03

دی

1403


اجتماعی

10 خرداد 1391 10:48 0 کامنت

 صبح ساحل، اجتماعی _ طلاق اگرچه نامطلوب است، اما همانند همه پدیده‌ها و معضلات اجتماعی برشانه های جوامع سنگینی می کندوبه عنوان یک واقعیت اجتماعی ناچاریم با آن برخورد کنیم. یکی از عوارض این واقعیت،فرزندان طلاق هستند. فرزندانی که هویت و شخصیت خودرا از 2 فردی کسب می کنندکه معمولا درمقاطع اولیه عمر یکی یا هردوی آنان را ازدست می دهند. درباره تاثیر طلاق براین کودکان وعوارض و پیامدهای آن با دکتر فربد فدایی، روانپزشک و استادیار دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبخشی به گفتگو نشستیم.

نهاد خانواده در پرورش و تکوین شخصیت کودک از لحاظ مادی ومعنوی چگونه نقش ایفا می کند؟

- نهاد خانواده درتکوین وشکل گیری شخصیت روانی و اجتماعی کودک نقش بسیاری دارد. مادر ابتدا با مراقبت همه جانبه و محبت نامشروط خود، احساس اعتماد رادرکودک به وجود می آورد. از حدود 2 سالگی به بعد نقش پدر نیز اهمیت می یابد پدر نماینده مقررات و بایدها ونبایدهای دنیای بیرونی است. مادر مانند خورشید که شعاع گرمی بخش خود را برای همه موجودات می پراکند، کودک را صرف نظر از این که رفتار خوب یا نامناسب دارد، می پذیرد. اما پدر محبت مشروط دارد و تنهارفتارهای خوب راتایید می کندوبه رفتارهای نامناسب به تنبیه پاسخ می دهد. خانواده، نیازهای مختلف کودک را ازقبیل غذا، لباس، استراحت، بازی، انضباط، آفرینندگی، احترام و امنیت تامنی می کندت، اما این بهشت خانوادگی  برای برخی کودکان دیری نمی  پایدو به علت اختلافاتی  که بین پدر و مادر وجود دارد، ممکن است کار به جدایی و طلاق بکشد.

باتوجه به نقشی که اشاره کردید. فروپاشی این نهاد وجدا شدن کودک از خانواده چه عوارضی درپی دارد؟

- طلاق ممکن است کودک را ازهمه یا برخی از امکاناتی که برشمردیم، محروم کند، اما با طلاق باید واقع بینانه  برخورد کرد و راههای مصون ماندن کودکان از عوارض منفی آنرا به طور دقیق بررسی کرد. سن کودک در زمان طلاق از اهمیت برخوردار است هرچه سن کودک کمتر باشد، خطرات و آثار نامطلوب عمیقتر و درازمدت تری برای کودکان ایجاد می کند، زیرا آنان را در مراحل مهم اولیه رشد از سرپرستی یکی از والدین یا هر دو محروم می کند. در دوران بلوغ نیز طلاق برای فرزندان با تلخی بیشتری همراه است، زیرا دوران بلوغ زمانی که آنها برای ورود به اجتماع احساس نیاز به پایگاه امنی،  مانند خانواده و و الدین خود دارند شاید عجیب به نظر برسد اگر بدانید حتی برای کسانی که درسن 40 یا 50 سالگی هستند. طلاق پدر و مادرشان به عنوان یک شوک شدید تلقی می شود. درهیچ سنی طلاق بی تاثیر وخالی از عوارض منفی نیست.

