گفت وگوی صبح ساحل با عبدالرضا شیبانی یک روحانی هنرمند؛

ازبنایی تا سرپرستی یک اداره فرهنگی



صبح ساحل، فرهنگی _  الهامات درونم همیشه این را می گوید که جنوب  طفلان تاریخ ساز می پروراند! تاریخ سازانی با اراده، که ندای  وظیفه را به گوش جان سپرده ؛چه در سیاست، رزم آوری ، ورزش،  دانش و پویش در همه پایه و هنر و پدیداری فرهنگ ها ، عرفان و اندیشه های  فلسفی و...

آشنا می شویم با شخصیتی روحانی ؛ اما به همه گونه متفاوت با آنچه که ما از صفت واژه ی "روحانی" این روزها در اندیشه هایمان تعبیر می کنیم!روحانی ای  که از آغوش جنوب جاویدمان بر خواسته تا در این زمینه نیز پارسیان اصیل گرمسیر بار دیگر برخود ببالند و خدا را با شکوفایی هر چه بیشتر و گسترش هنر در خود و دیگران؛ تسبیح می گوید! معتقد است به"سیاست در خدمت هنر،نه هنر در خدمت سیاست"!  مهمترین حسنش را انتصاب به جایش می توان دانست به سرپرستی اداره ی فرهنگ و ارشاد یک شهر؛ موضوعی که همیشه دغدغه زیر مجموعه های یک اداره یا سازمان است ،خودمانی تر روحانی مسلکی هنرمندکه برای عشق و هنر چارچوبی نمی بیند مگر سازندگی ومهرپروری!دوست ندارد خود را جدا از مردم بیند !نه  تعصب های افراط گونه می پذیرد ونه دو دستگی و نفاق را! این شخصیت روحانی وهنرمند مردمی را با زبان و روان خود و آن گونه که هست می شناسیم:

  معرفی نام و رسمتان را به خودتان واگذار می کنم و  ازدوران  کودکی تاکنون ،زادگاه و خانواده تان بگویید."عبدالرضا شیبانی" هستم ؛ متولد 1356خورشیدی از روستای "عمانی" شهرستان پارسیان (گاوبندی).معمم و در حال حاضر سرپرست و رییس اداره ی فرهنگ و ارشاد شهرستان بستک می باشم.پدر چهار فرزند و شریک یک همسر...کودکی ام را مانند همه ی بچه ها دوست دارم.دورانی داشتم که با همه ی سختی هایش و فراز و نشیب توان مالی خانواده؛ برایم شیرین وبیاد ماندنی است.و اما یادم نمی رود که از کودکی ساعاتی را برای تامین مخارج در کنار مادرمان کشاورزی می کردم و سالهای پنجم دبستان و راهنمایی که بایدتابستان را می رفتم کارگری همراه با اوستا وبناها!(اشاره به دستهایش)..به هرحال باید کمک خرج مادرمان بودیم تا روند زندگی مان را کنترل می کردیم و نیازمند کسی نمی شدیم...

 چگونه و کی وارد  حوزه علمیه شدید؟"این موضوع  به پانزده سالگی من مربوط می شود.چون همیشه برای من مقام معلمی و آموزش که البته فرق نمی کند در هر زمینه ای،مقامی الهی است و کار انبیاما هم در روستا بودیم و بیشتر با شیوه ی دینی انس داشتیم.از این رو عزمم را جزم کردم که بروم و در مسیر تعلیم و معرفت قرار بگیرم.از این رو بود که اومدم بندرعباس و در "مدرسه النبی " و "عمارت کلاه فرنگی"در مجاورت دریا با عظمت و عمق دریا عجین شدم.به این ترتیب بعدها علاوه بر آموختن وآموزش تعالیم روشنگر دینی ؛ معلم پاره وقت در دبیرستان  "شهید ذاکری و نیز آخوندی" و نیز مسوول فرهنگی _اعتقادی"ندامتگاه شهرک و کانون اصلاح و تربیت" بمدت هشت سال بودم.البته ناگفته نماند که برای ادامه تحصیل در مقطع حوزوی دو سال  به قم رفتم و بعد از بازگشت بعنوان روحانی طرح هجرت جهت اقامه ی فرائض دینی و دیگر طرح های مذهبی به دیارم هرمزگان و زادگاهم پارسیان برگشتم."                              

 بعنوان یک روحانی نطرتاتن درباره ی فلسفه چیست  وخود شما اجباری هستید یا اختیاریه؟"فلسفه یعنی شناخت از خداوند و خداوند خودش در سوره ی بقره از بنده اش خواسته که عبادت  همراه با علم وشناخت داشته باشد  حتی در ذات پاکش!  خدا عاشق بنده اش هست و انسان را با مهر وجودش آفریده و طبیعی است که اختیار را در تفکر و انتخاب به وی داده و آدم نباید خودش را مجبور به عبادت ببیند که نهایتا این عبادت  اگرخالصانه هم نباشد،فایده ندارد! بنابراین انسان اختیاریست ولی معرفتش به پروردگار را هم نباید از دست بدهد! البته قاعده ی جبر و تفویض در جایگاه اعتقادی خود باقیست!"

