03

دی

1403


اجتماعی

22 اسفند 1396 07:28 0 کامنت

صبح ساحل ، اجتماعی - مدتها پیش به این فکر می‌کردم که فوتبال ما به ازای امروزی جنگ گلادیاتورهای چندمیلیاردی برای لذت و فریاد و فوران قشر فرودست و متوسط جامعه با هزینه‌ای اندک برای فرار از فشارهای اجتماعی ست، حال‌آنکه چرا در شرایط موجود این تهی سازی به ناسزاهای خانوادگی کشیده شده و چرا مردم به خشونت و تجاوز به روح و روان یکدیگر برای تخلیه‌ی زباله‌های ذهنی خود پناه می‌برند بحثی ست گسترده که نیازمند آسیب‌شناسی ست.

آنچه که در روزهای گذشته شاهدش بودیم پا را از ورود یک هوادار متعصب و خشمگین از باخت تیم محبوب فراتر گذاشته و نه‌تنها ما هرمزگانی‌ها بلکه هر انسان دیگری را نیز مبهوت و شگفت‌زده کرده است.

ماجرا درست از جایی شروع می‌شود که یک هوادار به‌غلط وارد زمین شده و خشم خود را با خشونت به دروازه‌بان تیم شهرداری بندرعباس نشان می‌دهد و این خشم به نزاع و ضرب و شتم می‌انجامد و بازیکنان به‌جای وساطت، خود نیز با آن طرفدار نگون‌بخت طرف می‌شوند و از خجالت تعصبش درمی‌آیند، تعصبی که حاصل عشق او به همین بازیکنان است، اما نکته‌ی تأسف‌بار این است که این خشم فروخورده‌ی اجتماعی از فوتبال سر درمی‌آورد، از ورزش، از جایی که در بلاد آن سر دنیا که نه پوریای ولی دارند و نه تختی و امثالهم روح جوانمردی است و در سرزمین ما لجن زاری که هر چه به آن علاقه‌مندتر می‌شوی به کثافت درونش بیشتر پی خواهی برد، به اینکه در این ماجرا همه مقصریم و همه بی‌گناه، همه علتیم و همه معلول و از همه مهم‌تر به آن پی می‌بریم که روح ورزش ما برخاسته از روح اجتماعی اکنون ماست و این دمل چرکی روزبه‌روز در حال تورم است.

با تمام این تفاسیر و توضیحات آنچه که در نگاه اول رخ می‌نماید بی‌گمان بحث فرهنگ و فرهنگ‌سازی ست که طبیعتاً به دلیل زمان‌بر بودن و هزینه‌هایش کمتر مدیری به آن علاقه نشان می‌دهد و در این سال‌ها یا مسکوت مانده یا به چند برنامه‌ی مناسبتی برای پر کردن کارنامه‌ی کاری ایشان تبدیل‌شده که خود سرمایه سوزی ست و باعث شده اهل‌فن دور بنشینند و در کمال نومیدی به خانه‌ها و خیابان‌ها پناه ببرند و به جمع‌های خودمانی بسنده کنند و خود را سردمدار فعالیت‌های فرهنگی بدانند که تعداد مخاطبانش به همان جمع‌ها ختم می‌شود و نه بیشتر، پس اگر فردی خشمگین گوشه‌ای از همین شهر چاقو را تا دسته در گرده‌ی همشهری خود فرومی‌کند یک فعال فرهنگی همان‌قدر مقصر است که یک مدیر.

اکنون بر خود واجب می‌دانم که کلاه از سر بردارم و به‌عنوان یک فعال فرهنگی و اجتماعی از همه‌ی مردم عذرخواهی کنم که در این ماجرا و همه‌ی این ماجراها دست داشته‌ام، بر خود واجب می‌دانم که اعتراف کنم بازنده و کتک‌خورده‌ی ماجرا منم، منی که نتوانستم در این سال‌ها حتی یک‌بار به ورزشگاه بروم و در گالری‌ها و پیاده‌روها و نمایشگاه‌ها مشغول دانای کل بودنم بودم.آنچه در فوتبال آن روز کذایی دیدیم نمونه‌ای از رفتار اجتماعی ما بود، رفتار ما در ترافیک، در خانه، محل کار، دستشویی‌های عمومی و هرجایی که می‌شود ردی از خود باقی گذاشت.

در این اتفاق صورت زخمی همه‌ی ما بودیم که خود را می‌زدیم.

سامان سایبانی فعال فرهنگی

دیدگاه ها (0)
img