30

آبان

1403


اجتماعی

02 تیر 1403 08:10 0 کامنت
شریل سندبرگ، مدیر ارشد عملیاتی یکی از سوشیال‌مدیاهای قدرتمند جهان، در مورد موفقیت و دستاوردهایش اینگونه می‌نویسد: " هنوز روزهایی هستند که با احساس کلاهبرداری از خواب بیدار می‌شوم و مطمئن نیستم که باید در جایی که هستم، باشم. مطمئن نیستم شایستگی این موفقیت‌ها را داشته باشم و فکر می‌کنم با دغل‌بازی یا شانس‌های متعدد به این جایگاه رسیده‌ام". با خواندن اظهارات این زن موفق ممکن است فکر کنیم که حتما او خودش را بهتر می‌شناسد و اموری در زندگی او وجود داشته که مسبب شکل گیری این تفکر است، لابد واقعا با فریبکاری یا حداقل موقعیت‌های ناشی از شانس به موفقیت رسیده و حالا دچار عذاب وجدان شده‌است. اما مشکل اساسی اینجاست که همه‌ی ما در مورد موفقیت‌ها و دستاوردهای خود گاهی دچار این تفکرات می‌شویم و برخی افراد اکثر اوقات با چنین افکار ناخوشایند و فلج‌کننده‌ای درگیر می‌شوند.
  

  سندرم ایمپاستر چیست؟

 آیا تمایل دارید موفقیت شغلی، تحصیلی یا اجتماعی خود را به عنوان "کار خاصی نبود، شانس آوردم" رد کنید؟ به توانایی خود در انجام کارها شک دارید، حتی زمانی که بارها و بارها موفق می‌شوید؟
 برخی روانشناسان برای توصیف ناتوانی در تشخیص موفقیت، شایستگی و دستاوردهای خود و نسبت دادن موفقیت خود به شرایط، دیگران، تقدیر و غیره، از عبارت "سندرم فریبکاری یا ایمپاستر" استفاده می‌کنند. این عبارت اولین بار در سال 1978 توسط روانشناسان پائولین کلنس و سوزان ایمز ابداع شد، این روانشناسان توضیح دادند که سندروم فریبنده پدیده‌ای است که اغلب در زنان موفق یافت می‌شود. در آن زمان، تحقیقات نشان داد که باورهای اجتماعی تصور اغلب زنان از دستاوردها، جایگاه‌شان در جامعه،امکان موفقیت و خودارزشمندی را تحت شعاع قرار داده و سندرم ایمپاستر را شکل می‌دهد. آیا زمان تغییر کرده است؟ آیا امروزه زنان در محیط کار اعتماد به نفس قوی تری دارند؟ تا حد زیادی بله، اما متاسفانه امروزه نه تنها درصدی از زنان که مردان هم درگیر این سندرم می‌شوند. در واقع سندرم فریبکاری شکلی از عزت نفس پایین و محدود به بی‌ارزش‌انگاری دستاوردها است که اغلب با سطح بالایی از اضطراب در مورد عیان و عمومی شدن ناتوانی و بی‌عرضگی همراه است.
   

