02

آذر

1403


اجتماعی

16 مهر 1403 09:07 0 کامنت

همه‌ی ما می‌دانیم که آینده‌ی کودکان از مجرای تحصیل شکل می‌گیرد و آموزش با پیشرفت و شکل‌گیری آینده‌ی کودکان ارتباطی تفکیک ناپذیر دارد. حال سوالی که در این حوزه مطرح می‌شود، این است که آیا تمام کودکان این سرزمین به شکلی عادلانه  به خدمات آموزشی و تحصیلی دسترسی دارند؟ طبق اصل سی قانون اساسی کشور " دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه‌ی ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و  وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد"، اما در سه دهه‌ی اخیر، تلاش برای خصوصی‌سازی آموزش به طور ثابت و در مقیاس مختلف در راستای کار تمام دولت‌ها قرار داشته است، در واقع تمام دولت‌ها برسر هرچیزی که با هم اختلاف داشتند، در مساله خصوصی‌سازی به ویژه در مورد آموزش، کاملا هم‌راستا عمل نموده‌اند. در مورد عواقب فاجعه بار کالایی شدن آموزش و پرورش در کشور، عرشه آنلاین در 10 مهر 1402 می‌نویسد: «در حالی که شهریه‌های مدارس لاکچری در شمال شهر تهران و شهرهای بزرگ کشور در سال‌های پایانی دبیرستان از مرزهای 200 میلیون تومان در می‌گذرد، بنا بر اظهارات خود وزیر آموزش و پرورش کشور، بیش از هزار مدرسه کانکسی در کشور وجود دارد که برنامه‌ریزی برای جمع‌آوری آن‌ها تازه آغاز شده است». 
وزیر پیشین آموزش و پرورش در برنامه‌یی تلویزیونی در مقابل شکایت مجری از آمار بالای خصوصی‌سازی، پاسخ می‌دهد: «شما وقتی یک ماشین مدل بالاتر بخواهی، باید پول بیشتری پرداخت کنی». چنین تفسیر بازاری از روند آموزشی یک کشور بیان‌گر این است که آموزش و پرورشی که در قانون اساسی باید در خدمت عموم مردم فعالیت ‌کند، اکنون طلایه‌دار طبقات اشرافی و سرمایه‌دار است، طوری که اظهارات مسئولین در سال 1402 نشان می‌دهد که 23هزار کلاس درس در سراسر کشور فاقد معلم هستند و 60درصد دانش‌آموزان در کلاس‌های بالای 26 نفر و 15 درصد در کلاس‌های بالای 36 نفر درس می‌خوانند (این در حالی است که طبق استاندارد جهانی تعداد دانش‌آموزان یک کلاس باید بین 15 تا 20 نفر باشد). شواهد به شکل واضحی بیانگر این است که کودکان بسیاری در لای چرخ خصوصی‌سازی آموزش گیر کرده و زیر این تفسیر که "استعداد و ژنتیک عامل جا ماندن کودکان از تحصیل است" له می‌شوند. در کشوری مانند ژاپن، تاثیر طبقه‌ی اقتصادی و اجتماعی فرد بر دسترسی به کیفیت بالای آموزشی کم‌تر از 10 درصد است، اما بر اساس آزمون تیمز و پرلز این شاخص در ایران بین 35 تا 45 درصد است، که حتی از کشورهای داعیه‌دار سیاست‌های نئولیبرالی چون انگلیس و آمریکا بیشتر است. بسیاری از نظریه‌پردازان خصوصی‌سازی تلاش می‌کنند تا بحث استعداد و ژنتیک را در بی‌عدالتی آموزشی پیش بکشند و با تکیه بر استثنائات موجود، روند کلی مخربی که بر سرنوشت صدها هزار دانش‌آموز کم‌برخوردار تاثیر سوء دارد، را نادیده بگیرند. اما موجی از تحقیقات حوزه جدید "ژنومیک علوم اجتماعی" نشان می‌دهد که ژن‌ها سرنوشت  مطلق نیستند. این موضوع روشن می‌کند که چگونه سیستم‌های آموزشی می‌توانند به کودکان با استعدادهای ژنتیکی مختلف کمک کنند و همچنین سرنخ‌هایی برای بهبود محیط‌های یادگیری به دست دهد تا همه کودکان بتوانند رشد کنند. در واقع عملکرد مدرسه کودکان توسط ترکیب پیچیده‌ای از عوامل ژنتیکی و محیطی شکل می‌گیرد.

