30

آبان

1403


اقتصادی

23 مرداد 1400 09:39 0 کامنت
بورس، بازاری که سال 99 را با تب‌وتاب فراوانی به پایان رساند. بسیاری از مردم در تابستان سال گذشته با رفتارهای هیجانی خود، سرمایه چندین ساله خود را بر باد دادند. درمقابل، بسیاری از سهامداران آگاه به این بازار، توانستند سود بالقوه‌ای در بازار هیجانی سهام به دست آورند. حال شاخص بورس از تابستان 1400، دوباره درحال جان گرفتن و رشد کردن است. با توجه به اینکه دولت جدید روی کار آمده است، آیا می‌شود به این بازار امیدوار بود؟ در ادامه به گفت‌وگو با کارشناس اقتصادی درباره تاثیرات برنامه‌های دولت «ابراهیم رئیسی» بر روی بازار سهام می‌پردازیم.

       

   

      چشم‌انداز روشن برای بورس

    

گفت‌وگو با «محمد محبی»، عضو هیئت‌علمی دانشگاه هرمزگان درباره تاثیرات احتمالی برنامه‌های دولت جدید برروی شاخص بورس

 هیچ دولتی نمی‌تواند در بلندمدت افسار بورس را  به دست گیرد

  
سرمایه‌گذاری مردم در بازارهای مختلف مالی، ممکن است باعث افزایش چندبرابری سرمایه‌شان یا برباد رفتن آن شود. میزان آگاهی از بازار و تجربه می‌تواند بر صعود یا نزول سرمایه اثرگذار باشد. ناآگاهی برخی از مردم در تابستان سال99 باعث سقوط غیرمنتظره بازار و از دست رفتن سرمایه‌شان شد. پس از گذشت یکسال از این سقوط نابه‌هنگام، شاخص بورس بار دیگر روند صعودی خود را پیدا کرده و درحال رشد کردن است. این روند صعودی با روی کار آمدن دولت جدید همراه شده‌است. به منظور اینکه بدانیم آیا برنامه‌های دولت جدید در آینده باعث رشد بازار سهام خواهد شد یا خیر، به سراغ یک کارشناس اقتصادی رفته‌ایم. دکتر «محمد محبی»، عضو هیئت‌علمی دانشکده مدیریت، اقتصاد و حسابداری دانشگاه هرمزگان است. در ادامه با ایشان به گفت‌وگو نشسته‌ایم تا تاثیرات دولت جدید بر روی بازار سهام را بررسی کنیم.
    
  
  
