فرهنگی و هنری
صبح ساحل، فرهنگی _ فهمیه رحیمی را به جرات میتوان «دانیل استیل» ایران خواند. او به فاصله کمی بعد از نگارش نخستین کتابش «بازگشت به خوشبختی» به رماننویسی مشهور تبدیل شد و کمتر کسی بود در ایران که با کتاب سر و کار داشته باشد و نام او را نشنیده باشد.
صبح ساحل، فرهنگی _ فهمیه رحیمی را به جرات میتوان «دانیل استیل» ایران خواند. او به فاصله کمی بعد از نگارش نخستین کتابش «بازگشت به خوشبختی» به رماننویسی مشهور تبدیل شد و کمتر کسی بود در ایران که با کتاب سر و کار داشته باشد و نام او را نشنیده باشد. رحیمی مدتها رکورددار فروش آثار ادبی در ایران بود و بسیاری او را ثروتمندترین نویسنده زن ایرانی میدانستند اما جالب است بدانید فهیمه رحیمی نه تحت پوشش بیمه بود و نه حتی یک خودروی شخصی داشت اما چندان به این مسائل هم اهمیت نمیداد و میگفت «هر وقت پرنده كلمه دور سرم پرواز كند، مىدانم بايد دست به قلم بنشينم و وارد دنياى تازهاى شوم».فهمیه رحیمی در خرداد 1331 در خیابان شهباز تهران متولد شد. در37 سالگی (1368) نخستین رمان خود را منتشر کرد؛ «بازگشت به خوشبختى». اتوبوس، عشق و خرافات، كوچه باغ يادها، برجى در مه، خلوت شبهاى تنهايى، روزهاى سرد برفى، خيال تو، عاليه، رز كبود، شيدايى، بانوى جنگل، حرم دل، آريانا، پنجره، بازگشت به خوشبختى، تاوان عشق، پاييز را فراموش كن، ماندانا، زخمخوردگان تقدير، هنگامه، ابليس كوچك، اشك ستاره و... از دیگر آثار اوست. بسیاری از این کتابها بیش از 10 بار تجدید چاپ شدند.فهیمه رحیمی با داشتن 7 کتاب در میان 47 کتاب پرفروش پس از انقلاب، رکورددار فروش کتاب در ایران بوده است. این نویسنده معروف ایرانی ساعت 5 صبح امروز 28 خرداد و در پی ابتلا به سرطان معده در بیمارستان مهر تهران درگذشت. او در یکی از آخرین مصاحبههایش که سال 88 با خبرگزاری مهر انجام داد، درباره شایعاتی که پیرامون ثروت او وجود دارد، تنها گفت: آواز دهل شنیدن از دور خوش است. این مصاحبه در ذیل از نظرتان میگذرد:
واقعا در طول این سالها بر پایه آن قولی که بین شما و ناشر بود، ماندید و همواره امتیاز کتابهایتان را فروختید؟بله. من وقتی کارم را با ناشر کتابهایم شروع کردم، زمان جنگ بود. من هم ناشناس بودم و پیش هر ناشری میرفتم در آن بحبوحه جنگ قبول نمیکرد روی کار من سرمایهگذاری کند تا اینکه انتشارات «چکاوک» قبول کرد کتاب اول مرا چاپ کند و ما آن موقع در قراردادمان شرط کردیم که اگر کارهایم پرفروش هم شد، با ناشر دیگری کار نکنم. هم اینکه من امتیاز چاپ کتابم را به ناشر فروختم و اگر دیگر کتاب پرفروش هم میشد، سهم آن به ناشر میرسید.
ولی شما از 33 اثرتان همه را به چکاوک ندادید. درست است؟27 اثر با چکاوک کار کردم و وقتی خواستم آخرین اثرم را به دخترم بدهم که چاپ کند، ناشرم گفت این را هم بده ما چاپ کنیم و من «شیدایی» را حتی بدون قرارداد دادم و آنها کار کردند. تازه پس از چاپ یادمان افتاد که قرارداد نبسته بودیم. برخورد من و ناشرم جزء نوادر است. به هرحال من پای قسمی که خورده بودم و قولی که داده بودم، ایستادم و تا امروز هم از آن راضی هستم.
