02

دی

1403


اجتماعی

18 شهریور 1391 10:52 0 کامنت

 صبح ساحل، اجتماعی _  شهریور که به نیمه می رسد شهرها به جنب و جوش می افتند و کمی از رخوت تابستانه دور می شوند. به ویژه اگر آن شهر گرما و شرجی ای از نوع سواحل خلیج فارس را داشته باشد. تقریبا فعالیتهای تابستانی دانش آموزان به پایان رسیده و برنامه این نیمه از آخرین ماه فصل دوم سال برای اکثر خانواده ها مثل هم است. مدارس و ادارات آموزش و پرورش سوی دیگر آماده شروع سال تحصیلی اند که به تکمیل و به انجام رساندن کارهای باقی مانده در آماده سازی کلاس های درس و برنامه ریزی های آموزشی مشغولند. مدیران مدارس و مناطق آموزش و پرورش همانهایی اند که با شروع هرسال تحصیلی تمام هم و غم خود را برای اجرای دقیق تقویم آموزشی به کارمی برند چراکه موفقیت دانش آموزان در دروس بالاترین موفقیت آنان محسوب می شود.

درواقع سیستم آموزش و پرورش به گونه ای است که تمام معیارها حول موفقیت در دروس علمی می گردد. اما مگر غیراز این هم انتظاری از این سیستم می رود. اگر قرار باشد با نگاهی که کعبه آمال انسانها را رسیدن به درجات بالای علمی می داند و تنها فعالیت ضروری دانش آموزان را کسب علم می داند خیر اما با نگاهی که آموزش و پرورش را خانه دوم دانش آموزان می داند که بهترین سالهای فراگیری و بهترین ساعات از این سالها را درمدارس می گذرانند و پس از فراگرفتن تحصیل همزمان ممکن است به محیط کار و یا دانشگاه و زندگی متأهلی وارد شوند،پاسخ این است: بله این سیستم وظیفه دیگری هم دارد که کمتر به آن پرداخته شده است وآن آموزش مهارتهای اجتماعی و زندگی است. بخشی از این مهارت که در ارتباط با زندگی بیرون از خانه و مدرسه است همیشه برای والدین و مربیان مدارس دردسرساز ومسئله آفرین بوده و برای دانش آموزان جذاب، اما علی رغم مزمن شدن این مشکل هنوز راه مناسبی برای برخورد مناسب و پذیرش این نیاز درنظرگرفته نشده دنیای جذاب رسانه و مجلات هنری ورزشی علمی و ادبی است. جذابیت این دنیای بیرون که نمادهای متعددی از دستیابی به اطلاعات غیراستاندارد(غیرکنترل شده)،مانند دستیابی به مجلات و کتب داخلی وخارجی ، فیلم و موسیقی،عکس و اطلاعات فضای مجازی و ..داشته همواره با برخورد سلبی و بسیار شدید مربیان آموزشی همراه بوده،  بدون درنظر داشتن محتوای مناسب یا غیرمناسب این گونه منابع  اطلاعاتی.

اگر بخشی از اینگونه منابع را که منابع غیراخلاقی به عنوان امری خلاف و غیرقابل دفاع است را کنار بگذاریم، حقیقت اینست که بخش دیگری  از اطلاعاتی که دانش آموزان به دنبال آن هستند منابعی متعارف در جامعه است که می تواند در دسترس همه باشد و تنها در دنیای آموزش و پرورش به علت اینکه مهر وزارت را برخود ندارد ممنوع است. این نوع نگاه مدارس را جزیره ای می پندارد که می توان دور از منابع اطلاعاتی نگه داشت.

این دایره ممنوعیت که به گستردگی کل انتشارات به استثناء انتشارات آموزش و پرورش بود آنقدر بی منطق گسترش یافته که همه نوع منبع اطلاعاتی را به یک نوع متهم ساخته است.

باتوجه به اینکه همواره اینگونه نگاه های تنگ نظرانه که دایره ممنوعیت را گسترش می دهند زمینه بهره برداری هر نظام از فرصت های موجود در جامعه را از بین می برند در بخش آموزش و پرورش نیز همین اتفاق به گونه ای تاسف بار رخ داده .به طوری که آنزمان که آموزش و پرورش می توانست با ابتکارات فردی پرسنل خود و برنامه ریزی های خلاقانه ،جمعیت آینده را به سوی مطالعه مفید هدایت کند با برخوردهای سختگیرانه غیرمنطقی یا عده ای را سرخورده کرد (عده ای که تنها به قصد دستیابی به اطلاعات مفید مثلا کتاب تاریخی غیردرسی یا مجله گزارش فیلم را به دست می گرفتند) و یا عده ای (بویژه دانش آموزان سرکش)  را از سر لجاجت با معلمان و مدیران به سوی منابعی خارج از دایره انتشارات داخلی و مجاز کشاند.