کشمکش ها  ومنازعات پیش یا پس ازطلاق چه آثاری بر کودکان می گذارد؟

-معمولا پیش از انجام رسمی طلاق، بین زن و شوهر، کشمکش هایی وجود دارد وهریک از آنان سعی می کنند کودک رابا خود موافق کنندوبه این ترتیب کودک بین 2 نفر که دوستشان دارد ونمی خواهد هیچکدامشان را از دست بدهد،دچار برزخی سرشار از اضطراب و تردید می شود؛ بهتر است دراین شرایط پدر و مادر از وارد کردن کودک به مجادلات خود، بپردهیزندو به کودک اطمینان دندکه اگر آنان از یکدیگر جدات می شوند. تقصیر کودک نیست؛ زیرا معمولا کودکان خود را در طلاق پدرومادر مقصر می بینند و احساس گناه می کنند. این احساس به این دلیل پدید می آید که  کودکان در خانواده برای خود اهمیت بسیاری قائلند. بدیهی است کودکان تا سنین بلوغ حتما به مراقبت مادرانه نیاز دارند، اما گذشته ازآن سرپرستی پدر نیز لازم است. توصیه می کنم پدران به جای مجادلات غیر ضروری وبی مورد درباره سرپرستی کودکان، در صورت وجود شرایط مناسب کودک را تا سن بلوغ به مادر بسپارندودرعین حال مراقبت وحمایت خود را از کودک حفظ کند. کودکانی که والدین آنها طلاق می گیرندومجادلات بی پایان خود را پس از طلاق هم ادامه می هند بیشتر درمعرض خطراتی مانند افسردگی،اضطراب، وسواس، شب ادراری،فکر واقدام به خودکشی، اعتیاد وعقب ماندگی درسی قرار می گیرند. نکته جالب آن است که مرگ یکی از والدین کودک یا مرگ هر دوی آنان نیز با افزایش چنین اختلالاتی همراه است. برای جلوگیری از این وضعیت باید به کودک اطمینان داد پس از طلاق هم پدر ومادر اورا دوست دارند و ازنظر مادی و معنوی نیازهای او را تامین می کنند. پس از طلاع، والدین باید از بدگویی نسبت به یکدیگر، نزد فرزند خود بشدت خودداری کنندوبرای ملاقات های مرتب کودک با والدینی که جدا از او زندگی می کند ترتیبی درنظرگرفته شود و فاصله این ملاقات ها از هفته ای یک بار کمتر نباشد.

بیشتر زنان ومردان مطلقه به ازدواج مجدد روی می آورد در این میان، باکودک حاصل از طلاق، چگونه باید برخورد کنند؟

- مساله مهمی که بر ذهن این  کودکان سنگینی می کند، احتمال ازدواج مجدد پد رومادر است. در واقع باید امیدوار بود خیلی از پدران ومادرانی که جدا شده اند پس از مدتی جدایی به فکر آشتی با یکدیگر بیفتند، اما اگر چنین نشد؛ باید بدانیم کودکان مطلقا از ازدواج دوباره  پدر یا مادر خود رضایت ندارندوحتی اگر ضرورت هایی والدینشان را به این کار وادارد، نمی توانند خود را با وضعیت موجود تطبیق دهند. اگر پدر یا مادری حس کنند پس از طلاق، باید ازدواج کنند؛ زمان انتخاب همسر، ضروری است. نیاز  کودک خودرا درنظر بگیرند و موضوع را با او ابتدا به صورت غیرمستقیم و سپس مستقیم درمیان بگذارندو اجازه دهندکودک در  انتخاب همسر جدید نقش مستقیم داشته باشد.

آیا این نظر درست است که فرزندان طلاق دچار اختلالات عاطفی می شوند ودر بروز عواطف خود افراط وتفریط دارند؟

- تجربه نشان داده است بسیاری از افرادی ک  به علت بیماریهای مزمن عصبی و روانی به مطب های روانپزشکان مراجعه می کنند و بیش از همه به دلیل افسردگی مراجعه می کنند در سابقه زندگی خود، با جدایی دراز مدت از والدین مواجه بوده اندکه عموما به دلیل طلاق یا مرگ والدین بوده است از این رو، آثار مخرب طلاق ممکن است دهها سال بعد ظاهر شود. کودکانی که در مراحل اولین رشد تا سن 10 سالگی با جدایی ازمادر مواجه می شوند در بزرگسالی دچار افسردگی می شوند.بسیاری از افرادی که به عنوان شخصیت های سرد وبی عاطفه، مورد اشاره قرار می گرند در واقع کوکان طلاق هستندکه چون نتوانسته بودند رابطه عاطفی خود را با پدر ومادر ادامه دهند بعدها نیز از برقراری روابطه عاطفی پرهیز کرده اند تابه عواقب سخت قطع احتمالی این روابط وتعلقات عاطفی مبتلا نشوند.از سوی دیگر، کسانی که می خواهندبا فرزندان طلاق ازدواج کنند دچار این نگرانی هستند که مبادا شریک آینده زندگی آنان تمایلی به تداوم زندگی مشترک نداشته باشد. خوشبختانه آمار چنین چیزی را تایید نمی کند، زیرا به احتمال زیاد فرزندان طلاق به دلیل آن که مزه تلخ آن را چشیده اند  ازآن گریزان و صبور وبردبار هستند.