اتفاقاً بحث اصل گفتگوی من با شما این است که آیا نویسندگی در ایران میتواند به عنوان یک شغل و حرفه درآمدزا و مستمر محسوب شود و آینده نویسنده را به ویژه در زمان بازنشستگی تامین کند یا خیر؟نویسندگی در ایران به هیچوجه شرایطی ندارد که نویسنده بتواند روی آن به عنوان منبع درآمد حساب کند. شما ببینید همه نهادها و سازمانها امکاناتی در اختیار کارمندان و وابستگانشان قرار میدهند ولی نویسندگی در هیچ جا به حساب نیامده است. خیلی از نهادها شرایط سفر حج یا حداقل یک هفته امکان استراحت و تمدد اعصاب در ویلاهای سازمانی برای کارمندان خود فراهم میکنند ولی چه سازمان و نهادی متولی فراهم کردن چنین امکاناتی برای نویسندگان است. نویسنده هر کاری بخواهد بکند شرایطش باید توسط خودش فراهم شود و اداره و سازمان خاصی به او کمک نمیکند. مثلا معلمان، خانه معلم را در سراسر کشور دارند که به آنها خدمات رفاهی میدهد ولی در مورد نویسندگان هرگز چنین اتفاقی نیفتاده است.
با همه این سختیها چطور میشود که شخصی مثل شما دو دهه پیوسته مینویسد؟آنچه ما را وادار به نوشتن میکند، عشق است. وقتی چیزی در وجود نویسنده میجوشد این نیاز در او به وجود میآید که بنویسد و هدفش را دنبال کند وگرنه اگر فکر کنید نویسندگی شغل و منبع درآمد نویسندگان محسوب میشود اینطور نیست.
شما گرچه به دلیل شرایط خانوادگی نیازی هم به پول نویسندگی نداشتید ولی اینکه تلاش شما در عرصه نویسندگی هیچگاه با بازخورد مالی مناسب رو به رو نبوده، آزارتان نداده است؟اتفاقا آنچه آزارم میدهد همین نداشتن پشتوانه شغلی است. من کار نویسندگی را از 30 سالگی شروع کردم و تا امروز که 57 سالم است، سالهای زیادی از جوانی و توانم را برای این کار گذاشتهام ولی وقتی با بچههایم صحبت میکنم باید بگویم اگر پدرتان نبود من نمیتوانستم تنهایی زندگیام را از راه نویسندگی اداره کنم و این برای یک نویسنده خوشایند نیست.
فکر میکنید اگر شما از آن دست نویسندگانی بودید که ناگزیر برای تامین خرج زندگی باید سر کار میرفتید باز هم میتوانستید 20 سال نویسندگی کنید؟قطعا نمیتوانستم مثل شرایط فعلیام پرکار باشم و آن وقت فوقش میتوانستم سالی یک کتاب بنویسم ولی به هر حال مینوشتم چون وقتی افکار و ایدهها به ذهنم هجوم میآورند من یارای مقاومت در برابر آنها را ندارم.
از لحاظ کیفی چطور. آیا آثارتان تحت تاثیر شرایط جدید قرار نمی گرفت؟شاید باورش کمی سخت باشد ولی باور کنید نویسندگی من اینگونه است که یکباره افکار به ذهنم الهام میشوند. مثلاً خوابم ولی یکباره جملاتی به ذهنم خطور میکند و من خوابآلود آنها را مینویسم. اتاق مرا باید ببینید. اتاق من کاغذ دیواری است ولی روی آن پر از نوشته است. دلیلش هم همین است که یکباره از خواب بیدار میشوم خودکار برمیدارم و در اسرع وقت آنچه را به ذهنم رسیده مینویسم. فکر نمیکنم شاغل بودن من میتوانست روی کیفیت و نوع کارم تاثیر بگذارد زیرا قهرمانهای داستانهایم خودشان سرنوشتشان را به من میگویند و من فقط آنچه آنها میگویند و میاندیشند کتابت میکنم.
