29

آبان

1403


اجتماعی

04 خرداد 1394 07:30 0 کامنت

صبح ساحل ، اجتماعی - رهبر معظم انقلاب در مناسبت‌ها و موضوعات مختلف همواره نيم نگاهي به تحولات تاريخ معاصر داشته‌اند و زاويه نگاه تحليلي ايشان به رخدادهايي همچون فتح خرمشهر حائز نکات کاربردي و راهبردي است.حماسه آزادسازي خرمشهر و عمليات بيت المقدس يکي از تأثيرگذارترين رويدادهاي ثبت شده در تاريخ معاصر ايران است. رويدادي که امروز و با گذشت بيش از سه دهه از آن همچنان در خاطر ايرانيان زنده و پوياست و هنوز هم يادآوري و مرور جرئيات آن خالي از سود و بهره نيست.مقام معظم رهبري که در زمان فتح خرمشهر رياست جمهور را برعهده داشتند در موضوعات و مباحث مختلف روايت‌ها و بازخواني‌هاي متفاوتي از متن و حاشيه اين رويداد حماسي داشته‌اند. همز‌مان با سي و سومين سالگرد آزادسازي خرمشهر به مرور و بازخواني بخش‌هايي از اين بيانات پرداخته‌ايم.

ديدار با جمعي از مردم خرمشهر/ آبان 64؛ روزهاي غمگين خرمشهر و آبادان

در اهواز آن روزهاي اول جنگ و هفته‌هاي اول جنگ بعد از آني که خرمشهر بوسيله‌ي دشمنان اشغال شده بود و آبادان در محاصره بود، و سرتاسر جزيره‌ي آبادان زير آتش دشمن بود، بنده وقتي نگاه مي‌کردم به نقشه‌ي جزيره آبادان و شهر خرمشهر مثل اين‌که يک دست قوي، يک پنجه قوي اين قلب من را به شدت مي‌فشرد.توي اتاق کار ما - اتاق جنگ در آن محل جنگهاي نامنظم - نقشه‌هاي گوناگوني بود. چون عمليات نامنظم و چريکي نسبت به آن منطقه‌ي آبادان انجام مي‌شد، نقشه‌ي جزيره‌ي آبادان به طور کامل وجود داشت آن جا. هر وقت من چشمم به اين نقشه مي‌افتاد تمام روحم زير فشار قرار مي‌گرفت، از تصور اين‌که خرمشهر عزيز و اين خانه‌ها و اين کوچه‌ها و اين خيابانها و اين نخلستان‌ها زير پاي دشمن غاصب و متجاوز است.

تمام فشاري که ما آن روز مي‌آورديم براي تجهيزات به مناسبت اميدي بود که داشتيم؛ متأسفانه هر چه مي‌شنيديم از آنهايي که اختيارات دست آنها بود آيه يأس بود. عده‌اي باورشان شده بود که ما خرمشهر را از دست داديم، و معتقد بودند که بايد بنشينيم با دشمني که وارد خانه‌ي ما شده مذاکره کنيم تا در سايه اين مذاکره بتوانيم وجب وجب و قدم قدم سرزمينهاي خانه‌ خودمان را پس بگيريم. حالا چقدر طول مي‌کشيد خدا مي‌داند...

ديدار با اعضاي هيات دولت/ شهريور 88؛ من و شما کاره‌اي نيستيم

خرمشهر وقتي آزاد شد، خيلي پيروزي بزرگي بود - آنهائي که درست يادشان هست، سال 61 - خيلي کار عظيمي بود؛ هم از لحاظ سياسي مهم بود، هم از لحاظ نظامي بسيار پيچيده و مهم بود، هم از لحاظ اجتماعي و نگاه عمومي و دل مردم، چقدر مهم بود و تأثير داشت. از همه جهت کار عظيمي بود. همه، از جاهاي مختلف آمدند. من آن وقت رئيس جمهور بودم. آقايان رؤساي جمهور چندين کشور - پنج شش تا، هفت تا کشور - آمدند اينجا با ما ملاقات کردند و صريحاً به ما گفتند که الان ديگر وضع شما با گذشته فرق ميکند؛ بعد از اين فتح بزرگي که انجام گرفت. يعني اينقدر ابعاد داخلي و خارجي اين حادثه عظيم بود. امام واقعاً يک معلم بود. امام يک معلم اخلاق بود. تا اين حادثه‌‌‌‌‌‌ي عظيم، با اين عظمت، با اين حجم پيدا شد، از همان ساعت اول تو خيابان اثرش در روحيه‌‌‌‌‌‌ي مردم فهميده شد، امام فوراً درد را احساس کرد، درمانش را بلافاصله داد: «خرمشهر را خدا آزاد کرد».