مدارس چه تأثیری بر استعدادهای کودکان دارد؟
این‌که افراد با ژنتیک و استعداد متفاوتی متولد می‌شوند، جای مناقشه ندارد، سوال اینجاست که دولت در مقابل این استعدادها و ژن‌های مختلف چگونه عمل کرده است؟ تحقیقات متعدد گویای این اصل است که دانش‌آموزان با ژن‌های پیشرفت‌ تحصیلی پایین‌تر، دیرآموزی، بیش‌فعالی و غیره، در صورتی که از آموزش باکیفیت برخوردار شوند، به راحتی در مسیر پیشرفت قرار می‌گیرند. نکته مهم این است که کودکانی که ژن‌های مستعد بیش فعالی یا پیشرفت تحصیلی پایین را به ارث می‌برند، به هیچ وجه مقدر نیست که در مدرسه عقب بمانند. بلکه زمینه مدرسه بر اینکه تا چه اندازه استعدادهای ژنتیکی کودکان مانع عملکرد آن‌ها می‌شود، تأثیر می‌گذارد. رزا چیسمن محقق دانشگاه اسلو اخیراً دو مطالعه بزرگ را در نروژ انجام داده تا چگونگی بیان استعدادهای ژنتیکی در محیط‌های مختلف مدرسه را بررسی کند. یافته اصلی او این بود که تاثیر ژنتیک به مدرسه بستگی دارد . مدارس خوب موفق می‌شوند عملکرد همه دانش آموزان را افزایش دهند ، به ویژه دانش آموزانی که از نظر ژنتیکی مستعد پیشرفت تحصیلی پایین‌تر هستند و برعکس مدارسی که کیفیت آموزشی در آن‌ها پایین است، بر عدم پیشرفت دانش‌آموزان دامن می‌زنند. چه چیزی باعث ایجاد یک مدرسه خوب می‌شود؟ مدارسی که تفاوت‌های ژنتیکی و طبقاتی در آن‌ها کمترین تأثیر را بر آموزش دارند، مدارسی هستند که سطح بالاتری از پیشرفت را تضمین می‌کنند. این مدارس تفاوت در استعدادهای ژنتیکی کودکان را جبران می‌کنند و موفقیت کسانی که ژن‌هایشان با عملکرد تحصیلی پایین‌تر مرتبط است را مهیا می‌کنند. این درحالی است که عموم مدارس خصوصی‌سازی شده، متمرکز بر سطح خانواده‌های پردرآمدی است که کودکانشان به دلیل مواجهه با فضای آموزش مداوم، در ردیف بالاتری نسبت به عموم جامعه قرار دارند.  در نروژ، سابقه طولانی تلاش‌های دولت برای به حداقل رساندن اختلافات بین مدارس به چشم می‌‍خورد. تقریباً همه دانش‌آموزان در مدارس دولتی تحصیل می‌کنند، بودجه آموزش به بخش‌هایی از کشور که بیشتر به آن نیاز دارند بازتوزیع می‌شود و سرمایه‌گذاری‌ها به‌ویژه بر آموزش اولیه برای کودکان خانواده‌های کم‌درآمد متمرکز است. با این حال، کودکان با استعدادهای ژنتیکی مشابه، بسته به مدرسه، سطوح متفاوتی از پیشرفت را نشان می‌دهند. اما در ایران مدرسه‌های خوب، که برنامه‌های رفاهی، آموزشی و پرورشی نسبتا مناسبی را به دانش‌آموزان ارائه می‌کنند، همگی خصوصی بوده و تحت عبارات بی‌معنایی چون هیئت امنایی، غیرانتفاعی، نخبگان، فرهیختگان و غیره خدمات آموزشی خود را در قبال هزینه‌های هنگفت به خانواده‌های طبقات بالای جامعه می‌فروشند و از طرف دیگر، فرزندان خانواده‌های طبقات فرودست، در کلاس‌های شلوغ، گاها در کانکس و بدون معلم، حتی از ابتدایی‌ترین حقوق آموزشی در خور محروم هستند، از روند آموزشی بازمی‌مانند و فقر و نابرابری به شکل موروثی ادامه می‌یابد. 
حتی مدارسی مانند تیزهوشان و مدارس نمونه، که با آزمون ورودی اقدام به جذب دانش آموزان مستعد و باهوش می‌کنند، با توجه به وجود برنامه‌های پولی پیش از آزمون و کتاب‌هایی با هزینه بسیار بالا، به صورت گزینشی اقدام به جداسازی کودکان خانواده‌های طبقات مرفه از طبقات پایین و پرداختن به استعدادهای آنان می‌کنند، هرچند هوش و استعداد هم در سایه‌ی تعلق افراد به طبقات مختلف رشد و نمو پیدا می‌کند و اساسا هوش نه یک داده‌ی فردی، که یک داده‌ی کاملا طبقاتی است. 
در این وضعیت اسف‌بار آموزشی، شعار "برای رشد و شکوفایی کودکان، برای آینده‌ای پیشرفته‌تر" خالی از معنا است و در سطح یک عبارت باقی خواهد ماند، چرا که رشد و شکوفایی، تنها در خدمت عده‌ای معدود قرار دارد و بیشتر جمعیت در سایه‌ی بی‌عدالتی آموزشی سرخورده و مطرود خواهند شد. 
 

دیدگاه ها (0)
img