29

آبان

1403


فرهنگی و هنری

29 مرداد 1401 09:46 0 کامنت
شاید زمانی که در حال خواندن این یادداشت هستید، در گودال تاریک و کسل‌کننده‌ی سخوردگی گیر افتاده باشید، شاید شغلی را از دست داده‌اید، رشته‌ی مورد نظرتان در دانشگاه را پذیرفته نشده‌اید، یا از جانب معشوق دست رد به سینه‌تان خورده باشد. در هر صورت بخش زیادی از زندگی، به معنای روبه‌رویی با شکست و سرخوردگی است، و اکثر ما قادر به تحمل همین بخش زیاد نیستیم. بنابراین می‌توان گفت نسبت به بیش از نیمی از موقعیت‌های زندگی، در انکار به سر می‌بریم. «حسرت» نام کتابی از آدام فیلیپس است، که در آن مستقیما ما را با شکست‌ها و سرخوردگی‌هایمان روبه‌رو می‌کند. مواجهه‌ی سختی و طاقت‌فرسایی است، اما راهی لازم و ضروری برای ادامه‌ی حیات با خیال آسوده‌تر به نظر می‌رسد. در واقع پذیرش شکست است که مقدمات رضایتمندی را فراهم می‌کند. او در این کتاب تلاش می‌کند به ما نشان دهد که همواره درگیر دو زندگی هستیم: یکی زندگی‌ای که تلاش می‌کنیم در لحظه‌ی حال آن را تداوم ببخشیم و حفظ کنیم، و دیگری زندگی نازیسته‌ای که حس می‌کنیم باید آن تجربه می‌کردیم، افسانه‌ای از استعدادها، میل‌ها و آنچه به آن‌ها دست نیافته ایم. افسانه‌ای که به ما یادآوری می‌کند می‌توانستیم چه آدمی باشیم و چه‌ها کنیم، اما از دست رفته و همین مساله خود تبدیل به یک ناکامی و حسرت همیشگی خواهد شد.  در سطور اول کتاب آدام فلیپس می‌نویسد: «زندگی روانی ما تا اندازه‌ی زیادی به زندگی‌هایی پیوند خورده که نزیسته‌ایم، زندگی‌هایی که حسرتشان را می‌خوریم، زندگی‌هایی که می‌توانستیم سکانشان را به دست بگیریم، اما امروز بنا بر دلایلی از دست رفته کف رفته‌اند.» آدام فیلیپس در این کتاب تمرکز خود را روی سرخوردگی، حسرت و احساساتی می‌گذارد، که در پی مواجهه با شکست تجربه می‌کنیم.  او کتاب را در پنج بخش فصل‌بندی کرده است، و در هر فصل حسرت از زاویه و در شرایطی متفاوت بررسی می‌شود. جالب است که آدام فیلیپس روانکاو، برای واکاوی حسرت و شکست از ادبیات و هنر وام می‌گیرد. او به بررسی تراژدی شاه لیر، اثر ویلیام شکسپیر می‌پردازد، و نشان می‌دهد که سرخوردگی شاه‌لیر در مواجهه با عدم اطاعت دخترش کوردلیا چگونه شکل می‌گیرد، و در واقع چگونه ما در طلب آرزوها و میل‌هایمان عموما مستبدانه عمل می‌کنیم، چیزی را می‌خواهیم که وجود ندارد، یا شاید محق داشتنش نیستیم، اما به هر حال به جای تغییر خودمان یا تغییر موضع ترجیح می‌دهیم، مستبد باشیم و فقط بخواهیم. «ما ترجیح می‌دهیم همه چیز را نابود سازیم تا اینکه اجزه دهیم دیگران تغییرمان دهند، چراکه خاطره‌ی ما از اینکه چطور افراد خاصی در بدو زندگی تغییرمان داده‌اند بسیار پررنگ است؛ افرادی که می‌توانستند بدبختی ما را، گویی با جادو، به سعادت تبدیل کنند، و این کاری نبود که خودمان بتونیم برای خودمان انجام دهیم.» 

دیدگاه ها (0)
img