 
در دولت جدید، احتمال کاهش بهره بانکی وجود دارد؟
در چارچوب اقتصاد و بانک‌داری اسلامی،  بانک‌ها براساس عقود «مشارکت» فعالیت می‌کنند. درست است که یک وام گیرنده یک مبلغ معینی را  به بانک  می‌پردازد اما عقد وام بر اساس قراردادهایی است که در دین اسلام وجود دارد.  همان قراردادهایی که در زمان اخذ وام  در بانک امضا می‌کنیم. هر فردی که به بانک مراجعه می‌کند، در چارچوب قراردادهای اسلامی درخواست وام می‌کند. یعنی این فرد می‌خواهد یک فعالیتی را در حوزه بازرگانی انجام دهد و منافعی که به دست آورده‌ را بین خود و بانک تقسیم کند. در مقابل؛ بانک بر مبنای نرخ تقریبی  سود درحوزه بازرگانی برای قرارداد مضاربه، این سود علی‌الحساب یا بهره را درنظر می‌گیرد. این بهره مشتمل بر کارمزد بانکی و سود انتظاری حاصل از این فعالیت است. گرچه در بحث بانکداری‌های اسلامی هنوز اختلاف نظرهایی وجود دارد. بعضی‌از متخصصان اعتقاد دارند که ممکن این روش همان ربا باشد{که هرکدام دلایل خاص خود را دارند}. آنچه که اهمیت دارد این است که به هیچ عنوان نمی‌توانیم یک پولی را در بانک‌ها بگذاریم و بعد از یکسال که همه جنس‌ها دو برابر شده‌است، همان ‌پول اولیه را به ما برگردانند. 
بسیاری از اندیشمندان اقتصاد اسلامی مانند شهید بهشتی، معتقد هستند که بانک‌ها به اندازه نرخ تورم می‌توانند به افراد سود دهند{حداقل به اندازه کارمزد و تورم سود دهند}. اگر واقعیت را نگاه کنیم تورم خیلی بیشتر از نرخ بهره‌ای است که از بانک‌ها می‌گیریم. فرض کنید یک فرد با مقدار پولی که در بانک گذاشته، می‌توانسته یک پراید، برای مثال با قیمت ۱۰۰میلیون تومان را بخرد. سال دیگر بانک با سود ۲۰درصد، جمعا ۱۲۰ میلیون تومان به او می‌دهد. قیمت پراید اما ۱۴۰میلیون تومان شده‌است. یعنی ۴۰درصد تورم و ۲۰درصد سود داشته‌ایم. در اینجا نرخ بهره‌ی واقعی منفی و به زیان وام‌دهنده است. درنهایت امکان ندارد که نرخ بهره را به صفر برسانیم. ربا یعنی زمانیکه یک جنس را به فردی دهید و اصل جنس بیشتر آن را پس بگیرید. اما پول جنسی نیست که اصل جنس خود را حفظ کند. درنهایت چه در دولت رییسی یا دولت‌های دیگر امکان ندارد با تورم دو رقمی نرخ بهره کمتر از ۱۰درصد را داشته ‌باشیم. نرخ بهره در حال حاضر در اقتصاد ایران بین ۱۶ تا ۲۰ درصد است. ممکن است براساس نگاه متولیان اقتصادی این نرخ کم و زیاد شود. اگر نرخ بهره زیاد شود، هزینه‌های تولید افزایش پیدا می‌کند. بنگاه‌های اقتصادی برای تامین مالی دچار مشکل می‌شوند. اگر این نرخ را خیلی پایین بیاورند، ‌پول از سیستم بانکی خارج و وارد فعالیت‌های غیر مولد می‌شود. در این صورت، فردی می‌گوید چرا پولم را در بانک بگذارم؟ یخچال یا ماشینی می‌خرم و بعد می‌فروشم. پس، از حذف نرخ بهره امکان‌پذیر نیست.
 
 
  
آیا بالارفتن نرخ بهره بانکی روی شاخص بورس تاثیر می‌گذارد؟
  
تاثیر نرخ بهره بر روی بازار سهام به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم تاثیر می‌گذارد. زمانی‌که نرخ بهره کاهش می‌یابد، خیلی از افراد محاسبه می‌کنند که اگر پول را در بازار سهام سرمایه‌گذاری کنند بیشتر از بانک سود کسب می‌کنند بنابراین با نرخ‌های بهره کم‌تر پول بیشتری به بازار بورس تزریق می‌شود. در اقتصادی که زیرساخت‌های لازم برای سرمایه‌گذاری وجود داشته باشد، نرخ بهره و سرمایه‌گذاری رابطه عکس دارد. یعنی اگر نرخ بهره را کاهش یابد، سرمایه‌گذاری افزایش پیدا می‌کند. به عبارتی اگر نرخ بهره کم باشد فرد به جای گذاشتن پول در بانک، تولیدی راه‌اندازی می‌کند. این رابطه اما در اقتصاد ایران وجود ندارد. به دلیل اینکه موانع دیگری در سرمایه‌گذاری وجود دارد و ریسک سرمایه‌گذاری بالا است. زمانی‌که در ایران نرخ بهره را کاهش می‌دهند، تاثیر چندانی در سرمایه‌گذاری ندارد. به طورکلی زمانی که نرخ بهره کاهش پیدا کند، افراد تمایل کمتری دارند که پولشان را در بانک سپرده‌گذاری کنند. مردم ترجیح می‌دهند که در بازار دیگری سرمایه‌گذاری کنند. یکی از این بازارها، بازار مالی است. بنابراین انتظار ورود پول به بازار سهام بیشتر می‌شود. این امر یک اثر غیرمستقیم هم دارد. کاهش نرخ بهره باعث می‌شود که بنگاه‌های اقتصادی برای تامین منابع مالی‌شان امکان بیشتری داشته باشند. درنتیجه براساس قاعده سرمایه‌گذاری که ذکر شد، انتظار می‌رود که بنگاه‌ها حجم تولید را افزایش و در نرخ بهره پایین‌تر سرمایه‌گذاری جدید انجام دهند. اگر نرخ بهره افزایش یابد، این بنگاه‌ها با کمبود منابع مالی مواجه می‌شوند. درنتیجه فعالیت‌ و سودآوری‌شان کم می‌شود. یکی از روش‌هایی که بازار مالی با آن می‌تواند به سهامدار سود دهد، سود بنگاه‌ها است. درنتیجه سوددهی بازار مالی نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرد. عملا افزایش نرخ بهره می‌تواند در بلندمدت اثر منفی بر بازار مالی داشته باشد.
   
  
   
آیا ریزش شاخص بورس در مرداد و شهریورماه 1399 منطقی بود؟
این ریزش به علت رشد بیش از حد قیمت‌های سهام و حباب‌های ایجادشده ‌بود. این امر به دلیل انتظارات فزاینده مثبت ایجاد شده و ورود نقدینگی به بازار سرمایه بود. به عبارتی، هر سهمی که خریداری می‌شد بدون توجه به بنیادش عملا سودآور بود. بعد از مرحله‌ای که شاخص از دو میلیون گذشت، کسانی که در بازار سرمایه آگاه بودند، ریسک نکرده و پول خود را خارج کردند. خروج نقدینگی آنان باعث شد که قیمت سهام پایین آید. بقیه هم ترسیدند و این ترس ادامه پیدا کرد. هرچه مردم بیشتر بترسند، قیمت سهام خود را با قیمت کمتری عرضه کنند. این کار باعث ایجاد ریزش در اقتصاد می‌شود. به نظرم که نه رشد شارپی(حرکات صعودی و نزولی رایج در بورس)، که بازار در سال ۹۹ تجربه کرد، نه ریزش بسیار وحشتناکی که رخ داد، منطقی نبوده‌است. براساس معیاری که در اقتصاد مالی وجود دارد در بازارهای مالی دنیا که نسبت )p قیمت سهام) بر)eبرعایدی یا سودی است که قرار است به ازای هر سهم در بنگاه حاصل شود)
{price/earning} را به عنوان یکی از شاخص‌های قیمت سهام درنظر می‌گیرند. با ریزشی که در بورس شاهد بودیم این نسبت‌ به شدت کاهش یافت. سهم‌ها بسیار ارزنده شدند. به عبارتی، به بسندگی خیلی زیاد رسیدند که نباید اینگونه می‌بود. منطقی این بود که در یک شاخص به عنوان مثال، ۱۶۰۰ متوقف می‌شد و از آنجا به بعد، یک روند ملایمی برای صعود ادامه پیدا می‌کرد. به طورکلی، در اقتصاد ما تورم وجود دارد و این تورم باعث می‌شود خودبه‌خود باعث افزایش قیمت و سود اسمی سهام ‌شود. در نتیجه فرض کنید نسبت p برe در یک سهم ۲۰ بوده و حالا به ۵ رسیده باشد. این نسبت یعنی حدود ۲۰درصد از محل سودآوری بنگاه به‌دست می‌آید. علاوه بر این قیمت سهام هم ممکن است در طول دوره افزایش پیدا کند. 
 
