19

دی

1403


فرهنگی و هنری

18 دی 1403 09:27 0 کامنت

او در بیش از 40 سال فعالیت مداوم ادبی، در مجموع  ۱۴ کتاب شامل ۹ مجموعه‌ داستان کوتاه و ۵ رمان‌ بلند را منتشر کرد. «همسایه‌ها»، «داستان یک شهر»، «زمین سوخته»، «مدار صفر درجه» و «درخت انجیر معابد» از آثار شناخته شده‌ او هستند. این نویسنده‌ی شهیر، نه تنها پرچم‌دار سبک رئالیسم اجتماعی در ایران است، که راوی ممتاز، مهم و برجسته‌ی ادبیات جنوب کشور به‌خصوص خوزستان می‌باشد، جایی که در سال‌های پسین تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، محل حضور مداوم و پایگاه ثابت انگلیسی‌های استعمارگر و بعدها آمریکایی‌‌ها بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم، جنگ ناجوانمردانه صدام بیشتر در آن خطه زبانه کشید. از این رو ادبیات محمود، همواره لبریز از مبارزه، درد و رنج مردم این منطقه‌ بوده است.  احمد محمود در سبک رئالیسم اجتماعی، حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد و در معروف‌ترین کتاب خود، انتقادات جالب توجه و مهمی را مربوط به  سال‌های 1320 مطرح می‌کند.   


 کتاب دیدار
داستان اول : کجا میری ننه امرو


کتاب دیدار متشکل از دو داستان نسبتا کوتاه "ننه امرو" و "دیدار" و یک رمان کوتاه به نام "بازگشت" بوده و در سال 1369 به نگارش رسیده است.  در این کتاب نویسنده از سبک کتاب‌های پیشین که روایت مستقیم و عینی اتفاقات و دیالوگ‌ها است فاصله گرفته  و سبک او به رمان‌های مدرنیستی نزیک می‌شود. در این سبک راویان دیگر صرفا عینیات را روایت نمی‌کنند و به آنچه اتفاق می‌افتد، رنگ و بوی ذهنی، گفتگوی درونی و حالتی سورئالیستی اضافه می‌کنند. در داستان اول، گفتگوی درونی پیرزنی را شاهد هستیم که پسرش در حال فرار از ماموران شهربانی تیر خورده و سپس دستگیر شده. در این داستان به جای مواجهه با عینیت اتفاق‌ها و صرفا دیالوگ‌ها، شاهد مصاحبه‌ی ذهنی نویسنده با شخصیت اصلی، یعنی ننه امرالله هستیم. نویسنده پا به پای ننه امرالله به دنبال پسرش از کلانتری به زندان و از زندان به خانه‌ی رمال و غیره می‌رود و شرح ما وقعه می‌دهد. در این داستان و حتی دو داستان دیگر کتاب، "مادر" عنصر اصلی و حائز اهمیت است و احمد محمود به خوبی داغ دل مادر، نگرانی و استیصال او را برای مخاطب به تصویر می‌کشد. درماندگی ننه امرو، او را با اشخاص و دستگاه‌های دولتی که پیشتر هرگز سروکاری با آن‌ها نداشته آشنا می‌کند و به افشای آن اشخاص در پس و پشت پرده‌ها و دستگاه‌ها مي‌پردازد.

