16

آبان

1403


سیاسی

26 تیر 1392 09:17 0 کامنت

 صبح ساحل، سیاسی _ گفتمان اعتدال

مفهوم و واژه شناسی اعتدال

اعتدال از ریشه عدل، به معنی میانه گیری مابین دو حالت یک چیز از نظر کمی و کیفی و تناسب برقرار کردن میان آن دو است. چنانکه به روزها و شب‌های بهاری و پاییزی که اندازه یکدیگرند، «اعتدال بهاری و پاییزی» گفته می‌شود ،البته به معنای راست و متوسط هم آمده است

برگردان فارسی اعتدال «میانه روی» است که بر پرهیز از افراط و تفریط در هر کاری اطلاق می‌شود و واژه معادل عربی آن «اقتصاد» است که در فرهنگ اسلامی کاربرد بیشتری دارد. "به گفته ابن خلدون انسان موجود موزونی نیست چرا که همواره بین دو نیروی شعور و غریزه قرار گرفته است و کشاکش بین این دو نیرو باعث بر هم خوردن موزونیت انسان می‌شود. لذا در این تعبیر معنایی از اعتدال را می‌توان در موزونیت یافت. آن هم موزونیتی که حاصل حفظ تعادل بین شعور و غریزه است. اما در این بین آن چه که تعیین کننده است این که در هر صورت، زمانی که اندیشه و عمل انسان تحت سیطره غریزه قرار می‌گیرد، انسان موزونیت خود را از دست می‌دهد. لذا شاید بتوان اعتدال را در معنای موزونیت، به شعورمندی تعبیر کرد. در اندیشه افلاطون نیز اعتدال از مفاهیم کلیدی محسوب می‌‌گردد. در نگاه افلاطون اعتدال وظیفه خطیر ایجاد هماهنگی بین نیروهای موجود در نفس انسان را داراست. هم چنین حائز اهمیت است به این دلیل که اعتدال نقش بسیار مهم تحت کنترل درآوردن غرایز انسانی، امیال و آرزوها را به عهده دارد. لذا اعتدال نه تنها در ارتباط با روح، بلکه در ارتباط با شهر نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. تا جایی که از نظر افلاطون زمانی که امیال از طریق بخش عقلانی روح کنترل می‌شوند تناسبی بین اجزاء مختلف پدید می‌آیند که هماهنگی لازم را برای بفای روح و جامعه ایجاد می‌کنند. با این تعبیر اعتدال نقش حیاتی در بقای روح و شهر در وضعیت سلامت دارد. اما چنان چه سقراط و افلاطون قائل هستند، اعتدال در کنار ویژگی دیگر روح که شجاعت است قرار می گیرد، به این معنا این شجاعت است که باعث می گردد تا فرد بتواند از اعمال و آرائش دفاع نماید و امر عادلانه و درست را از امر ناعادلانه و نادرست تمیز دهد و البته به کار بندد. این مقدمه کافی است تا بدانیم که اعتدال مفهومی است با قدمت بسیار و البته حائز اهمیت در تربیت نفس و جامعه. اما آن چه که ما را به این مفهوم مشغول می‌سازد خطیر بودن این مفهوم است. خطیر در دو معنا: مهم و خطرناک. در تاریخ معاصر ایران از زمانی که ایرانی‌ها با تجدد آشنایی یافتند همواره نیروهای اجتماعی و سیاسی در صدد بوده‌اند تا پاسخی در خور برای پدیدار شدن فاصله بین خود و جوامع متجدد بیابند و ابزار مورد نیاز را برای بیرون رفت جامعه ایرانی از وضعیت خویش به دست دهند.

