جوانتر که بودم گمان میکردم خواندن رمان و داستان بیهوده است و اگر زمانی را که صرف خواندن داستانها میشود، برای خواندن تئوری، نظریه و مفاهیم صرف کنیم هم درونداد بیشتری نصیبمان خواهد شد و هم زمان خود را صرف آموزش دیدن کردهایم، اما با گذر زمان به این تجربه دست یافتم که خواندن داستانها و رمانهای درخور، در واقع تجربهی بیواسطهی زندگیهای مختلف و فراگیری درسهایی است که نظریات قادر به انتقالشان نیستند.
یکی از این تجربیات بینظیر و پرلطف، به کتاب "اتاق شماره 6" با قلم آنتوان چخوف بازمیگردد. این کتاب بسیار کم حجم است و همین موضوع آدمی را به سمت خواندنش سوق میدهد. روایت چخوف در این اثر کلاسیک، خطی، جذاب و گیراست. این نویسندهی روسی بزرگ دستی در توصیفات و پرداختن به جزئیات دارد، اما نه به شکلی خستهکننده و بیهوده. او معتقد است که اگر در ابتدای کتاب تفنگی بر روی دیوار نقش بسته و نویسنده به بیان جزئیات ان میپردازد، در بخشهای دیگر کتاب باید شلیک کند در غیر این صورت بودن تفنگ روی دیوار در بخش اول
غیرضروری و باطل است.
از همین روی چخوف به هیچ جزئیاتی بیهوده اشاره نمیکند و از کلمه به کلمهی خود بهترین استفاده را میبرد. داستان در بیمارستان روانی میگذرد، اما چخوف با زیرکی، هرگز نامی از این مکان به دست ما نمیدهد و هرگز از عبارات بیمارستان روانی یا تیمارستان استفاده نمیکند. اما مخاطب داستان آهسته آهسته به این درک میرسد که با اتاقی روبهروست که افرادی فرهیخته، اهل مطالعه، آگاه و قابل احترام اما ظاهرا مجنون در آن حضور دارند. شخصیتهایی که چخوف بیش از دیگران به آن پرداخته، ایوان دیمیتریچ است که جوانی به ظاهر مجنون و محبوس بوده و در اتاق شماره 6 رنج میکشد و شخصیت دکتر یفیمیچ، فردی آرمانگرا که در شرایطی بد با دیمیترچ روبهرو شده و به عنوان بیمار و پزشک دیالوگهای فلسفی بین این دو شکل میگیرد و در نهایت دکتر مرز باریک بین عقل و جنون را گم کرده و خود را محبوس در اتاق شماره 6 میبیند، جایی که تا پیش از این مسئول و پزشکش بوده و حالا باید با رفتار بد کارکنانی که با او به عنوان یکی از مجنونین برخورد میکنند مواجه شود و رنج بکشد.
چخوف در این اثر کوتاه و تامل برانگیز ما را با رنج مواجه کرده و در لفافه کلمات خود، به ما میفهماند که بدون درک رنج دیگری نباید صرفا با ادعای روشنفکری درد دیگران را در معرض قضاوت خود قرار دهیم. کتاب اتاق شماره 6 به رنج فردی بسنده نکرده و طوری اوضاع را رقم میزند که ما در آن جمع چند نفری شخصیتها، نمونهای از جامعه، افراد روشنفکر، افراد اهل تفکر، قوانین و غیره را مشاهده کنیم. این اثر آنتوان چخوف را میتوان بارها و بارها خواند و هر بار به لطف قلم جادویی نویسنده از کلمات مضامین و درسهایی تازه فراگرفت.
روزنامه صبح ساحل