یعنی اگر شما ذهنی خسته از کار روزانه و مسایل حاشیهای آن داشتید باز هم این الهامات و ایدهها به ذهنتان خطور میکرد؟
چون آنچه شما میگویید برایم پیش نیامده در نتیجه نمیتوانم با قاطعیت بگویم چه اتفاقی میافتاد. به هر حال آنچه در طول سالها تجربه کردم این بوده که شخصیتهای داستان خودشان به من میگویند چه بر سرشان میآید. در کتاب «اتوبوس» دلم میخواست شخصیت اول داستان سرنوشت دیگری داشته باشد ولی او خودش با اصرار از من میخواست که این سرنوشت را برایش کتابت کنم و شاید باورتان نشود که من برای برخی از شخصیتهای کتابهایم گریه هم کردهام.
برگردیم به همان بحث مشکلات پیش روی نویسندگی به عنوان یک حرفه و شغل مستقل. شما که خودتان از این موضوع گلهمند هستید آیا راهکاری هم برای رفع مشکل دارید؟فکر میکنم لازم است در نظام اداری به نویسندگی هم مانند دیگر حرفهها نگاه شود و بودجهای در اختیار کانونهای متولی امر ادبیات و نویسندگی قرار گیرد تا آنها بتوانند به اعضای خود خدمات بدهند. حداقل بتوانند مشکل بیمه نویسندگان را حل کنند.
فکر کنم شما در طول این سالها بیمه هم نشدید.متاسفانه خیر. سالهای اخیر دخترم که ناشر فعلی آثارم هم هست، خواست مرا بیمه کند که گفتند سنم از 50 سال گذشته و دیگر شامل قوانین بیمه نمیشوم. آن موقع هم که سنم کم بود جامعه آنقدر درگیر مسایلی چون جنگ بود که کسی نویسنده را قبول نداشت چه برسد به اینکه بخواهد ناشری او را بیمه کند. دیگر این حرفها از من گذشته است و من همه چیز را پشت سر گذاشتهام ولی باید به فکر پشتوانه و دلگرمی برای نویسندگان جوان بود. نویسنده جوان باید افق پیش رویش باز و روشن باشد و بداند اگر عمر و جوانیاش را در راه نویسندگی میگذارد فردایی هم خواهد داشت. دولت باید مثل همه شغلها به نویسندگی بها دهد و به فکر بازنشستگی و روزهایی که دیگر نویسنده نمیتواند کار کند، باشد. البته بهتر است نویسندگان جوان خودشان هم به فکر خودشان و روزهای بازنشستگی باشند.
نظرسنجی
اخبار مرتبط
جزییات خواندنی از فیلم زندگی رضا صادقی
عمل به قرآن رمزموفقيت ملت ايران است
عرضه کتاب با 40 درصد تخفیف در نمایشگاه کتاب
پشتكوهی: از نمایشی كه دغدغه مردم ندارد، بیزارم!
معرفی برگزیدگان جشنواره تئاتر خیابانی حوزه هنری هرمزگان
پربازدیدترین ها
مجموعه سازه گستر گامبرون
شرایط جدیدی برای دریافت کارت اعتباری سهام عدالت اعلام شده که براساس آن شش گروه از سهامداران نمیتوانند کارت اعتباری بگیرند.
مدیر فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان منطقه آزاد قشم از الکترونیکی شدن مراحل ثبت نام و تمدید کارت شهروندی قشم با هدف کاهش مراجعات حضوری برای کنترل بهتر و مقابله با شیوع ویروس کرونا در جزیره خبر داد.
جدیدترین اخبار
وزیر اقتصاد مصوبات هیات عالی واگذاری را ابلاغ کرد؛ تصویب واگذاری سهام سایپا و ایران خودرو
زمان برگزاری جام ملتهای فوتسال آسیا ۲۰۲۶ تغییر کرد
تمدید مهلت مشاهده و تایید «سوابق تحصیلی» تا ۲۰ دی/ الزام تمامی داوطلبان کنکور برای تایید سوابق
رئیس شورای تامین دام کشور اعلام کرد: کاهش قیمت گوشت گرم طی ماههای آینده
دلار ۶۸ هزار و ۱۰۵ تومان قیمت خورد/ بازگشت سکه به کانال ۵۵ میلیون تومان
۲۹ ماه گروگانگیری یک خانواده ۹ نفره در رشت/ روایت خانوادهای که ۳ سال در منزل شخصیشان زندانی بودند