 بعنوان روحانی ؛شما همسر و فرزندانتان را مجبور به ادای فرایض دینی نمی کنید؟به هیچ وجه!من اختیار انتخاب را بخودشان داده ام ،خوشبختانه و به خواست خداوند مسیر درست را خودشان یافته اند.

 از چه هنگام فعالیت در اداره  فرهنگ وارشاد را آغاز کردید؟       سال 1387 بود که بنده را بعنوان سرپرست اداره ی فرهنگ و ارشاد شهرستان پارسیان انتخاب نمودند. بطوری که در دو  دوره ی مداوم نمونه ی استان شناخته شد.بعدها به صلاحدید اداره ی کل ارشاد و شخص آقای "مریدی" به ریاست و سرپرستی اداره ی ارشاد در شهرستان بستک انتخاب شدم.

 هنر را چطور در خود کشف کردید و در چه زمینه هایی فعالیت دارید؟ یک حس و حال وهوایی از کودکی با من همراه بود که مرا  متماییز می کرد،سکوتی که  مرا به تفکر و خلاقیت می گرفت..تقریبا تمام اسباب بازی های دوران کودکی ام را خودم می ساختم.از این رو با  گل و چوب و ...عجین شده بودم.اما زمانی که  در اداره ی زندان ها فعالیت داشتم ،یکی از مددجویان تابلویی از کار معرق  به من اهدا کرد که من هر روز با دیدن و نگاه کردن به آن احساس می کردم  این کار با من حرف می زند! این شد که به هنر معرق روی آوردم !عکاسی را هم بطور حرفه ای دنبال  می کنم و به موسیقی  و بخصوص نواختن تار و سه تار بسیار علاقه مندم.

 در کدام زمینه از هنرها نمایشگاه برگزار نمودید؟حدودا سه بارکارهایم را به دید عموم گذاشتم. (کارهای معرق)آخرین بار هم نمایشگاه عکس  در قشم برگزارشدکه برگزیده شدم.              

 رسانه ها چقدر با فعالیت های شما آشنایی دارند؟ چند مدت قبل  مصاحبه ی تلوزیونی با شبکه ی خلیج فارس داشتم.

برای فعالیتهای هنری تان در آینده چه برنامه هایی دارید؟دوست دارم آنقدر تلاش کنم تا کارهایم ارزش یک جایگاه و سبک خاص خودم را داشته باشند.

 شما دراصل یک هنرمندید! از این رو بعنوان  سرپرست و رییس یک اداره  که فعالیت سازمانی تان نیز مربوط به دغدغه ی درونیتان یعنی هنر و هنرمندان است دراین زمینه  چه برنامه ای دارید؟                  

همانطور که فرمودید بنده هم به سهم خودم و تا آنجایی که چارچوب به ما اجازه داده از هیچ کوششی فروگذار نخواهم کرد.از اینرو اولویت من در برنامه ریزی های هنری آموزش و گسترش هر گونه هنر و با هر رنگ و سبک و سیاقیست.درحال حاضر در بستک از ابتدای حضورم تقریبا تمامی انجمن های هنری فعالیت شان آغازشده وچیزی حدود 125همایش و مسابقه و جشنواره های مختلف برگزار نمودم.(جشنواره ی فیلم رشد در بستک) در تلاشم مربیانی که برای آموزش به بستک فرا می خوانم ,بهترین های اساتید و نخبه ی  کشور باشند .در فعالیت انجمن ها هیچ دخالتی ندارم و همه ی انتخاب ها و سلایق به خود هنر دوستان واگذار شده و تنها نقشم نظارت و حامی بودن از آنان است.برای هنر و هنرمندان ، حاضرم داشته هایم را با آنان تقسیم کنم ،چرا که معتقدم هنر می تواند جامعه را به آرامش و شکوفایی دعوت کند! معتقدم که هنر نباید در خدمت سیاست باشد بلکه این سیاست است که  باید در خدمت هنر! موضع بنده در مورد هنر سیاست باز و دادن حق به هنرمندان در مرحله اول به اقتضای چارچوب و شعائر است.

 از نگاه شما بعنوان یک روحانی که مدت هشت سال را از نزدیک  با زندانیان سر کار داشتید چه دیدگاهی درباره ی نوع  بشر و نیز رفتارش دارید؟بعنوان یک روحانی بیشتر از آن که به هنر کلامی ارزش دهم ؛تلاش می کنم تا  محبت را در خود بپرورم. من شخصا معتقدم همه ی انسانها فطرتا" پاک اند! این عوامل بیرونی و نوع جامعه است که انسان را به چالش و انتخاب نقش و جایگاه خود در جامعه سوق می دهد.. اصولا بشر جایزالخطاست و زندانی نوزاد ناخواسته ی ناهنجاریهاست .البته بابت اشتباهات انسان تاوانی می پردازد و ندامتگاه یا زندان از نظر من فرصت و مدرسه ی خودسازی است که انسانهای خطا رفته را بی هیچ مربی ای به جامعه باز می گرداند.زندانی ندیم در خلوت زندان با عرفان درون ؛یعنی عشق و هنر انس من مفتخرم که الهام بخش من درهنر معرق یک مددجوی زندانی بوده است.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها