29

آبان

1403


اجتماعی

16 دی 1391 09:49 0 کامنت

صبح ساحل، اجتماعی _ ازهمین ستاره شهر خودمان به سمت میدان برق که پیاده راه برویم بیشتر ازهر چیز  آدم هایی می بینیم که با تنهایی خودشان راه می روند وقصه خودشان را رقم می زنند. آدم هایی که هرکدامشان داستانی دارند.زن ومردهایی که درتنهایی این شهر شلوغ گاهی چندین بار خودشان را  مرور می کنند.به همین خودشان می خندند، گریه می کنند وگاهی از خودشان خجالت می کشند آدم هایی که پر از رمز و رازند.

کافی است کمی روراست باشید تا بفهمید همیشه لحظاتی هست که آدم ها نمی توانند حرفش را بزنند.

همان آدم هایی که قصه اند. عابرانی که بطور روزمره خوشبختی را جستجو می کنند. به  بهانه به تنوع دغدغه های عابران که فکر کنید می بینید چند تعداد آدم هایی هستند که می توان همین ستون را جایی برای ترسیم کردنشان کرد.

 از بدهکارانی گرفته که در ادای دین خودشان گیر کرده اند تا طلبکارانی که مانده اند چگونه بدهکاران را راضی به پرداخت بدهی شان بکنند. از زنی که سرتاسر بازار بندر را زیر پا می گذارد تا با پولی که دارد جهیزیه دخترش را جفت وجور کند  تا زنی که با خریدن هر کالای جهیزیه دخترش می خواهد چشم یک نفر را از حدقه اش بیرون بکشد گستره آدم هایی است که روزمره شان پر از همین قصه هایی است که هیچکدامشان با دیگری شبیه نیست.

قلم من هم دراین ستون سعی دارد به اندازه تنوع همین آدم ها روی کاغذ برقصد  ما اینجا آدم های خودمان را داریم. آدم هایی با جنس شرجی بندر و به گرمای خورشید جنوب و بزرگی و وسعت خلیج همیشه فارس که چگونه می توان از تعریفشان چشم پوشی کرد شاید کف گیر آدم های من هم که قصد تعریف کردنشان را دارم روزی به ته دیگ بخورد همین است که من را وا می داردکه از همین الان بگویم قصه هایتان را  قرضی به من بدهید تا قلم حقیر من دست به سرو روی قصه بکشد وهمین ستون مأمن خوبی باشد برای جاودانه کردن لحظات به یاد ماندنی تلخ و شیرین عمرمان که خواندنشان  شاید برای دیگران مفید و مثمر ثمر باشد. دراین ستون زیاد هم دنبال قصه آدم ها نیستم چراکه گاهی حس و احساس لحظه آدم ها بسیار پررنگ تر ازاصل ماجراست هرچه باشد نفر دوم خودم  نقطه  عطف زندگی آدم ها را با کلمات شبیه خودشان نقاشی خواهد کرد.

دیدگاه ها (0)
img