به یاری موسسه ساحل خلیج‌فارس بشتابیم؛

تولد، پس از پایان روزهای سخت سرطان



بازیگوش است و شیطون. لبان کوچکش پر از خنده است و شادی، دیگر از درد استخوان و بی حالی و تب شدید خبری نیست، چرا که توانسته در مدت 3 سال غولی را شکست دهد و خنده بر لبان پدر و مادرش جایگزین گریه و اشک کند ...
اسم قهرمان داستان ما عبدالرضا است و 5 ساله،3 سال از زندگی اش با سرطان خون جنگید و با روحیه کودکان اش تمام درد ها را تحمل کرد.
«روزها و شبهای سختی بر ما گذاشت اما با خواست خدا، این زمانهای تلخ گذشت، دقایقی که شنیدم حال و احوال پسرم خوب است نشانی از بیماری نیست، انگار دنیا را به من دادند، آن روز، روز تولد من و مادرش بود».
عباس پدر عبدالرضا این را گفت و ادامه داد: یکی از روزهای تیرماه سال 95 زمانی که پسرم یک و نیم ساله بود تب شدید داشت و بی حال بود، سریع او را به بیمارستان ابوالفضل میناب رساندیم، پزشک معالج با دیدن نتیجه آزمایش، نگاهی به برگه ها کرد و گفت بار دیگر باید آزمایش بدهید.
زن و مرد با دیدن حالت صورت پزشک که چند بار برگه آزمایش را نگاه می کرد مشکوک شدند اما اصلا به فکرشان خطور نمی کرد که برگه آزمایش حاوی خبری تلخی باشد. صبح روز بعد آزمایش دیگری بر روی کودک انجام شد.
«پزشک پس از دیدن آزمایش بعدی، بدون اشاره به بیماری خونی، تاکید کرد نزد دکتر مولوی در بندرعباس برویم، پس از نشان دادن آزمایشها و یک آزمایش دیگر در بندرعباس به دکتر مولوی، فهمیدیم متاسفانه پسرمان سرطان خون دارد، باورمان نمی شد... فرزندان دیگرم همه سالم بودند».
مدتی عبدالرضا در بیمارستان کودکان بستری و سپس راهی تهران شد.
پسرم حدود 40 روزی در بیمارستان تهران بستری بود و در آنجا زیر نظر موسسه خیریه حمایت از کودکان سرطانی بودیم، اما رفت و آمدها برایمان سخت بود چون عبدالرضا هر چند روز یک بار باید زیر نظر پزشکان تهران بود، به بندر برگشتیم و زیر نظر موسسه خیریه حمایت از کودکان ساحل خلیج فارس قرار گرفتیم.
عبدالرضا با شروع شیمی درمانی، موهایش ریخت و ضعیف تر شد، اکثر اوقات ماسک به صورت داشت و روزها و شبها با درد و تب می گذراند تا آنکه حالش رو به بهبودی یافت، شنبه هر هفته به بندرعباس می آمد دارویی به او تجویز می شد به میناب بر می گشت. شهریور هر سال می گذشت و این کودک شمع تولدش را به امید بهبودی فوت می کرد تا آنکه شهریورماه 98 رسید سال پر ازخبرهای خوب.
«زمانی که کیک تولد عبدالرضا را می بردیم از تمام وجودم از خدا خواستم امسال حال پسرم را خوب کند ...». پدر و مادر نمی دانستند که تا چند ماه دیگر آزمایش سلامتی کامل عبدالرضا به دستشان می رسد...22 دی ماه امسال بود که طبق برنامه، از عبدالرضا آزمایش گرفتند اما نتیجه این آزمایش با بقیه آزمایشها خیلی فرق می کرد.
«زمانی که پزشک معالج، آزمایشها را دید نگاهی به پسرم انداخت و با لبخند، بهترین هدیه را به ما داد، خبر بهبودی کامل عبدالرضا... نمی دانید من و مادرش چه حالی داشتیم خیلی خوشحال بودیم، سر و پا نمی شناختیم، در آزمایش پسرم، هیچ اثری از سرطان نبود».
25 دی ماه روز تولد رعنا
«13 روزی است که از طریق آزمایش، فهمیدیم رعنا کوچولو، پاک از سلولهای سرطانی است، واقعا برای پدر و مادر یک فرزند بیمار، این خبر بهترین خبر عمرش است».
رعنا 5 ساله، دختری پر تحرک و کنجکاو و بازیگوش. حدود 3 سال مانند عبدالرضا با سرطان خون زندگی کرد و درد کشید اما در 25 دی ماه سال جاری در آزمایش هایش مشخص شد مدتی است این غول ترسناک از درون بدنش رخت بر بسته است و اثری از این بیماری نیست.
مادر رعنا در گفتگو با صبح ساحل به 3 سال گذشته برگشت و گفت: یکی از روزهای گرد و خاکی زمستان سال 95 بود که رعنا به شدت دچار تب و استفراغ شد، سریع او را به نزد دکتر عمومی بردیم و پس از آزمایش، پزشک مطب به ما گفت ببرید نزد متخصص خون، تعجب کردیم دخترمان مشکل خونی نداشت.
زن و مرد جوان، چند بار مطب متخصص خون رفتند ولی هر بار با توجه به شلوغی مطب، منشی نوبت به آنها نمی داد، آنها یک هفته آزمایش در دست به مطب می آمدند و می رفتند و اصلا فکرش را نمی کردند که رعنا بازیگوش، مبتلا به چنین بیماری باشد.
تا آنکه آزمایش را به منشی مطب دادم و گفتم خودتان نشان دکتر بدهید، سپس به سمت خانه بازگشتیم اما هنوز توی خانه نرفته بودیم که منشی مطب تماس گرفت و گفت سریع به آنجا برویم، دکتر از ما خواست سریع رعنا را به آزمایشگاه ببریم و باز آزمایش دیگری از او بگیرند، خیلی ترسیده بودیم ولی دکتر گفت مشکلی نیست، ویروسی در خون او پیدا شده است.
پس از انجام چکاب و تشخیص پزش، رعنا دو روز در بیمارستان کودکان بستری و سپس به همراه مادر و پدر راهی یزد شد.
«پزشک معالج گفت پس از بستری، رعنا را به مطب بیاورید، اما ما برای اطمینان از بیماری راهی یزد شدیم و پزشک پس از نمونه گیری و... از رعنا، به ما فهماند که 99 درصد احتمال سرطان خون است... با فهمیدن این موضوع انگار دنیا روی سرمان آوار شد ... رعنا سالم بود، می دوید، شیطونی می کرد...».
دختر کوچولو یک هفته در بیمارستان بستری شد تا آنکه آزمایشات تکمیلی نشان داد که او مدتهاست به سرطان خون مبتلا شده است و باید یک ماه دیگر بستری و تحت نظر باشد.
«همسرم کارمند است، نمی توانستیم یک ماه در آنجا بمانیم، پزشک معالج به ما گفت می توانید برای ادامه درمان به بندرعباس نزد همان پزشک قبلی بروید و...».
رعنا به بندرعباس آمد یک ماه در بیمارستان کودکان بستری شد و در این مدت زیر نظر موسسه خیریه ساحل خلیجفارس قرار گرفت و هفته ای یک بار دارو به اوتجویز می شد و 4 ماه یک بار نیز آزمایش کلی انجام می داد.
«دستگاه های مورد نظر برای آزمایش آن روز خراب بود و پزشک با معرفی نامه ما را به بیمارستان شیراز فرستاد و در 25 دی ماه برگه آزمایش در شیراز نشان داد دخترم خوب شده است و هیچ علائمی بیماری در بدنش نیست».
تولد فرزند پس از پایان روزهای سخت سرطان
مادر یک دختر 9 ماهه زیبا است، دختری که با آمدنش به این دنیا، روز به روز حال مادرش را بهتر می کند و مادری که دارای روحیه بسیار قوی و شادی است که توانسته سالیان سال از شر بیماری ترسناکی به نام سرطان رهایی یابد و به گفته خود نمی گذارد این بیماری، باز به بدنش ورود کند...
زینب 21 ساله، زمانی که 13 ساله بود متوجه بیماری اش شد و دوره سختی را گذراند اما اکثر اوقات روی خوش به بیماری نشان نمی داد، خود را به بی خیالی می زد تا آنکه بیماری شکست خورد.
«یادم هست تابستان سال 88 تازه کلاس پنجم ابتدایی را به اتمام رسانده بودم، خیلی سر درد داشتم و بی حال بودم و... پس از مراجعه به پزشک عمومی در رودان و انجام آزمایشات مختلف فهمیدم به بیماری مبتلا هستم ولی نمی دانستم چه نوع بیماری. پزشک گفت باید در بخش آنکولوژی بیمارستان کودکان بستری شوم، می دیدم خانواده ام ناراحت هستند ولی به من چیزی نمی گفتند».
پس از آزمایشات مختلف در بندرعباس و شیراز، این دختر در بیمارستان کودکان بندرعباس و زیر نظر موسسه خیریه ساحل خلیجفارس بستری شد. وی در صحبتهای پرستارها و پزشک به بیماری اش شک کرده بود تا آنکه پس از گذشت 20 روز، متوجه بیماری شد.
«موهایم خیلی بلند و پرپشت بود اما روز به روز ریزش بیشتر شده بود، پس از تزریق داروها، زمانی که به موهایم دست می گرفتم، تعدادزیادی مو در کف دستم قرار می گفت، یادم هست زمانی که مادرم موهایم را از پشت شانه می کرد، موهای ریخته شده را توی پلاستیک می کرد که من آنها را نبینم تا آنکه تعدادی از دانشجوها به همراه اساتید کنار تخت من آمدند و از صحبت های آنها فهمیدم مشکل خونی دارم و سرطان».