 عامل شکل‌گیری و پیامدهای سندرم ایمپاستر

تصور می‌شود که این سندرم با سبک تربیتی والدین و روشی که با آن بزرگ شده‌اید مرتبط باشد. ممکن است والدینتان برای چیزهای خاصی در مورد شما ارزش قائل بوده‌باشند در حالی که به دیگر ویژگی‌های شما توجهی نکرده یا مستقیما آن‌ها را رد کرده‌اند.. مثلا اگر همیشه به شما می‌گفتند که زیبا یا خوب هستید، اما هرگز شما را باهوش، لایق یا کافی نمی‌دانستند، ممکن است با این خودپنداره بزرگ شوید که بر اساس ظاهرتان ساخته شده‌اید و هیچ ارزشمندی دیگری در وجود شما نیست. اگر والدین بیش از حد کنترل‌کننده باشند، می تواند به این معنی باشد که شما تشویق نمی شوید تا در زندگی ریسک‌های مثبت را بپذیرید. برای مثال، مطالعه‌ای که سال 2001 بر روی دانشجویان دانشگاه بریتانیا انجام شد، نشان داد افرادی که ادعا می‌کردند والدین محافظی دارند، در واقع سطوح بالاتری از ویژگی‌های سندرم فریبکار را تجربه کردند. از طرفی امروزه وضعیت برای زنان، همچنان سخت و تبعیض‌آمیز است. رسانه های اجتماعی و مطبوعات سلبریتی محور بیش از هر زمان دیگری بر قضاوت و انتقاد از ظاهر زنان تأکید دارند و در عین حال از توجه به دستاوردها یا هوش آنها غفلت می‌کنند. سندرم ایمپاستر در سطح فردی و اجتماعی باعث بروز مشکلاتی خواهد شد. تاثیراتی مانند دامن زدن به عزت نفس پایین، کمالگرایی افراطی، انزوا و دست کشیدن کامل از تلاش نمونه‌هایی از تاثیرات مخرب این سندرم می‌باشند.
 ممکن است مرتباً متوجه شوید که به یک صفحه یا ورق کاغذ خالی خیره شده‌اید و از شروع کاری که مطمئن هستید در آن شکست خواهید خورد وحشت دارید و این اغلب به کمال‌گرایی مرتبط است که سندرم فریبکاری می‌تواند ایجاد کند، طوری که شما به شدت نگران هستید که مبادا سطح کاری را که قبلاً مدیریت کرده‌اید، حفظ نکنید. شک کردن به تحسین، تشویق و تمجید اطرافیان هم نمونه‌ی دیگری از پیامدهای سندرم فریبکاری است و حتی زمانی که کار خوب و کوچکی انجام داده‌اید و به خاطر آن مورد تحسین قرار گرفته‌اید، انکار می‌تواند شروع شود و سپس به تعریف و تمجیدها با گفتن "من خوش شانس بودم"، "کار خاصی انجام ندادم" یا "کارم اندازه کافی خوب نیست" پاسخ می دهید. ممکن است تصور کنید که تعریف و تمجیدها از محل ترحم به جای تحسین واقعی است، بنابراین به جای اینکه اجازه دهید آنها احساس ارزشمندی را در شما ایجاد کنند، این احساسات مثبت را نادیده می گیرید. 
سومین تاثیر این سندرم این است که  به جای تلقی کردن شکست  به عنوان بخشی از یک منحنی یادگیری که همه از آن عبور می کنند، آن را به مثابه مساله‌یی شخصی و درون‌فری در نظر می‌گیرید. اگر تحت تأثیر سندروم فریبکار قرار بگیرید، اشتباهات یا شکست های حرفه‌ای را به عنوان بازتابی از خود و شاهدی بر این می‌بینید که شما واقعاً همان کلاهبرداری هستید که خود باور دارید. مورد بعدی این است که این سندرم مانع از به چالش کشیدن خودتان می‌شود. ممکن است احساس کنید که به سختی ادامه می‌دهید و نمی توانید مسئولیت‌های بیشتری را بر عهده بگیرید، اهداف بیشتری را تعیین کنید و به آن‌ها برسید، یا به دنبال آموزش در زمینه‌های جدید مسیر خود نباشید. 
شاید شما ایده‌هایی در مورد روش کارآمدتری برای اجرای چیزی در شرکت خود داشته باشید، اما از ترس اینکه مبادا ایده‌ی شما مضحکه شود، از گفتن آن خودداری کنید. سندرم ایمپاستر می‌تواند شما را از ترفیع، افزایش حقوق و فرصت‌های جدید باز دارد. در واقع یک مانع رایج است که افراد را از برداشتن قدم بعدی بر نردبان شغلی یا تحصیلی باز می‌دارد. شاید فکر می‌‎کنید که به اندازه کافی شایستگی برای رفتن به سطح بعدی را ندارید، یا احساس می‌کنید که مشارکت شما ارزش افزایش حقوق را ندارد، حتی اگر ساعات بیشتری وقت گذاشته و مسئولیت‌های جدیدی را بر عهده گرفته باشید. ممکن است به آگهی‌های شغل رویایی‌تان نگاه کنید و خود را از رقابت کنار بگذارید، چرا که احساس می‌کنید فاقد صلاحیت یا تجربه کافی هستید، یا فقط از اینکه مجبور باشید از مهارت‌ها و دستاوردهای خود را در طول فرآیند مصاحبه صحبت کنید، ناراحت هستید، چرا که به توانایی خود اعتقاد ندارید. 
  

 غلبه بر سندرم ایمپاستر

تمام دستاوردهای خود را ثبت کنید، حتی آن‌هایی که دیگران بابتش تشویق‌تان می‌کنند اما خودتان آن‌ها را باور ندارید. سپس تلاش کنید تا بتوانید به  آن‌ها افتخار کنید. چیزهایی مانند مهارت‌ها و نقاط قوتی که برای رسیدن به دستاوردها استفاده کرده‌اید و همچنین مهارت‌ها یا ویژگی‌هایی را که دیگران مرتباً آن تعریف می‌کنند، ثبت کنید. از کارفرمایان و همکاران خود بازخورد و توصیه‌نامه بخواهید تا بتوانید خود را از دیدگاه دیگری ببینید. هر هفته یک چالش برای خود قرار دهید تا شما را به جایی فراتر از منطقه راحتی‌تان سوق دهد. با هر شکست ظاهری، از خود در مورد کارکرد آن شکست بپرسید؟ اینکه چه چیزی یاد گرفتید که کمک می‌کند تا دفعه بعد بتوانید بهتر عمل کنید؟ 
اگر نگران هستید که سندرم فریبکار شما را در زندگی عقب نگه دارد، ممکن است یک مشاور و متخصص بتواند به شما کمک کند. یک رواندرمانگر می‌تواند به باورهای اصلی شما توجه کند و اهداف روشنی را برای به چالش کشیدن‌تان تعیین کند و تشخیص دهد که شما فقط از یک منظر نامناسب خود را به این شکل می‌بینید. یک مشاور همچنین می تواند به شما کمک کند تا هر گونه تجربه دوران کودکی را که ممکن است باعث سندروم فریبنده شما شود، شناسایی و پردازش کنید و در نهایت می‌تواند به شما کمک کند تا استراتژی‌های جدیدی برای ایجاد عزت نفس مناسب امتحان کنید.
دیدگاه ها (0)
img