16

آذر

1403


حوادث

23 آذر 1390 11:04 0 کامنت

صبح ساحل، حوادث _ مهندس و دبیر جوان شورای حل اختلاف روستای جلابی، بامداد یکی از روزهای مهرماه جاری در مراسم عقد یکی از دوستانش ،مظلومانه و بر اثر کینه افراد شرور، در محله نخل ناخدا جانش را از دست داد.  

هنوز غلامرضا آخرین نفس هایش را می کشید وکسی صدای ناله های رنجور او را نمی شنید، صدایی که بی رمق، برای همیشه خاموش شد.

 صدای هلهله و شادی همه کوچه را پر کرده بود عقربه های ساعت، نیمه شب بیست و هشتم مهرماه سال جاری را نشان می داد و همه سرگرم پایکوبی بودند که صدای فریادهای عده ای، سکوت وحشتناکی را بر مراسم عقد حاکم کرد. صدای فریاد وعربده کشی چند نفر و دیدن جسم بی جان و خون آلود  پسری جوان، آخرین تصویری بود که در ذهن  مهمانان این جشن ماند و جنایت به  قدری هولناک بود که کسی آن را باور نمی کرد.

غلامرضا پوریان پس از اتمام ساعت کار در شورای حل اختلاف روستای جلابی، غافل از اینکه ساعاتی بعد قربانی کینه ی عده ای می شود سریع به منزل رفت  که  از آن جا به عقد یکی از دوستانش در بندرعباس برود.هنگام خروج  از خانه، مادر با دلشوره عجیبی،از او خواست مواظب خودش باشد،این جمله را چند بار تکرار کرد و زمانی که غلامرضا از خانه دور شد  دلشوره زن میانسال، بیشتر شد، مادرنمی دانست که چرا این همه دلواپس است و سعی کرد با انجام کارهای روزانه به چیزی فکر نکند.

ساعت 20 دقیقه بامداد، کم کم مهمانان از مراسم عقد در محله نخل ناخدای بندرعباس خارج می شدند و این جوان 21 ساله به همراه چند نفر از دوستانش پس از تبریک و خداحافظی به عروس و داماد، به سمت درب خروجی به راه افتادند، در همان لحظه زنگ تلفن همراه غلامرضا به صدا درآمد. شماره یکی از آشنایانش بود  وی به علت سر و صدای زیاد به درون کوچه رفت و از آن جا در حال صحبت با  تلفن شد،  حدود 50 متری از محل دور نشده بود که ناگهان چند نفر با سر و صورت پوشیده در تاریکی کوچه  به سمت وی هجوم آوردند، بدون اینکه غلامرضا بتواند آنها را شناسایی کند و یا عکس العملی نشان دهد چند ضربه چاقو بر بدنش واردکردند.

این جوان که بر اثر شدت درد و خون ریزی، بی حال شده بود با زحمت زیاد،خود را از زیر مشت و لگد آنان  نجات داد و با تمام توان شروع به دویدن به سمت محل مراسم کرد اما چند متری نرفته بود که یکی از همان افراد، سد راهش شد و دوبار با چاقو به جانش افتادند.  هر ضربه که در جانش فرو می رفت ناله هایش آرام تر می شد.

 دوستان غلامرضا که منتظر وی بودند تا به منزل بروند از عدم حضور او نگران شدند خود را به درون کوچه رساندند اما چشمشان  به عده ای افتاد که غلامرضا را مورد ضرب و شتم قرار می دهند تا خواستند مانع آنها شوند با عربده کشی منازعان روبرو شدند که اگر نزدیک شوید شما را هم می زنیم و سپس  از محل دور شدند.   غلامرضا که با  ضربات چاقو از حال رفته بود به بیمارستان امام رضا(ع) منتقل شد اما کمتر از هفت ساعت، جان خود را از دست داد و پرونده قتل دیگری بر روی ماموران پلیس گشود.

قاتل چه کسی است و چه انگیزه ای از این جنایت وحشتناک داشته است؟ اینها نخستین سوالاتی بود که ذهن ماموران  را به خود معطوف کرد. کارگاهان امور جنایی پلیس آگاهی هرمزگان، بررسی های گسترده را برای پی بردن به سرنوشت این جوان شروع کرده بودند و  سرنخ هایی به دست آوردند که جست و جو برای دستگیری  متهمان آسان تر می کرد.

پدر غلامرضا به مدت هفت سال رییس شورای حل اختلاف  روستای جلابی بود و  در این مدت پرونده های متعدد اذیت و آزار مردم و ناامنی روستا توسط  گروهی از اوباش ، در دست این مرد میانسال قرار گرفته  که وی با پیگیری زیاد این مخلان امنیت را روانه زندان نموده بود. این امر باعث کینه این افراد و دوستانشان که در بندرعباس سکونت داشتند شد و در هر محفلی قرار می گرفتند از این کینه سخن می گفتند، این که یک بلایی به سر پوریان و خانواده شان در می آورند.

تا آنکه سال پیش،پوریان خود را از شورا حل اختلاف جدا کرد، غلامرضا با آن هوش و ذکاوت، در جای پدر قرار گرفت و دبیر شورای حل اختلاف روستای جلابی را عهده دار شد.      

  رییس پلیس آگاهی استان در این مورد گفت:"پلیس با این سرنخ و جست و جو فراوان موفق شد پس از گذشت چهار روز از این حادثه یکی از متهمان به نام  (ح-ق) را در محله نخل ناخدا  دستگیر نمایند که پس از دستگیری آن فرد، شش نفر از همدستانش نیز به دام افتادند. در بین آنها فردی به نام (ک-پ) 34 ساله شرور و خلافکار اصلی این محله بود".  به گفته ی سرهنگ اصغر قطب زاده ،آنها در اعترافاتشان گر چه در بازجویی های اولیه منکر هرگونه نقشی در این حادثه  شدند اما در حین اعتراف،  قساوت و سنگدلی تبهکاران همراه با خونسردی حتی در بازگو کردن جنایت را نشان می داد. بر اساس گفته های متهمان، آنها زمانی که متوجه شدند پدر غلامرضا سعی در معرفی و دستگیری این گروه خلافکار را دارد کینه ای سخت به دل داشتند و می خواستند هر طور شده تلافی کنند،زمانی این کینه آنقدر شدید شد که غلامرضا به جای پدر بر مسند شورای حل اختلاف نشست. آنها  توطئه قتل پسر را طراحی کردند و طراحان این نقشه خونین از زمان رفت و آمد غلامرضا به منزل و اماکن دیگر  اطلاع داشتند و در پی فرصت بودند که آن شب شوم فرا رسید.

شنبه هر هفته، روز دردناکی برای خانواده پوریان است زیرا در این روز، با  پیکر بی جان غلامرضا  روبرو شدند و هنوز در بهت و حیرت این حادثه بیرون نیامدند. این جوان ترم آخر رشته مهندسی معماری دانشگاه آزاد بندرعباس بود.

 

دیدگاه ها (0)
img