  
   
آیا رشد بورس طی ماه‌های اخیر هیجانی بوده‌است؟
یکی از قوانین اقتصادی این است که بازارها در بلندمدت به سمت نقطه تعادل حرکت می‌کنند. به عبارتی، مکانیزم‌های درونی اقتصاد به گونه‌ای عمل می‌کند که همه بازار میل به تعادل دارند. اگر هر عامل بیرونی باعث خارج شدن بازارها از تعادل شوند، در بلندمدت به نقطه تعادل می‌رود. طبیعی است که بازار سهام هم به سمت نقطه تعادل خود حرکت خواهد کرد. بازارهای موازی با بازارهای سهام در طی یکسال اخیر که سهام به شدت کاهش پیدا کرد. بازار مسکن، خودرو، طلا به سقف رسیدند. سهام اما به کف رسید. طبیعی است که سهام خود را بالا بکشد. ممکن است طول بکشد ولی خواه ناخواه بازار راه خود را پیدا خواهد کرد و هیچ مانعی در بلندمدت نمی‌تواند یک قیمت را حبس کند. در بازار مالی ما چنین اتفاقی افتاده که قیمت‌ها پایین آمده و نیروهای بیرونی از جمله هیجانات، سیاست‌های غلط، انتظارات و غیره این‌ها یک زمانی می‌توانستند قیمت سهام را پایین ببرند؛ اما حالا نیروی خود قیمت، این عوامل را پس می‌زند. به دلیل اینکه سهام از سال گذشته درحال نزول بوده، درحال حاضر، قدرت ببشتری پیدا کرده و راهی ندارد، جز اینکه به سمت نقطه تعادل خود رود. انتظار براین است که بازار سهام در آینده یک رشد معقول و منطقی خواهد داشت. دلیل بنده این است که سرمایه‌گذاران در بورس تجربه لازم را کسب کردند که هر سهم را به هر قیمتی نخرند و محتاطانه وارد خرید و فروش شوند، بنابراین انتظار اینکه یک سهم بدون دلیل بالا برود، دیگر وجود ندارد. از آن طرف قیمت‌ها به ارزندگی رسیدند، پس افزایش قیمت خواهیم داشت. بنده برای بازار سهام طی یکسال آینده با توجه به انتظارات تورمی که در اقتصاد داریم، پیش بینی می‌کنم که روند شاخص، روند مثبتی است، البته ممکن است گاهی نوسان و کاهش پیدا کند که این نوسانات در بازار مالی طبیعی است. اما برآیند و روند کلی بازار سرمایه، یک روند صعودی خواهد بود. توصیه بنده برای سهامداران و کسانی که خواهان ورود به  این بازار هستند، این است که بهتر است روی هر سهمی سرمایه‌گذاری نکنند و اگر یک هدف بلندمدت دارند، سهم‌هایی که از لحاظ بنیادی وضعیت‌ بهتری دارند، این سهم‌ها را با قیمت مناسب خریداری کنند و خیالشان راحت باشد تا دو الی سه سال آینده، یک سودی بدست می آورند که ممکن است از خیلی از بازارها بالاتر باشد. بعضی از فعالان این بازارمالی روزانه و هفتگی معامله می‌کنند که این امر نیاز به تخصص دارد. افراد عادی اگر وارد این بازار شوند و بخواهند طی یک مدت زمانی سهم را بخرند و بفروشند، ممکن است با مشکل مواجه شوند. اما خیالشان راحت باشد که الان چون سهم‌ها با قیمت‌های پایین هستند اگر الان سهم بخرند و برای یک چشم‌انداز دوساله حداقل بگذارند قطعا با توجه به شرایط قیمتی شاخص، سودش بسیار بیشتر از بازارهای دیگر می‌شود.
   