از زمانی که مستشار الدوله به دنبال یک کلمه بود(قانون) تا همان یک کلمه را عامل نجات ایران و ایرانی معرفی نماید، تا زمانی که دیگران مصادیقی چون استبداد، خودرایی، هرج و مرج، آزادی، دین، اسلام، اصلاحات، عدالت و بسیاری دیگر از این مفاهیم را عامل مشکلات یا راه حل برون رفت ایران و ایرانی از مصائب دیدند تا پدیداری مفهوم اعتدال در امروز ایران یک چیز ثابت باقی مانده است، ذهن ایرانی که به دنبال اکسیری است تا با آن اکسیر اعجاز نماید. در این بین آن چیزی که نادیده گرفته شد و هنوز هم نادیده گرفته می‌شود، این است که مفاهیم اکسیر نیستند، مفهومند. نتیجه آن شد که از زمان طرح مفهوم یک کلمه مستشارالدله با عنوان قانون که آن را حل المسائل ایران دانست تا طرح مفهوم عدالت و پس از آن، اعتدال، هم کسانی که این مفاهیم را جعل کردند و هم مردم، با این مفاهیم برخوردی اکسیر گونه داشته‌اند. از این رو تا مدتی همه سرمستیم از این اکسیر و البته هر اکسیری مدت دوامی دارد و اثرش از بین می‌رود. اما حالتِ پس از سرمستی تا هوشیاری مجدد است که هر بار گریبان ایران و ایرانی را می‌گیرد و هر کس یقه خویش می‌درد یا سر در یقه خویش می‌برد که چه شد و بر ما چه گذشت. تا فرد دیگری پیدا شود و اکسیری بیاورد و ما را سرمست سازد و باز هم همان داستان همیشگی. این‌کونه است که زیست ما امروز هم همه این اکسیرها را کم دارد. عدالت، اعتدال، مسلمانی، دین مداری، اخلاقی بودن، آزادی داشتن، قانون‌مندی، جامعه مدنی و بسیاری از مفاهیم دیگر که جای آن در زیست ما خالی است و ما هر از گاهی یکی از آن ها را طرح می‌اندازیم و از آن اکسیری می‌سازیم و سرخوشیم و به شیوه سرمستان پس از سرمستی هیچ چیز به خاطر نمی‌آوریم و دیگر هیچ. بنابراین در این سرمستی است که فراموش می‌کنیم دنیایی که ما را احاطه کرده است با جهان سرمستانه ما فاصله بسیار دارد و ما برای دست‌یابی به آن چه که می‌خواستیم و لازم داریم با هربار سرمستی فاصله بیشتری می‌گیریم. از این روست که هر بار پرسش "چه باید کرد؟" برای ما پرسشی حیاتی می شود و پاسخ به آن آغاز همه چیز از نو را می‌طلبد که ما را در مسیری مجدد قرار می‌دهد که تکرار گذشته است.

 نکته: آیا ما تکلیف دیگر مفاهیمی چون قانون، آزادی، دین مداری، عدالت، استبداد، جامعه مدنی و بسیاری دیگر از این مفاهیم را روشن کردیم که اکنون نوبت به اعتدال رسیده است و مجددا با آن سرمستیم؟ مساله‌ای که پیش روی ماست مساله غامض و پیچیده‌ای است. ما باید بدانیم مفاهیم اکسیر نیستند تا ما را سر مست سازند. مفاهیم هر یک جهانی را پیش روی ما می‌گشایند که اگر به آن جهان یا جهان‌ها در نگشاییم و به آن‌ها ورود ننماییم، حاصل نمی‌شوند. به این معنا هر مفهوم با پشتوانه‌های معرفتیِ خود و فضای گفتگویی که ایجاد می‌نماید زنده می‌ماند و در حیات فردی و اجتماعی حاصل می‌شود. البته پس از ایجاد سازو کارهای لازم، که وقتی با مفاهیم سرخوشی می‌کنیم دست‌یابی به آن پشتوانه‌های معرفتی و این ساز و کارها را به فراموشی می‌سپاریم و به دنبال اکسیری قوی‌تر می‌گردیم تا سرخوشی را به ما باز گرداند

 با گفتمان اعتدال را چه باید کرد؟

 اول: این‌که این بار که پای مفهوم اعتدال در بین است، بدانیم این مفهوم ماهیتا با سرمستی تناسبی ندارد. پس به هوش باشیم که با این مفهوم چه کنیم و چگونه به آن دست یابیم.