آنزمان که مدیران مدارس ورود هرگونه مجله و انتشاراتی به داخل مدرسه را ممنوع کرده و یا مشاهده هرگونه عکس از هنرپیشه ها رادر مدرسه جرمی سنگین می دانستند تصور هم نمی کردند که یک نسل بعد چنان مصادیقی از جرم را مرتکب شوند که والدین  دانش آموزان دبستانی و راهنمایی در بدترین کابوسشان برای تربیت فرزندشان ندیده باشند. مشکلاتی از نوع سی دی های غیرمجاز و مجلات و تصاویر غیرمجاز که کمابیش از سوی مقامات کشوری گاه و بیگاه منتشر می شود نتیجه بخشی از نگاه انقباضی است که اقتضائات طبیعی دانش آموزان در علاقه به پیگیری زندگی هنرمندان محبوب و یا مطالعه داستانهای هیجانی عاطفی و جنایی را بر نمی تابید. دیدگاه های سختگیرانه دهه 60 و 70 بدون آنکه پیامدهای آن ارزیابی شود به دهه 80 (یعنی دوره ای که انفجار اطلاعات و ارتباطات در کشور ماهم بیش از پیش ملموس شد) رسید و آموزش و پرورش نقشی در هدایت نسلهایی که در آن پرورش می یابند نیافت.

آموزش و پرورش نه مسیری را برای علاقه مندان به حوزه های غیر علمی روشن کرده و نه موفقیتی در جذب دگرخواهان و خلاقان به جامعه به دست آورده است. مدیریت بسته ای که تنها وظیفه خود را در آموزش علمی دانش آموزان می بیند در همراهی با تب همه گیر ورود به دانشگاه که در بین خانواده های ایرانی فراغت و تحصیل دانش آموزان را یکسان کرده است بدون درنظرگرفتن آثار ماندگاری که در آینده جامعه می گذارد، در دو دهه پیش از این نسلی را به جامعه فرستاد که علاقه به مطالعه اش روز به روز کمتر وکمتر شد. اگر نگوییم آموزش و پرورش مهمترین عامل ولی قطعا می توانست یکی از موثرترین عوامل در عادت دادن دانش آموزان به مطالعه باشد. چه بسا اینکه دانش آموزان فقط به کتب درسی به بهانه کسب نمره و امتیاز خو بگیرند و هیچ تلاشی برای استفاده دانش آموزان ازمنابع غیردرسی مطالعاتی از سوی مدارس صورت نگیرد، حاصلی جز این نخواهد داشت که افراد به محض فراغت از تحصیل و دور شدن از دروه آموزش اجباری سراغی از مطالعه نگیرند. علاوه بر این نگاه صرف آموزشی داشتن به مدارس فرصتی را که می توانست به  فراگیری مهارت های زندگی اجتماعی در بین دانش آموزان فراهم شود از بین برده واستعدادهایی که در غیرزمینه های علوم پایه است را نیز ناشناخته باقی گذاشت.

مدیران آموزش و پرورش این استان که بدون تردید در سالهای اخیر موفقیت های چشمگیری در بخش آموزشی دانش آموزان را رقم زده اند، اگر به حق از ورود هرگونه دستگاه های حامل اطلاعات غیرمطمئن و غیرمجاز نگرانند باید این بار با نگاهی منطقی و دوراندیشانه که متناسب با شرایط امروز جامعه باشد به خودارزیابی پرداخته تا باردیگر به جای حل مسئله به پاک کردن صورت مسئله اقدام نکنند.چراکه نگاه های یکجانبه و تک بعدی ،بدون آنکه دانش آموزان امروز را نیروی انسانی ماهر فردا ببیند، آنها را به سوی آینده بزرگسالی بی آنکه راهی روشن را پیش رو ببینند هدایت می کند. در حالیکه عملکرد صحیح و مدرن سیستم آموزش و پرورش می تواند علاوه بر تربیت نیروی علمی ،انسانی را به جامعه بفرستد که با نیازهای جامعه فردا هماهنگی داشته و مهارت زندگی را در کنار آموزشهای کلاسیک نیز فراگرفته باشد.  

دیدگاه ها (0)
img