  
برنامه‌های دولت جدید چه تاثیری برروی بازار مالی دارد؟
بورس تا حد زیادی به برنامه‌های دولت ربطی ندارد، هیچ دولتی نمی‌تواند در بلندمدت افسار بورس را  به دست گیرد و به قله برساند. ممکن است، یک سری سیگنال‌ها و سیاست‌های مقطعی که دولت‌ ارائه می‌دهد، موجب انتظارات مثبت یا منفی در بورس شود؛ اما در بلندمدت دولت‌ها در بورس هیچ‌کاره هستند. به عنوان نمونه در مرداد و شهریور سال گذشته، دولت نتوانست روند انتظارات در کوتاه مدت را تغییر دهد و بورس را به سمت یک روند صعودی سوق دهد، بنابراین بازار مالی باید مستقل از سیاست‌های دولت باشد و دولت‌ نباید در بازارمالی دخالت کند. اما بعضی اوقات سخنرانی یک مقام دولتی، می‌تواند اثرات منفی یا مثبت بر انتظارات قیمتی در بورس شود. درنهایت، اگر ما خواهان یک بازار مالی سود ده در بلندمدت باشیم، باید یک اقتصاد مولد داشته باشیم یعنی شرکت‌ها باید سود کنند تا قیمت سهام بالا رود. در حال حاضر، اگر قیمت سهام بالا می‌رود، عمدتا به علت افزایش تورم است. افزایش تورم، برای خیلی از بازارها بد است؛ اما برای بورسی‌ها خوب است، به عبارتی، حداقل به اندازه افزایش تورم در بلندمدت قیمت سهام رشد می‌کند. حال فرض کنید که دولت در اقتصاد بخواهد شاخص را صعودی کند، اولا که همیشه نمی‌شود شاخص بورس صعودی باشد، زیرا نرخ بازده که در بخش‌های اقتصاد  وجود دارد اگر مثلا در فعالیت تولیدی از قبیل کشاورزی، تولیدکننده، صنعت‌گر با زحمت و برنامه‌ریزی پول را در آنجا می‌گذارند و قرار باشد که هرروز بورس مثبت باشد دیگر چه کسی می‌آید پولش را جای دیگر غیراز بورس سرمایه‌گذاری کند. بازار مالی همواره با قیمت نوسانی همراه است و دولت نباید دخالت کند. گرچه یک جاهایی دخالت دولت لازم است، فرض کنید انتظارات منفی در بورس شکل گرفته‌است، دولت می‌تواند با ارسال سیگنال‌های مثبتی به رشد شاخص بورس کمک کند. از طرفی، اگر بازار مالی به حال خودش رها شود، بهترین نتیجه را خواهد داد و رشد منطقی و معقولی خواهد داشت. رشد غیرمنطقی بورس به مراتب ضرر آن برای اقتصاد کشور بیشتر از ریزش بورس است. در ریزش بورس، یک گروه‌هایی که سهامدار هستند، ضرر می‌بینند اما در رشد بی‌رویه کل اقتصاد آسیب می بیند. از طرفی، امکان‌پذیر نیست که به زور بخواهیم قیمت سهام را بالا ببریم. به طبع، نباید انتظار داشته باشیم که بورس دائما رشد کند اما یک رشد معقول و منطقی با یک بازده متعادلی که متناسب فعالیت‌های اقتصادی جامعه باشد، حق سهامداران است که بنده فکر می‌کنم طی دوسال آینده چنین روندی را خواهیم داشت.
هرچند ممکن است که در کوتاه مدت کاهش ها و نوساناتی داشته باشیم . بنا بر این اگر افراد غیرحرفه‌ای وارد بورس شوند و افکار کوتاه‌مدتی داشته باشند، ممکن است بترسند و سهام‌شان را با زیان بفروشند. اگر همین افراد یک نگاه بلندمدت داشته باشند، قطعا در بلندمدت زیان نخواهند دید و سود خوبی را بدست خواهند آورد.

  

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img