گروه طنز ساحل// نویسنده:نسیم صباغان
پدر مگسک تفنگ را روی کبوتر تنظیم کرد و آن را دست پسرش داد:" اگه بتونی اون جوجه کبوتر رو بزنی همین امشب برات یک تفنگ می خرم که مال خودت باشه". پسر بچه تمام حواسش را جمع کرد و شلیک کرد. تیر به خطا رفت و جوجه کبوتر از روی شاخه پرید. مرد دستی به پشت پسر زد:" نه! هنوز بزرگ نشدی".
....
جوجه کبوتر تازه پرواز یاد گرفته بود و سرخوش به همه جا سرک می کشید. مادرش از دور مراقب بود. وقتی درست چند ثانیه قبل از شلیک پسر، جوجه کبوتر از روی شاخه پرید، کبوتر مادر بهش گفت:" دیگه مطمئن شدم بزرگ شدی".