 دوم: این‌که اعتدال نیز مانند هر مفهوم دیگری از دو بخش مفهومی و مصداقی تشکیل شده است که هر دو بخش نیازمند واکاوی در پشتوانه‌های معرفتی و البته مصادیق خویش دارد. به این معنا هر مفهومی که با آن رو برو هستیم از آن جهت که مفهوم است ریشه‌های مفهومی دارد و پشتوانه های معرفتی و البته معطوف به مصادیقی است که جهان بیرونی را شامل می‌شود. بنابراین رابطه‌ای دو سویه بین مفهوم و مصداق برقرار است و برای ارزیابی هر مفهومی باید دید که آیا مفاهیم حق مصداق را ادا می‌کنند؟ و آیا مصادیق مفهوم خود را اجرا می‌کنند یا نه؟ به این منظور پیش از هر چیز باید یک مفهوم به اندازه کافی و نه البته تماما که ممکن نیست، برای جامعه هدف آشکار و بیان‌گر باشد تا بتوان بر اساس آن مصادیق را آشکار و یا این‌که مصادیق آن را در جامعه پدیدار ساخت. لذا صرف در میان آوردن یک مفهوم نباید ما را به این اشتباه بیندازد که الزامات و بن مایه های معرفتی آن را به فراموشی بسپاریم و یا این که به دنبال تطبیق مصادیق با این بن مایه‌های معرفتی نباشیم.

 سوم: این که اعتدال بیش از این که هر چیزی باشد، نسبت مستقیمی با مناسبات اجتماعی و انسانی ما دارد و از این جهت دست‌مایه خوبی است تا این بار نه از سرمستی بلکه از سر آگاهی پرسش مجددی از چگونگی مواجهه با مصادیقی هم چون آزادی، قانون، جامعه مدنی، اخلاق مداری، دین مداری و بسیاری دیگر از این مفاهیم که روزگاری ما را سرمست ساخته‌اند و از عاقبتشان خبر نداریم طرح کنیم و عالمانه پیرامون آن بیندیشیم و سازو کارهای مفهومی و مصداقی آن‌ها را مورد بازخوانی قرار دهیم.

 چهارم: این که هر مفهومی از جمله اعتدال دارای ادبیاتی است که ما را باز می‌دارد تا آن را با تفاسیر دلبخواهانه به نفع خود یا هر گروه دیگری مصادره نماییم که این از آفات تاریخ معاصر ما در مواجهه با مفاهیم است و باعث می‌شود تا مفاهیم در میان این همه تفاسیر دلبخواهانه گم شوند و دست‌یابی به آن‌ها را برای ما مشکل‌تر گرداند.

 پنجم: این‌که فراموش نکنیم اعتدال زمانی نقش خود را به درستی بازی خواهد کرد که ما آن را در کنار شجاعت و اقتدار قرار دهیم. به این معنا اعتدال همواره در خطر درغلطیدن در وادی است که از آن به گونه‌ای تعبیر شود که اعتدال یعنی “کاری نکنیم به کسی بر بخورد”. که این معنا غلط فاحشی است از خوانش اعتدال و برخاسته از بی مایگی و البته منجر به بی مایگی.

 ششم: فراموش نکنیم که ما مفاهیم را وانکاویده سر می‌دهیم و گمان می‌کنیم که همگان همان را که ما مراد می‌کنیم از این مفهوم مد نظر دارند. در حالی که هر کس دال خود را پیش می‌برد که در این‌صورت است که پس از چندی با نزاع، خصومت و سرخوردگی از یکدیگر جدا می‌شویم و می‌گوییم، این نیز نشد و به دنبال اکسیری دیگر می‌گردیم.

بالاخره این که اکنون وظیفه داریم تا مفهوم اعتدال را به همراه دیگر مفاهیم که تاکنون طرح انداحته شده است مورد مطالعه و بازخوانی‌های گوناگون قرار دهیم و با در انداختن فضای گفتگویی پیرامون این مفاهیم در بعد معرفتی و در سه سطح نخبگان دانشگاهی، نخبگان سیاسی و توده مردم دانش تخصصی و عمومی پیرامون این مفاهیم را ارتقاء دهیم تا نقطه ختامی بر سرمستی‌های گذرا و خوت های طولانی مدت خویش گذاریم" . شاخص هایی شاید بتواند گفتمان اعتدال را ترازویی مهیا سازد که در پس وزن کشی رویکردهای طراحان این گفتمان ، میزان و معیاری مقرر سازد که در ذیل به آن اشاره خواهیم کرد.

 حکمرانی مطلوب و نقش و ارتباط آن با گفتمان اعتدال  :

تغییر در "رژیم حقیقی" حکمرانی،مجالی است برای بازخوانی و تغییر "رژیم حقوقی"؛اصلاحات حقوقی و توسعه و ترمیم ساختارهای موثر در حوزه عمومی خواسته ای است که مردم با گزینش گفتمان اعتدال طالب ان بوده اند.کارگزاران تازه نفس دولت اعتدال با اتکا به اعتماد مردم می توانند این فرصت را برای اصلاح برخی ساختارها و تغییر در خط مشی ها و فلش گذاری هایی که تا کنون مستقر بوده است،به اقبال عمومی لبیک گفته و طرحی نو در اندازند.

طبیعی است که بررسی و تتبع در کارکردها و رویکردهای حکمرانی و رصد ورودی و خروجی دستگاه به شیوه ای واقع بینانه و در عین حال افق مند و ارمان خواهانه دغدغه دولت نوپا خواهد بود.

دانش حقوق عمومی سرخط های روشن و موثری در این مسیر می دهد که می توان با بهره از ان پیشرفتهای تصاعدی را تحصیل کرد.امروزه تجارب و معلومات بشری،موازین و استانداردهایی برای مهندسی حکمرانی ارائه می دهد که یارای پشتیبانی حداکثری از حقوق شهروندان است."حکمرانی خوب"نام اصطلاحی است که در اندیشه حقوقی،تداعی گر مدلی توانا از زمامداری در راستای تامین خرسندی شهروندان است.  تعاريف متعددي از حكمراني خوب ارايه شده وبراساس تعريف اتحاديه اروپا: «حكمراني خوب مديريت و پاسخگوي منابع در يك كشور با هدف تضمين توسعه اقتصادي و اجتماعي عادلانه وپايدار است". در تعريفي ديگر: «حكمراني خوب متضمن احترام سياستمداران و سازمان‌ها به حقوق بشر و اصول دموكراسي و حاكميت قانون است. به علاوه حكمراني خوب به طور خاص به موضوع مديريت عمومي منابع به منظور ايجاد اقتصادي توانمندساز و شيوه‌هاي توزيع مربوط مي‌شود.»براساس تعريفي ديگر «حكمراني خوب به فرايندهايي مربوط مي‌شود كه به وسيله آن‌ها حاكميت و كاركردهاي بخش عمومي در جامعه اعمال مي‌گردد به ويژه اختيار بخش عمومي براي برنامه‌ريزي و اجراي خط‌ مشي‌ها و راهبردهايي كه مربوط به توسعه و كاهش فقر يا مؤثر در آن هستند.»هم‌چنين حكمراني خوب با اين عبارات نيز تعريف شده است: «رژيم سياسي كه الزامات كيفي خاصي را تضمين مي‌كند، به عنوان مثال نبود فساد، احترام به حقوق بشر، شفافيت در دستگاه‌هاي دولتي و اراده سياسي كه بايد در مقابل رأي‌دهندگان پاسخگو باشد.»توجه به ويژگي‌هاي حكمراني خوب، براساس روايت «كميسيون اقتصادي و اجتماعي ملل متحد براي آسيا و اقيانوسيه» (UN ESCAP) مي‌تواند ما را در فهمي دقيق‌تر از اين مفهوم ياري رساند:

 مشاركت( participation)

مشاركت سنگ بناي اصلي حكمراني خوب به شمار مي رود. مشاركت مردم مي تواند به صورت مستقيم و يا از طريق نهادهاي مشروع واسط ميان دولت و آنها يا نمايندگان منتخبشان باشد. البته بايد دقت كرد كه ايجاد دموك راسي الزاماً به معناي دخيل ساختن توقعات و انتظارات اقشار آسيب پذير در اتخاذ سياستها نيست بلكه مشاركت بايد سازماندهي شده باشد و از طريق ابزارهاي تعريف شده محقق گردد.

 حاكميت قانون (Rule of Law)

حكمراني خوب نيازمند چارچوبه اي قانوني بي طرفانه ايست كه غيرمغرضانه اجرا شوند . توجه به حقوق شهروندي و در رأس آن حقوق اقشار ضعيف و اقليتها حفظ گردد . اجراي بي طرفانه قانون تنها با وجود سيستم قضايي مستقل و نيروي پليس سالم انجام پذير است.

 شفافيت (Transparency)

شفافيت به معناي اتخاذ تصميمات و اجراي آنها مطابق قو انين ومقررات است . همچنين به معناي دسترسي آزاد مردم به اطلاعاتي است كه مي تواند بر زندگي آنها تأثير گذار باشد . در اين راستا بايد اطلاعات كافي تهيه گردد و به صورت قابل فهم در اختيار عموم قرارداده شود.

