02

آذر

1403


حوادث

08 آذر 1391 08:45 0 کامنت

صبح ساحل، حوادث _ آمبولانس آژیرکشان از چهارراه فاطمیه و از میان ترافیک ناشی از بارندگی و آب گرفتگی خیابان ها به سرعت به سمت بیمارستان شهید محمدی بندرعباس در حرکت است. تکنسین اورژانس 115 سعی می کنند علائم حیاتی را در نوجوان 16ساله  که دچار ایست قلبی، تنفسی  و برق گرفتگی شده، ایجاد نمایند تا اینکه  4دقیقه بعد به بیمارستان می رسند و با همراهی کادر درمانی این مرکز،تلاش خود را برای احیاء به کار می برند اما این تلاش  حدود 45دقیقه احیای قلبی نتیجه‌ای  نمی دهد و سروش معصومانه همچنان به خواب طولانی و عمیق فرو رفته است.بی شک تدابیر مسئولان در جمع آوری سیم برق به موقع اجرا می شد هرگز خانواده کریمیان شاهد از دست دادن جگر گوشه شان نبودند و سروش همچنان به زندگی امیدوارانه وموفق اش ادامه می داد اما ......

ثانیه های آخر

سه شنبه ، سی آبان ماه سال جاری  آسمان در رحمت الهی  را برای هرمزگانی ها باز و باران همانند شلاق بر روی زمین برخورد می کند. چاله و چوله های جاده و خیابان ها و معابر غرق در آب می شود. رعد و برق غرش کنان، خودی نشان می دهد اما این سروصداها، تنها دقایقی دوام می آورد و باد نسبتا تندی  ابرها را جابجا می کند. همگی از آمدنش شاد هستند اما این شادی در این شهر برای خانواده کریمیان دیری نمی پاید که به غصه مبدل می شود... سروش  آن روز  به دوستانش می گوید می خواهم امروز تنها باشم و از این هوا استفاده  کنم، علیرغم اصرار دوستانش برای همراهی با او، قدم زنان از دبیرستان ابن سینا به سمت چهارراه فاطمیه می آید  گویا  این نوجوان حس می کرد که دقایقی بیشتر در این دنیای فانی عمر نمی کند و باید در این مدت کوتاه از زندگی لذت ببرد... سروش با سر و وضع خیس وارد منزل می شود و  دقایقی بعد از استراحت ،برای  خود را برای خرید نان آماده می کند. او مانند همیشه،  نگاه مهربانی به مادر می اندازد درب را پشت سرخود می بندد و به سمت نانوایی حرکت می کند. مادر نمی داند که این آخرین باری است که چهره پسر نوجوانش را نظاره می کند  که اگر می دانست چه اتفاق ناگوار بر سر راه او  کمین کرده،  مانع از رفتنش می شد ...

لحظات غمناک  جدایی

مادر آن روز  طبق معمول که فرزندانش از خانه بیرون می رفتند هر ازدقایقی به آنها تماس می گرفت، در ساعت13 و 20 دقیقه  به تلفن همراه سروش تماس می گیرد اما  در کمال تعجب همسرش(مجتبی) گوشی را جواب می دهد و می گوید پسرش  بیرون از مغازه است ... برگشتن سروش کمی طولانی می شود مادر همچنان در بی خبری به سر می برد، دلشوره به جانش می افتد نمی داند چه اتفاقی افتاده ، دوباره شماره را می گیرد باز همسرش جواب می دهد و همان حرفهای قبل تکرار می شود.  زن، بار سوم پس از تماس از مجتبی می خواهد حقایق را بگوید.  مجتبی در حالی که خود را کنترل می کند با بیان اینکه سرش شلوغ است و نمی تواند صحبت کند گوشی را قطع می کند. اما حس مادر به بیراهه نرفته است. او پس از اینکه می فهمد پسر بزرگش (سیاوش) درون حیاط  با تلفن در حال صحبت کردن با  پدرش است خود را به سرعت به او می رساند و پس از دیدن چهره رنگ پریده فرزندش، ملتمسانه  می خواهد ماجرا را بگوید. سیاوش که یک  سال و نیم  از سروش بزرگتر است نمی داند چگونه  به مادر بگوید برادرش دچار برق گرفتگی شده و بیهوش در اورژانس شهید محمدی است.یوسفی مادر سروش می گوید:"می دانستم که  حسم  دروغ نمی گوید به سرعت خودم را به بیمارستان رساندم آنچه را  که می دیدم باورم نمی شد، زمانی که سروش در اورژانس بود انگار عقربه ها  قفل شده بودندو ثانیه ها به سختی می گذشتند تا آنکه خبر دادند پسرمان برای همیشه از ما جدا شد".