اين معنايش اين بود که فرماندهان مسلحي که اين همه سختي کشيده بودند، اين همه رنج برده بودند، آن خون دل‌ها را خورده بودند، چقدر شهيدهاي خوب و بزرگ ما در همين فتح بيت‌‌‌‌‌‌المقدس داديم، بر اثر اين همه مجاهدت، حالا اين کار بزرگ انجام گرفته، اينها مغرور نشوند. سياسيوني که در مسند قدرت نشسته‌‌‌‌‌‌اند، از اين پيروزي بزرگي که در عرصه‌‌‌‌‌‌ي سياسي برايشان پيدا شد، بر اثر اين حادثه مغرور نشوند: «و ما رميت اذ رميت و لکنّ اللَّه رمي». ايشان افزودند: من و شما کاره‌‌‌‌‌‌اي نيستيم؛ دست قدرت الهي است. من و شما وسائلي هستيم که اگر عقل به خرج بدهيم، اختيار خودمان را به کار بيندازيم، وارد ميدان بشويم، از ما براي حصول اين هدف استفاده خواهد شد و افتخار و شرفش براي ما مي ماند. اما اگر ما هم نباشيم: «فسوف يأتي اللَّه بقوم يحبّهم و يحبّونه».

ديدار با اعضاي ستاد بزرگداشت سالگرد رحلت امام خميني(ره)/ خرداد 82؛ پيوند فتح خرمشهر و شخصيت امام(ره)

امروز سوم خرداد ماه، يک روز فراموش نشدني است. پيوندي هم بين سوم خرداد و فتح خرمشهر با شخصيت امام بزرگوار وجود دارد. روزي که امام فرمودند خرمشهر بايد آزاد شود، بنده در همان نواحي بودم؛ شايد بعضي از شما هم در آن‌جا بوديد.

فاصله‌ بين آزادي خرمشهر و وضعيتي که آن روز ما آن‌جا داشتيم، يک فاصله‌ي ناپيمودني بود. دشمن به منطقه‌ي غرب اهواز و شمال غربي و جنوب غربي آمده بود؛ تمام منطقه را از نيروها و لشکرهاي زُبده‌اش پُر کرده و محکم در زمين فرو رفته بود؛ نمي‌شد او را تکان داد. از کارون هم عبور کرده و نيم دايره‌ي نسبتاً کاملي را درست کرده بود؛ به‌طوري که افراد ما وقتي مي‌خواستند از اهواز به طرف آبادان بروند - که آبادان آن وقت دست دشمن نبود و مي‌شد رفت - از جاده‌ي معمولي نمي‌شد بروند؛ از جاده‌ غيرمعمول هم که آن طرف رودخانه بود، نمي‌شد بروند؛ از جاده‌ي ماهشهر هم نمي‌شد بروند؛ بايد مسير مثلّثي را طي مي‌کردند تا به خرمشهر بروند! از داخل دريا با «لنج»،

مسافتي مي‌رفتند و خود را به نقطه‌اي از جزيره‌ي آبادان مي‌رساندند و آن‌جا پياده مي‌شدند. در اين شرايط، نيروهاي ما معدود بودند و تيپ زرهي ما که حدّاقل بايد صدوپنجاه دستگاه تانک مي‌داشت، حدود بيست دستگاه تانک داشت. بچه‌هاي سپاه و بقيه‌ي نيروهاي داوطلب هم وقتي به آن‌جا مي‌آمدند، با زحمت زياد، بنده را ببين، مرحوم «چمران» را ببين، اين طرف بدو، آن طرف بدو، تا دو سه دستگاه خمپاره‌انداز به دست مي‌آوردند و از آنها استفاده مي‌کردند. هميشه حمله کردن سخت‌تر از دفاع کردن است. اگر نيرويي بخواهد حمله کند، بر اساس روشهاي نظامي، توان آن بايد سه برابر نيرويي باشد که مورد حمله قرار مي‌گيرد. ما بايد سه برابر نيروهاي عراقي توان و نيرو مي‌داشتيم تا مي‌توانستيم حمله کنيم و خرمشهرِ خودمان را از دست آنها نجات دهيم. آن موقع نيروي ما اصلاً قابل مقايسه با آنها نبود؛ يک برابر، نيم برابر و يک سومِ برابر هم نبود. در اين شرايط، امام گفتند خرمشهر بايد آزاد شود. اين به نظر من حقيقت عجيبي را در خودش دارد که بايد روي آن فکر و تدقيق و مطالعه کرد؛ با گفتن و تشريح زباني هم به‌دست نمي‌آيد. چقدر اعتماد به نفس، توکّل، عزم راسخ و جدّ در تصميم و اميد و خوشبيني به نيروهاي پنهاني که ما آنها را کشف نکرديم، بايد در آن دل بزرگ و نوراني به نور الهي و نور ايمانِ حقيقي متمرکز باشد تا آن‌طور قرص و محکم بگويند خرمشهر بايد آزاد شود.امام نمي‌گفتند که حرفشان تحقّق پيدا نکند. انسان حرفي را که بداند زمين مي‌افتد، به زبان نمي‌آورد؛ آن هم به اين قرصي. مي‌گفتند و مي‌دانستند اين حرف زمين نخواهد افتاد و زمين نيفتاد و تحقّق پيدا کرد و خرمشهر آزاد شد.

شايد بعضي از شما داخل آن جريان بوديد، اما بنده از نزديکتر شاهد بودم نيرويي که بايد خرمشهر را آزاد مي‌کرد، به وسيله‌ي چه عوامل و چه ابزارها و چه امکانات و چه کانون عظيمي از ايمان و تصميم شکل گرفت و همين نيرو رفت مثل گلوله‌اي به سينه‌ي دشمن خورد و آن حادثه‌ي عجيب را به‌وجود آورد؛ که وقتي ما خرمشهر را گرفتيم، ورق برگشت و دنيا عوض شد. قبل از آن هم ميانجيها مي‌آمدند و مي‌رفتند؛ اما بعد از پيروزي در خرمشهر، اوّلين دسته از ميانجيها وقتي به ايران آمدند، طور ديگري حرف مي‌زدند و اصلاً سبک حرف زدنشان با گذشته فرق کرده بود.

يکي از همين آقايان که رئيس جمهور يک کشور آفريقايي و جزو شخصيتهاي برجسته سياسي آفريقا و بلکه دنيا محسوب مي‌شد، خصوصي به من گفت شما با پيروزي در خرمشهر، معادله‌ها را عوض کرديد و امروز دنيا به شما به چشم ديگري نگاه مي‌کند.

خرداد 81؛ هيچ کس در دنيا باور نمي‌کرد، اما توانستيم

هيچ کس در دنيا باور نمي‌کرد که نيروهاي مسلّح ما بتوانند خرمشهر را پس بگيرند؛ چون خرمشهر رفته بود. همين مناظري که شما امروز مي‌بينيد اسرائيليها با تانک در جنين به وجود مي‌آورند، شبيه همين را در خرمشهر ما به وجود آوردند. البته جوانان ما مقاومت کردند و مدّتي دشمن را پشت در نگهداشتند. حدود چهل روز يا بيشتر، جوانان مؤمن و نيروهاي مسلّح ما توانستند به ارتش عراق تودهني و او را پس بزنند؛ ولي بالاخره بسياري شهيد شدند و خرمشهر از ملت ايران غصب شد.

وقتي نيروهاي مسلّح ما در عمليات بيت‌المقدّس با تدبير، روشن‌بيني، اراده برخاسته از ايمان، توکّل به خدا، استفاده‌ي از همه امکانات - يعني نگذاشتند جزئي از امکانات هدر برود - و با تکيه به نيروي خود و اعتماد به خداي متعال حرکتشان را شروع کردند، هيچ کس در دنيا باور نمي‌کرد اينها بتوانند خرمشهر را آزاد کنند؛ اما توانستند

دیدگاه ها (0)
img