برای پیشگیری از این عوارض چه راهکارهایی توصیه می کنید؟

- مانند همه مسایل اجتماعی و روانی، اینجا نیز پیشگیری مهمتر از درمان عوارض وعواقب طلاق است. برای پیشگیری از طلاق باید به همه ابعاد ومفاهیم ازدواج و گزینش زوج مناسب توجه کرد. در ازدواج ابعاد زیستی، روانی و اجتماعی وجود داردکه همه باید لحاظ شود.به عنوان مثال از لحاظ زیستی، تفاوت سنی زیاد  میان زن ومرد ویا حتی اختلاف قد و وزن آ‌نهاویا اختلاف نژادی مشکل ایجاد می کند. کودکان دورگه که پدر ومادرشان 2 نژاد مختلف دارند، ازنظر هویتی سردرگمند. ازنظر اجتماعی نیز زن ومرد باید فرهنگ، اعتقادات و دیدگاه های مشترک داشته باشند. ازنظر روانشناختی هر دوطرف باید به آن درجه از پختگی ذهنی رسیده باشندکه منظور از ازدواج را ایثار ومهر و محبت نسبت به شریک زندگی تلقی کنند و برآورده شدن نیازهای خود را در گروی برآورده شدن نیازهای طرف مقابل بدانند.

سرپرستی کودکان مساله مهم دیگری است که پس از طلاق، موضوع اختلاف ها و کشمکش های پدرومادر است . از لحاظ روانشناختی سرپرست چگونه باید تعیین شود؟

- به طور کلی درتربیت عاطفی وهوش کودکان، مادر نقش مهمتری دارد.با توجه به تفاوت هایی جنسی و جامعه شناختی به نظر می رسدپسرها به وجود پدر بیشتر نیاز دارند؛ زیرا محتاج به همانند سازی با یک مرد هستند تا برای آنها نمونه ای از مرد بودن پدر بودن و شوهر بودن باشد. اگر پسرها از سن پایین تری با پدر زندگی می کنند؛ ایرادی ندارد؛ اما برای دختران زندگی با مادر ضروری است. در شرایطی که پدر ومادر هیچکدام صلاحیت نگهداری فرزند را ندارندبهتر است یکی از بستگان این نقش را برعهده گیردکه خوشبختانه در ایران مرسوم است.

بدترین راه حل ، تحویل کودک به شیرخوارگاه یا پرورشگاه است. دراین حالت، کودک از امکان همانند سازی مثبت با پدر ومادر یا جانشین مناسب آن محروم می شود. سپردن کودک به خانواده های مناسب بر سپردن اوبه چنین مکانهایی ترجیح دارد. لیکن باید با موضوع فرزند خواندگی با ظرافت برخورد شود. این که به چه صورت وچه زمانی درباره هویت واقعی کودک به او توضیح داده شود، نمی توان اظهارنظر قطعی کرد وباید موضوع را به طور خاص حل و فصل کرد.اگر بچه های طلاق دریک محیط مناسب خانوادگی پرورش یابند، تفاوت های آنهابا بچه های عادی به حداقل وگاه صفر می رسد. اطرافیان این کودکان باید نسبت به طلاق والدین آنهاکنجکاوی نکنند. بین ناهنجاری های شخصیتی و رفتاری کودکان با موضوع طلاق ارتباط وجود دارد، اما این به کودکانی مربوط است که والدین آنها علاوه بر طلاق مشکلات دیگری نظیر اعتیاد  ومشکلات اخلاقی داشته  اند. بنابراین درباره تاثیر طلاق بر بزهکاری کودکان ونوجوانان حکم کلی نمی توان داد. پدر یا مادران بزهکار اگر هم طلاق نگیرند. فرزندانشان بامشکلات متعدد روبه رو خواهند بود.

دیدگاه ها (0)
img