شاهد جان دادن  پسر

مجتبی کریمیان که درآن لحظه شاهد حادثه مرگ پسرش بود می گوید :"در آن روز کابل برق  قبل از بارش باران و بر اثر وزش باد،کنار مسجد فاطمیه  از تیربرق جدا و به زمین افتاده بود، بر اساس گفته های کسبه ساعت 10/30 صبح پس از این حادثه ، اهالی کنار مسجد فاطمیه ایستاده و از عابران می خواستند از این مسیر عبور نکنند و چندین بار با اتفاقات برق تماس گرفته و آنها را در جریان این حادثه قرار داده بودند".ساعت 13 باران کم کم قطع می شود وسروش بدون اینکه بداند چه عاقبتی در انتظارش است از خیابان عبور می کند اما لحظه ای همه چشمشان به این نوجوان می افتد که درون آب افتاده و لرزش عجیبی پیدا کرده است، فریاد او همگان را به طرف خود می کشاند،کابل برق درون آب است و سروش نیز در میان برق و آب دست و پا می زند. مجتبی کریمیان همراه برادرش(مصطفی) جلوی  مغازه اش ایستاده  است و می گوید: نمی دانم چه اتفاقی افتاده است؟ ناگهان  حس درونی او را به سمت واقعه می کشاند. وی می گوید:"مردم اطراف آن فرد را احاطه کرده بودند، اورژانس و آتش نشانی آژیرکشان به محل آمدند ودر همان لحظه  به خود گفتم بروم شاید کمکی از دستم بربیاید".  این مرد جوان به همراه برادرش پس از نزدیک شدن به محل و کنار زدن جمعیت  با دیدن پسرش  ناخودآگاه پایش سست شد و گفت سروش جان، چشمانت را باز کن... باورش نمی شد آن فرد پسر خودش باشد... کریمیان ادامه می دهد:" بعضی از عابران با چادر و یا پتو،سروش را از جوی پر آب بیرون کشیده  و  عده ای دیگر بی تفاوت، با تلفن همراه  خود مشغول  فیلمبرداری بودند که  اورژانس و آتش نشانی همزمان سرصحنه رسیدند".

 لحظات وداع

"سيدكمال حسينيان" رييس مركز مديريت حوادث و فوريتهاي پزشكي استان هرمزگان از تماس مردم در ساعت 12 و 55 دقیقه با شماره 115 سخن می گوید  و تکنسین ها را در جریان این ماجرا قرار می دهند که 2 دقیقه بعد، آمبولانس به سمت محل حادثه حرکت می کند و در ساعت 13 و 4 دقیقه به محل می رسد. به گفته "علی جنگی" معاون عملیاتی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی بندرعباس ، تماس با این سازمان نیز در ساعت  12/58 دقیقه  و 43 ثانیه بوده که در همان لحظه امدادگران حرکت می کنند و همزمان با خودروی  اورژانس به محل می رسند.افراد راه را برای امدادگران باز می کنند.  تکنسین ها  با تمام توان مشغول احیاء این نوجوان هستندو آتش نشانان نیز بلافاصله  کابل را  از تیر برق جدا  می کنند. سروش سریعا با آمبولانس به سمت بیمارستان شهید محمدی بندرعباس انتقال می دهند خودروی آتش نشانی نیز به دنبال آمبولانس به راه می افتد در بین مسیر همه در تلاش هستند که او را به زندگی برگردانند و از هیچ کوششی دریغ نمی کنند. اما تلاش ها در اورژانس بیمارستان نیز کارساز نیست و خانواده با چشمان اشكبار و بهت زده  با او وداع می کنند، در باورشان نمي‌گنجد كه ديگر پسرشان را نخواهد ديد، ديگر  صداي خنده‌اش را نخواهند شنيد، آن هم به علت سهل انگاری مسوولان ...