 مسئوليت پذيري(Responsiveness)

در حكمراني خوب سا زمانها و نهادها بايد در خدمت ذينفعان باشند و در قبال وظايف محوله مسئول باشند . هر مشكل يا بحران در سطح جامعه مي بايست توسط سازمان و بخش مربوطه مديريت شود و هيچ معضلي وجود نداشته باشد كه كسي خود را در قبال آن مسئول نداند . بي توجهي به مسئوليتها و عدم پاسخگو يي نسبت به وظايف محوله در دين اسلام نيز با توجه به حديث " كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته " پذيرفته شده نيست.

 اجماع محوري(Consensus oriented)

در سطح جامعه كنشگران زيادي با نقطه نظرات مختلف حضور دارند . حكمراني خوب مي بايست منافع متفاوت گروههاي گوناگو ن را با دستيابي به يك اجماع گسترده فراهم نمايد . تصميم گيري مبتني بر اجماع فرايندي است كه در آن قدرت شخصي و كنترل اطلاعات تابع بحث باز و صادقانه پيرامون موضوعات است . اجماع محوري نيازمند درك درستي از دورنماي بلند مدت توسعه انساني پايدار و شيوه رسيدن به اهداف دراين نوع از توسعه است

- تساوي حقوق و جامعيت (Inclusiveness)

رفاه و سلامت در يك جامعه زماني بوجود مي آيد كه تمام اعضاي آن احساس كنند در جريان تحولات آن قرار دارند و به نوعي خود را عضو تأثير گذار پندارند . اين موضوع جز با ايجاد فرصت براي اقشار آسيب پذير جهت بهبود وضعيت رفاه و آسايش خود ميسر نمي شود.

 پاسخگويي( Accountability)

پاسخگويي يك نياز كليدي براي حكمراني خوب به شمار مي رود. نه تنها نهادهاي دولتي، بلكه بخش خصوصي و سازمانهاي غير انتفاعي و غيردولتي نيز بايد به عموم مردم، خاصه ذينفعان خو د، پاسخگو باشند. اينكه پاسخگويي از طرف چه كسي و به چه فردي است بر حسب نوع تصميمات و فعاليتهاي سازمانها و افراد متغير است . در حالت كلي هر سازماني در قبال كساني كه به وسيله كارهاي انجام شده توسط سازمان تأثير مي پذيرند ، پاسخگوست . نكته مهم اينجاست كه پاسخگ ويي تنها از طريق اعمال شفافيت و حاكميت قانون اجرايي مي شود.

 كارآيي واثر بخشي (Efficiency and Effectivenes))

حكمراني خوب به معناي آنست كه فرايندها و نهادها در راستاي نياز جامعه عمل كنند و از منابع به بهترين نحو استفاده نمايند . مفهوم كارآيي در زمينه حك مراني خوب در بر گيرنده استفاده صحيح از منابع طبيعي در جهت توسعه پايدار و حفاظت از محيط زيست نيز هست و فقط به معناي فني كارآيي نيست. با فرض معیار قراردادن فرضیات و مولفه های هشت گانه حکمرانی خوب و با توجه به فراگیر بودن این مولفه ها می توان فراجناحی بودن دولت اعتدال را نیز توجیه موجه آورد . در این رویکرد اصلاحطلبی،اصولگرایی و اعتدال گرایی را توامان با هم خواهیم داشت (حداقل در عرصه ی نظر) گفتمان اعتدال و میانه روی پرهیز از هرگونه افراطی گری و یا تعصبات فردی، گروهی یا جناحی خاصی است که می تواند عموم شهروندان، فعالان سیاسی اجتماعی و سرمایه های اجتماعی را در برگیرد. با این گفتمان و در چارچوب "مولفه های حکمرانی خوب" فرصت های یکسان برای جمهور مردم فراهم خواهد بود و آنگاه شایستگان یا شایسته ترها جایگاهی وزین تر خواهند داشت حال فارغ از اینکه این شایستگی را از کدامین گرایش سیاسی وام دارند.تحلیل عمومی و محتوایی گفتمان اعتدال (واژه شناسی اعتدال، اعتدال سیاسی، رفتار معتدل و ،چالش محتوایی و پشتوانه نظری و عملی: فرضیات تئوری ها و تجربیات سابق این رویکرد در اداره کشور.

ادامه دارد . . .

دیدگاه ها (0)
img