داستان دوم: دیدار


در داستان دوم با نام دیدار، با افسوس و حسرت ناشی از مرگ مواجه هستیم. مجتبی حبیبی در یادداشتی که بر این داستان نوشته، توضیح می‌دهد: «نرگس خاتون وقتی در تهران، با تلگرام رسیده می‌فهمد دده نصرت، کسی که با او صیغه‌ی خواهری خوانده است، با هم جوانی‌شان را سر کرده بوده‌اند و هر یک پس از ازدواج به نوبت شوهرانشان را از دست داده بودند، مرده‌است. از پسرش، که حسابدار شرکت است می‌خواهد او را به دزفول ببرد تا پیش از شب هفت، آنجا باشد. پسر می‌خواهد وظیفه را از گردن خودش ساقط کند و کار را به برادر بزرگتر واگذارد. برادر بزرگتر هم سه شفیته کار می‌کند و جوابش از پیش روشن است و ادامه‌ی داستان». 
نرگس خاتون که شخصیت اصلی این داستان است، تنها بار سفر بسته و سوار اتوبوس می‌شود. در مسیری که نرگس خاتون به تنهایی طی می‌کند، شاهد مرور خاطرات گذشته و زنده شدن خاطرات در نظر شخصیت اصلی هستیم و همچنان گفتگوی درونی خاص این کتاب، در این داستان هم نظر را به خود جلب می‌کند. در این داستان از قلم محمود می‌خوانیم: «از اتوبوس پیاده می‌شود، فلکه ساعت است، هیچکس نیست. پیش رویش خیابان، خالی خالی است. شرجی است، زمین خیس است «پل نادری؟» چیزی جز ردیف چراغ‌ها- که انگار انتها ندارد- نمی‌بیند. بوی آشنا - بوی شب کارون را حس می‌کند. همه چیز ساکت است، اتوموبیلی پرشتاب می‌گذرد و یک لحظه، خلوت خیابان را آشفته می‌کند «پل سفید کو؟» طاق‌های بلند پل سفید را نمی‌بیند «نه! همه چی عوض شده!» بقچه را دست به دست می‌کند و کنار جدول، تو درازای خیابان راه می افتد. دور می شود، دورتر. حالا، زیر نور جیوه‌ای چراغ‌های حاشیه خیابان، مثل یک لکه سیاه، لرزش نامحسوسی دارد. چند لحظه بعد، جنبش سایه آرام می‌گیرد - ایستاده است؟ تردید دارد؟ راه را گم کرده است؟ هووف!- دده، کجایی؟ کجا؟». 


داستان سوم: بازگشت


داستان سوم با نام "بازگشت" در حول و حوالی 1338 می‌گذرد و سرگذشت شاسب را شرح می‌دهد که مبارزی سیاسی بوده و بعد از پنج سال در حال بازگشت از تبعید است. محمود در این داستان به مخاطب خود نشان می‌دهد که تبعید و زندان چطور کل زندگی فرد را در گرو خود قرار می‌دهد. در راه بازگشت با اینکه از گفتگوی درونی شاسب متوجه می‌شویم که قصد دارد به یک زندگی معمولی پرداخته، کمک خرج خانواده باشد و از سیاست فاصله بگیرد، می‌بینیم که سرنوشت تصمیم دیگری برای او گرفته است،  با توجه به سابقه‌ای که شاسب دارد و اختلالی که نیروهای شهربانی در زندگی‌اش ایجاد می‌کنند، تمام خیالات این جوان به باد فنا می‌رود. شاسب با بازگشت به شهر متوجه می‌شود که همه چیز تغییر کرده، مدل لباس پوشیدن مردم، آرایش شهر، برخورد مردم و غیره. احساسی که نویسنده با دیدن این صحنه‌ها و فضای کلی داستان به مخاطب القا می‌کند، احساس بیگانگی است.  داستان بازگشت با توجه به اینکه طولانی‌تر از داستان دیگر است و به نوعی انگار ادامه‌‌ی رمان داستان یک شهر است، بهتر بود که در یک کتاب مجزا به چاپ می‌رسید، اما اینکه در کنار دو داستان دیگر گذاشته شده، چیزی از اهمیتش کم نمی‌کند. فرج سرکوهی در مجله‌ی آدینه درباره‌ی این اثر نوشته است:« در سبک و روال احمد محمود، واقعیت داستان همان واقعیت عینی، واقعیت اجتماعی یا تاریخی نیست. گرچه اگر رئالیسم را نه یک سبک که بینش بدانیم احمد محمود یکی از رئالیست‌ترین نویسنده‌های ما است. او در سه داستان مجموعه «دیدار»، راوی نیست. نباید هم باشد. مورخ یا جامعه‌شناس هم نیست. هنرمندی است که می‌گزیند، تغییر می‌دهد، نمونه‌سازی می‌کند، گاه تا ژرفای روانشناسی فردی نبش می‌زند، گاه تیپ می‌سازد، درون و برون، زمان خطی و دایره‌ای و... را به کار می‌گیرد و گاه با رنگی موجز اما گویا، روابط اجتماعی را با تمامی پیچیدگی‌های آن تصویر می‌کند، گاه در روند داستان دخالت می‌کند. می‌پرسد، در قالب «وقایع نگار»، «راوی»، «صدا‌های درونی آدم‌های داستان» و... و این همه را ، اما، بر نیاز «واقعیت داستان» بر منطق ساختار و بافت داستان است که بسط می‌دهد». 
 

تگ ها:

دیدگاه ها (0)
img