 زینب شاد به زینب عصبی تبدیل شده بود و در خود فرو می رفت، اما کم کم باز روحیه شاد را به دست آورد تا آنکه از بیمارستان مرخص شدو هفته ای یک بار مورد تزریق دارو قرار می گرفت.
درد داشتم روزهای سختی بر من گذشت، دو ماه شیمی درمانی شدم، موهایم کامل ریخت، همه روز با ماسک بودم، حتی پزشک معالجم اجازه نداد یک سال به مدرسه بروم چون بدنم ضعیف شده بود با هر آلودگی، بیماری ام شدت می یافت اما سعی داشتم روحیه ام را نبازم، شاد باشم و بخندم.
سال 90، زینب وارد مدرسه در مقطع اول راهنمایی شد و در این سال خبر بهبودی اش هم به دستش رسید.
«با بچه های مدرسه شاد بودم و اگر فردی من را نمی شناخت فکر نمی کرد من مبتلا به سرطان هستم تا آنکه چند ماه بعد برگه آزمایشم نشان داد خوب خوب شدم و اثری از بیماری در بدنم نیست، به گفته پزشک معالجم روحیه شادم در درمان بیماری خیلی کمک کرده است».
اکنون زینب هر 6 ماه یک بار زیر نظر پزشک معالج، آزمایشهای مختلف را می دهد، او چند سال بعد از بهبودی ازدواج کرد و اکنون دارای دختر 9 ماه است.
«در هنگام بارداری زیر نظر پزشک بودم و خوشبختانه دخترم سالم و صحیح پا به این دنیا گذاشت و خیلی خوشحالم و شکر گذار».
 بهبودی 60 کودک بیمار سرطانی
قریب به 60 کودک بیمار سرطانی از زمان راه اندازی این موسسه تاکنون بهبود یافتند
مدیر اجرایی موسسه خیریه ساحل خلیج فارس با بیان این مطلب افزود: «۳۷۰ کودک یاد شده تحت حمایت این موسسه هستند که کمک های نقدی، خرید از بازارچه های خیریه و همکاری پزشکان متخصص به صورت رایگان یا هزینه اندک، مهمترین منابع تامین هزینه درمان آنهاست». به گفته صدیقه کیوانی، هزینه دارو و درمان هر کودک مبتلا به سرطان یا بیماری خونی در شرایط عادی و اگر نیازی به تهیه دارو از بازار آزاد نباشد، در یک دوره سه ساله حدود ۲۰۰ میلیون تا یک میلیارد ریال است که بین ۷۰ تا ۱۰۰ درصد این هزینه توسط موسسه پرداخت می شود.
تجهیز و راه اندازی بخش تخصصی خون و سرطان بیمارستان کودکان بندرعباس با هزینه ساحل خلیج فارس و کمک علمی و فنی دانشگاه علوم پزشکی را از دستاوردهای مهم این موسسه خیریه ثبت شده و قانونی حوزه درمان هرمزگان از زمان تاسیس (۱۳۸۹) تاکنون است. با راه اندازی این موسسه بخش تخصصی خون و سرطان بیمارستان کودکان در سال ۹۴، کودکان بیمار و خانواده های آنان از مراجعه به مراکز درمانی سایر استان ها بی نیاز شدند. مقرر است بر اساس برنامه بعدی این موسسه، بخش پیوند مغز استخوان بیمارستان راه اندازی شود که تجهیزات این بخش نیز توسط موسسه خریداری شده و فضای فیزیکی نیز آماده شده و پس از استقرار تجهیزات آزمایشگاهی و آموزش کارکنان، این بخش راه اندازی خواهد شد که کیوانی تمام این برنامه ها با حمایت ها و کمک های مردم دانست که حتی با خریدهای کوچک خود از یک بازارچه خیریه مواد غذایی و صنایع دستی، به تحقق این اهداف بزرگ کمک کرده و تمام ثواب درمان کودکان بیمار متعلق به آنان است.
 موسسه خیریه ساحل خلیج فارس
عبدالرضا، رعنا و زینب نمونه ای از 60 کودکان سرطانی بودند که بهبود یافتند و کودکانی هستند که هنوز امید به درمان دارند و اکثر این کودکان زیر نظر موسسه ساحل خلیج فارس هستند، این موسسه خیریه در بندرعباس-گلشهر -بیمارستان کودکان (بخش آنکولوژی)، با کمک من و شماها می توانند دارو و درمان کودکان را تامین کند، بیمارستان بسازد و...
این موسسه با شماره تلفن 33688389-076 تلفکس:6688387-0761 جواب گو هموطنان است و خیران می توانند کمک های خود را به شماره حساب‌های موسسه ساحل خلیج فارس، بانک ملت (جام): 74/32200322 یا شمارهکارت:6104337770065538 بانک صادرات (سپهر):0104944527004 واریز نمایند.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها