29

آذر

1403


فرهنگی و هنری

22 آبان 1403 12:31 0 کامنت

 یادداشت‌های آدم زیادی


سه مساله‌ی عمده‌یی که همواره در صفحه‌ی زندگی وجود داشته و بر هویت آدمی تاثیر گذاشته‌اند، مسائل "عشق"،  "تنهایی" و "مقبولیت اجتماعی" بوده‌اند. این دو مفهوم می‌توانند خودپنداره و تصور آدمی از وجود خویش را قوت بخشیده و بال‌های قدرتمندی برای پرواز به او بدهند یا برعکس، چنانچه در سطح پایین و نامقبولی قرار داشته باشند، آدمی را به سقوط کشانده و نابودش کنند. ایوان تورگینف متولد 1883 و داستان‌نویس مشهور روسی در قرن نوزدهم با داستانی ملموس به بررسی این مفاهیم در زندگی می‌پردازد. این رمان تصویری واضح از جامعه روسیه در قرن نوزدهم است. هنگامی که تورگنیف دفتر خاطرات آدم زیادی را در سال 1850 منتشر کرد، یکی از اولین پرتره‌های ادبی انسان بیگانه را خلق کرد. تورگنیف زمانی گفت که در میان عاشقان ناموفقی که در داستان‌های او ظاهر می شوند، مقدار زیادی از تصویر و سرنوشت خود او وجود دارد. این شکست به همراه خودآگاهی دردناکی از بیگانگی، یک واقعیت مرکزی برای شخصیت اصلی یعنی چولکاتورین بیمار که در بستر مرگ افتاده  می‌باشد. او داستان را از لبه‌ی پرتگاهی برای مخاطب تعریف می‌کند که منتهی به مرگ خواهد شد و همین است که روایت تورگینف در این داستان را مملو از جذابیت می‌کند. مخاطب بغض و غم نهفته در روایت چولکاتورین را با تک به تک ذرات ذهن و مغز خود درک می‌کند و می‌تواند با غم او همذات پنداری کند.  همانطور که او در مورد زندگی خود با تمام سیاهی‌ها و تاریکی‌ها  فکر می‌کند، داستان لیزا را برای خوانندگان خود تعریف می‌کند، معشوقه‌یی که زمانی دل در گرو چولکاتورین داشته اما او آنقدر تعلل کرده که در نهایت این عشق مانند آهوی گریزپایی از دست او می‌گریزد و دل در گرو عشق افسر جوان و خوش صورتی می‌گذارد و این میان چولکاترین با عزت نفس پایین و تصمیمات احمقانه خود آنقدر پیش می‌رود که حتی زمانی که معشوق به دلیل بی‌وفایی افسر جوان تنها مانده، دیگر جایی برای عشق چولکاترین در قلب او نمی‌توان یافت. بنظر می‌رسد داستان تورگینف، نکته‌ی مهمی درباره‌ی عشق به ما ارئه می‌دهد: اینکه از طرفی اعتماد به نفس در تحقق همان اندازه تاثیر دارد که تحقق عشق در اعتماد به نفس و از طرف دیگر اعتماد به نفس، حرمت نفس و عزت نفس، اینقدرها هم سلسله مراتبی و درختی نبوده و تنها به نمودهای عینی خود مرتبط نیستند. برای مثال عشق، خود به حدی از عزت نفس نیاز دارد. چولکاترین که فاقد این حد از عزت نفس بود، از طرفی به خود اجازه ابراز عشقش را نمی‌داد و ازطرف دیگر با رقیب خود، با بدخویی و بی اخلاقی مواجه می‌شد و همین امر روز به روز منزلت او را کاهش داد، مقبولیت اجتماعی را از او دور کرد و در نهایت زمانی که چولکاترین در بستر مرگ افتاده بود، خود را آدمی زیادی یافت که جایی در میان اجتماع نداشته و تنهایی و انزوا همدم همیشگی او بوده ‌است. 

 


یادداشت‌های زیرزمینی


همه‌ی ما با آثار داستایوفسکی و شیوه‌ی نوشتار او آشنا هستیم و رمان‌های جنایات و مکافات، ابله و براداران کارامازوف را کم و بیش میشناسیم. فئودور داستایوفسکی، نویسنده‌ی روسی که در سال 1821 در روسیه متولد شد، نامی عظیم در حوزه ادبیات جهان است. کتابی از این نویسنده که کمتر مورد توجه قرار گرفته، رمان "یادداشت‌های زیرزمینی" است. این رمان در زمان انتشار خود چندان فروش خوبی نداشت و مردم از آن استقبال نکردند اما بیشتر از صد سال بعد، مخاطبان آهسته آهسته پی به اهمیت و بزرگی این اثر بردند.  
فصل اول کتاب به دلیل شاکله‌ی مونولوگ گونه‌ی خود  کمی یک سویه و سخت خوان است و به همین خاطر اکثر مردم مخاطبان نمی‌دانند چطور باید آن را بخوانند و همان اول کار کتاب را زمین می‌گذارند، اما از اواسط کتاب، نویسنده با ظرافت و زیبایی، تمام صحنه‌ها و رفتارها را هوشمندانه به نمایش می‌گذارد. شخصیت اصلی این کتاب خود راوی ست که تا آخر کتاب به طرز قابل تأملی از نظر معرفی تمام و کمال خویش مبهم باقی می‌ماند. 
در متن رمان می‌خوانیم: «گمان می‌کنم که اساسا نوشتن این یادداشت‌ها غلط بود. اما برایم همین قدر بس که در تمام مدت نوشتن آن سر افکنده بودم. خوب، این کار دیگر ادبیات نیست؛ حفاری در وجود خویش است... ما ساختگی و تصنعی هستیم و دایماً نیز تصنع‌مان بیشتر می شود. مدت‌هاست به آن خو کرده‌ایم. به گمانم به زودی بر آن خواهیم شد تا ترتیبی بدهیم که به صورت اندیشۀ محض متولد شویم». 
داستایوفسکی آشکار کننده‌ی تناقضات روح و روان بشری بوده و تخصص خود را در این زمینه در کتاب پیش رو به نهایت رسانده است. 
شخصیت اصلی که راوی کتاب نیز هست، فردی ذهن‌آگاه و هوشیار است که مانند شخصیت اصلی کتاب ایوان تورگینف خود را از همگان به دور نگه داشته و از جامعه جدا افتاده است، طوری که از زبان او می‌خوانیم: «در عمل می‌دانی دلم واقعا چه می‌خواهد؟ این که تو و امثال تو به درک واصل شوید! من آرامش می‌خواهم. بله، حاضرم کل دنیا را به یک پول سیاه بدهم تا راحتم بگذارند و آرامشم حفظ شود. 
مثلا اگر قرار باشد دنیا خراب شود، ولی من چایم را بخورم، می‌گویم به درک! بگذار خراب شود، در عوض همیشه بتوانم با آرامش چایم را بخورم.» این کتاب داستان مردی چهل ساله است که از جامعه بریده و کنج زیرزمین برای خودش می‌نویسد. 
این مرد قرار است روی زخم‌هایی دست بگذارد که بر تن تمام آدمیان این کره‌ی خاکی وجود داشته و مخاطبان این کتاب منولوگ‌ها و بازگویی‌های راوی را با گوشت و پوست خود احساس می‌کنند. با وجود اینکه کتاب "یادداشت‌های زیر زمینی" اثری سترگ و درخشان است اما خواندن آن برای افرادی که در وضعیت روانی مناسبی قرار ندارند توصیه نمی‌شود و اکثر نقادان پیشنهاد کرده‌اند که زمانی سراغ این کتاب برویم که در وضعیت روانی ثابتی قرار داریم. 

 

دیدگاه ها (0)
img