصادی بسامان شهروندان قطر ، امارات متحده عربی، سرزمین های وسیع عمان و حتی کویت و مجمع الجزایر بحرین)، دیگر جایی برای توجیه کردن خطاهای مدیریتی و ضرورت آسیب شناسی فقدان نظام تدبیر در نظام اقتصادی کشور، نیست؛ کشورهایی که روزگاری نه چندان دور، هر کدام ولایتی کوچک زیر چتر روادارانه و صلح گستر تمدن باشکوه «ملوک هرموز » با پایتخت تجاری سیاسی هرموز کهنه (حوالی بندر تیاب امروزی در شهرستان میناب) و جزیره هرموز فعلی (زرون سابق) بودند؛ مدل حکمرانی موفق، پیشرفته، هوشمند، دارای شهرت جهانی در جوامع اروپایی در حال گذار از دوران تاریک قرون وسطی. این مدل حکمرانی اما بنا به دلایلی که برای نگارنده نامشخص است، متاسفانه در میان اهالی رسانه و افکار عمومی ایرانیان و حتی منطقه خاورمیانه ناشناخته مانده که رمزگشایی از محتوای جعبه سیاه این تمدن دریایی، نیازمند پژوهش بیشتر و روایتگری مفصلی در قالب مجموعه مقالات جداگانه ای است.
یازده: کافی است همین قدر بدانیم که اسناد و نقشه های در دسترس پژوهشگران ایرانی و اسناد دور از دسترس ما در موزه های ملی پرتغال و سایر ملل اروپایی، شواهدی معتبر برای ارایه توصیفات دقیق تر پیرامون گستره و نحوه حکمرانی ملوک هرمز با استفاده از پشتوانه نظام پیشرفته اقتصادی دریاپایه و دیپلماسی قوی مبتنی بر تجارت دریایی، رواداری مذهبی- اجتماعی- سیاسی و همچنین حذف رویکرد نظامی گری در دوران اوج قدرت آنها به ما ارایه می کند؛ دوره اوج قدرت اقتصادی تمدن ایران دریایی با برند حکمرانی دریایی «هرموز» همزمان است با همان دوره ظهور و سقوط دزدان دریایی «وایکینگ» تا قبل از تسخیر سواحل و جزایر خلیج فارس توسط استعمار پرتغال و اسپانیا که این ملل اروپایی سوداگر تصاحب ثروت های مناطق شرقی زمین، در خشونت ورزی و اقدامات جنگ طلبانه ضد تمدنی، دستکمی از وایکینگ ها نداشتند.
دوازده: پادشاهان مدبر، عدالت پیشه و دریاگستر «ملوک هرمز»، نزدیک به ۷۰۰سال (سده ۴ تا ۱۱ خورشیدی/قرن ۱۰ تا ۱۷ میلادی) در یکی از مهم ترین و تمدنی ترین مناطق دریایی جهان؛ یعنی «تنگه هرموز و خلیج فارس»، الگویی منحصربفرد از اقتصاد ساحل نشینی و پیشرفت همه جانبه دریاپایه را طراحی، راهبری و رهبری می کردند که در روزگار فعلی، دولتشهر دبی و به تازگی شهرهای دوحه در قطر و مسقط در عمان، توانسته اند با الگوبرداری از مدل حکمرانی دریایی کمتر شناخته شده پلتفرم «ملوک هرموز»، بدون رعایت کپی رایت نسخه اورجینال آن، به یک برند جهانی در حوزه تجارت دریایی و گردشگری تبدیل شوند!
▪️پ.ن: بهترین کتاب مستند تاریخی حاوی اسناد ترکی، فارسی و عربی پیرامون این نظام حکمرانی دریامحور، اثر محقق و پژوهشگر ایرانی « دکتر جهانگیر قائم مقامی» (چاپ دهه ۵۰ خورشیدی) با عنوان « مسأله هرموز در روابط ایران و پرتغال» است که در یادداشت‌های بعدی حتما به رمزگشایی از رازهای موفقیت نظام اقتصاد دریامحور در سرزمین های تحت حکمرانی ملوک هرموز می پردازیم...
▪️منبع اصلی نقشه پیوست: کتاب «اسناد فارسی، عربی و ترکی در آرشیو ملی پرتغال درباره هرموز و خلیج فارس»/ مدخل اول؛ «مسأله هرموز در روابط ایران و پرتغال»/ صفحه ۲۵

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img