چه کسی مقصر است؟

 مجتبی کریمیان از اداره برق و شهرداری شکایت دارد  و در این باره می گوید:"چرا پس از چندین  تماس پی در پی با  اتفاقات برق، هیچ اقدامی  از سوی مسوولان صورت نگرفت، پسرم با کانال  فاصله چندانی نداشت. در آن روز  معابر  پر از آب شده بود و هر شهروندی نمی دانست مرز پیاده رو و خیابان کجاست". مصطفی کریمیان عموی سروش نیز ادامه می دهد:" هرساله با شروع بارش، شهروندان با سناریوی تکراری آبگرفتگی معابر روبرو می شوند چرا مسوولان شهرداری نسبت به  رفع این مشکل  چاره ای نمی اندیشند اگر این مانع نبود شاید سروش  الان زنده بود و ادامه تحصیل می داد". 

 عبدالرضا بهادر معاون عمرانی شهرداری بندرعباس در این خصوص  شهرداری را  بی تقصیر می داند و  می گوید:"در همه دنیا به جز کشور سنگاپور که تونل زیر زمینی برای این امر احداث شده است ، آب گرفتگی معابر پس از هر دوره بارش،یکی از معضلات شهری  است و در این مورد کسی مقصر نیست اگر نیم ساعت پس از  قطع شدن باران این آبگرفتگی همچنان در معابر باشد ما مقصریم".!

خانواده این نوجوان  مقصراصلی آن را شرکت توزیع برق هرمزگان می دانند. مصطفی کریمیان می گوید: ترا خدا یک نفر به من جواب دهد چه کسی در این شهر از حقوق شهروندی مردم دفاع می کند. چرا اداره برق در این مورد سهل انگاری نمود و زمانی که افراد با آنها تماس می گیرند می گویند که الان نیرو نداریم اما می آیم؟  مگر رهگذران می توانند آن را از تیر برق جدا کنند...".

 وی می افزاید:"چرا کابل های فرسوده از سطح شهر جمع آوری نمی شود  چرا هر بار که می گوییم به این شهر رسیدگی کنید می گویند بودجه نداریم؟ این حادثه بار اول نبوده که رخ داده بلکه سالهای پیش نیز ما شاهد این ماجرا بودیم".صبح ساحل  در خصوص این موضوع  چند بار با مسوولان توزیع برق تماس گرفت ولی جوابگو نبودند و اظهار نظرشان را  به هفته آینده  موکول کردند.دیگر مدتهاست عادت کرده ایم وقتی باران می بارد، به جای این که از این نعمت زیبای خداوند لذت ببریم، نگران نبود خودرو، دیر رسیدن به خانه یا محل کار، آبگرفتگی معابر و مصیبت عبور از میان دریاچه گل آلود وسط خیابان های شهر باشیم اما آیا شهرداری در این امر مقصر است؟ این سوال باز هم تکرار می شود که مسئولان شهری در این چند سال چه تدابیری برای رفع این مشکل اندیشیده اند و اگر واقعاً برنامه ای داشته  پس چرا به نتیجه نرسیده اند؟به راستی با همه اظهار نظرهای موجود چه کسی مقصر است و چه می تواند آرام بخش دل سوخته مادر و پدر سروش باشد.خانواده کریمیان  با مطرح کردن این موضوع در دستگاه قضایی و رسانه ها در تلاش هستند که از حق خود و شهروندان دفاع کرده  تا دیگر کسی شاهد این گونه  ماجراها  نباشند . ..

قطعه 15 خانه جدید سروش

حالا 9 روز است که سروش نوجوان در خاکی سرد در قطعه 15  آرامستان باغو آرام گرفته است و ستایش 4 ساله هر از چند گاهی بهانه او را می گیرد و زمانی که می گویند برادرت پیش خدا رفته است اشک در چشمانش سرازیر می شود و از خدا می خواهد که برادرش را برگرداند وتا مانند همیشه با او بازی کند. حالا غمی سنگین در گوشه گوشه اتاق ها پنهان شده است و خانواده دلشان برای پسر سفرکردشان حسابی تنگ شده است . سروش به مدت 7 سال در ورزش های رزمی بوده  و دارای کمربند سبز نینجوتسو است.

دیدگاه ها (0)
img