29

آبان

1403


سیاسی

20 خرداد 1402 08:35 1 کامنت
بدترین خبر برای سیاست خارجی هر کشوری وجود هرج و مرج فکری و عملی، نگاه خوش باورانه و نداشتن برنامه‌ریزی منسجم و همراه با راه‌حل‌های کارآمد برای عبور دادن مصالح عالیه میهنی از گردنه سخت حوادث است. اما آنچه این روزها از شیوه برخورد مسوولان کشورمان با مساله برآمدن دوباره طالبان در سپهر سیاسی همسایه شرقی می‌بینیم چیزی جز تشتت، خوش باوری مزمن و فقدان راه حل نیست. البته این پذیرفتنی است که قدرت‌گیری غیرمنتظره طالبان در افغانستان برای هر دنبال کننده‎ی تحولات بین‌المللی اتفاقی غافلگیرکننده و پرشگفتی بوده است.  به ویژه که این گروه بنیادگرا با مشی خشونت‌ورزانه و پرمخافتش بهره‌ای از آداب دیپلماتیک و شیوه عمل سیاست‌ورزانه در جهان کنونی سیاست ندارد. با این حال نوع مواجهه دستگاه سیاست خارجی کشورمان با دگرگونی‌های پیش آمده در افغانستان و بازگشت طالبان هیچ افق امیدوارکننده‌ای پیش پای سیاست ایرانی نمی‌گذارد. چرا که در پی‌ریزی نوع سیاست‌ها برای نحوه رویارویی یا تعامل با افغانستانِ افتاده به چنگ طالبان هیچ نظریه‌پردازی یا پژوهش جامع و ریزنگرانه‌ای از سوی گردانندگان دستگاه سیاست خارجی کشور به چشم نمی‌آید. 
نگاه خوش‌باورانه به رویدادهای جاری در افغانستان همزمان با ظهور دوباره طالبان سرابی را پیش روی ایران پدید آورد که مسوولان را به تصور امکان همگرایی و نزدیکی راهبردی با این گروه مسلح انداخت. این خوش باوری تا آنجایی پیش رفت که تصور وجود منافع مشترک با طالبان برخی از سیاست‌پیشگان کشورمان را به گفتن سخنانی درباره افق فکری مشترک با این جریان وادار کرد. البته از همان ابتدا تجربه و شناخت ژرف‌نگرانه از بن‌مایه‌های فکر و عمل طالبان پاره‌ای از تحلیلگران دانشور را به این نقطه سوق می‌داد تا با آگاهی از کژفهمی طالبان درباره الگوهای رفتار دیپلماتیک، نسبت به زیر پا گذاشتن اصول و قواعد بین‌الملل و تن ندادنشان به معاهدات و قراردادهای گذشته هشدار دهند. واقعیت این است که برای طالبان تعهدات بین‌المللی دولت‌های گذشته افغانستان هیچ ارزش و اهمیتی نمی‌تواند داشته باشد. زیرا آن‌ها سالیان دراز با همین دولت‌ها درگیر جنگ و کشاکش نظامی بوده‌اند. الگوی زیستی طالبان هم روشن‌کننده این معناست که آنها همواره جماعتی رزمجو و جنگ‌طلب و سلاح بر دوش بوده‌اند. درواقع حیات و هویت این گروه با جنگ و اسلحه و خشونت معنا پیدا می‌کند. پس برای چنین کسانی که همه سال‌های جوانی و میانسالی را در کوه و بیابان با خون‌ریزی و اسلحه به سر برده‌اند چیزی جز جنگ ارضاکننده نخواهد بود و برای هر موضوع و مساله‌ای هم راه‌حلی جز جنگ نمی‌بینند. 
از این هم نباید بگذریم که اختلاف امروز ایران با طالبان بر سر حقابه هیرمند موضوع تازه‌یابی نیست. آب هیرمند از سالیان گذشته هم همواره محل اختلاف و کشمکش میان ایران و افغانستان بوده است. در گذشته که دولت‌های حامدکرزای و اشرف غنی بر سر کار بوده‌اند موضوع این تنش آبی از کانال دیپلماسی و در سطح رسانه‌ها دنبال می‌شد. اما امروز که طالبان افسار سیاست و قدرت افغانستان را به دست گرفته‌اند تصور فرونشاندن اختلاف آبی دوجانبه از راه دیپلماسی و با توسل به اظهارات رسانه‌ای بسیار خوش‌بینانه و به دور از واقعیت حاکم بر مناسبات موجود در افغانستان است. بگذریم که همین خطابه‌های پرعتاب با آنچه که در دو سال گذشته در مراوده مسوولان ما با طالبان رفته هم نمی‌خواند و حکایت از حفره‌ای عمیق در سیاست خارجی کشورمان دارد. 
اما اکنون و از پس درگیری‌های مرزی روزهای گذشته می‌توان به سروشکل گرفتن نگاهی همدلانه میان آحاد جامعه و مسوولان بر سر اقدامات مقابله‌ای برای فروخواباندن اعمال خارج از قاعده طالبان امیدوار بود. گرچه که رفتن به سوی تنش بیشتر با طالبان چاه ویلی بر سر راه سیاست‌خارجی ایران خواهد بود، اما بازاندیشی پایه‌ای در سیاست ارتباطی با حاکمان کنونی افغانستان ضرورتی گریزناپذیر است. البته طالبان در پیشینه خود جنگ تمام عیار با شوروی و ایالات‌متحده را در کارنامه دارد و به قیمت خاکستر کردن زندگی مردم افغانستان از آتش هر دو جنگ بیرون  جهیده است. پس بدیهی است افتادن به ورطه جنگ با چنین جماعتی آن هم با در نظر گرفتن مرز گسترده با افغانستان هزینه‌ای کمرشکن خواهد داشت و توان نظامی، امنیتی و اطلاعاتی کشور در چنین باتلاقی خواهد فرسود. در انتهای تونل این نزاع هم کورسوی روشنی به چشم نمی‌آید و سرانجام مشخصی برای چنین جنگی نمی‌توان تصور کرد. 
پس باید که همچنان دل به گره‌گشایی‌های دیپلماتیک ببندیم. چرا که دیپلماسی با آداب و شیوه‌های ویژه‌اش همواره راه‌حل‌هایی برای بیرون آمدن از چنین مخمصه‌هایی در آستین دارد. مطابق الگوی عمل دیپلماتیک برای تدارک آنچه که از دژخویی طالبان بر سر کشور رفته باید در فکر تقویت مناسبات منطقه‌ای با همسایگان و تشکیل ائتلافی چندجانبه بود. به موازات آن باید رایزنی‌های همه‌جانبه با امارت اسلامی بر سر انواع موضوعات امنیتی، نظامی و اطلاعاتی در پیش گرفته شود و همزمان طراحی‌های  هوشمندانه و کارشناسانه برای کنترل طالبان عملیاتی شود. نباید از یاد برده شود جنگ رسانه‌ای و درگیری لفظی با سران طالبان هم دامی برای بهره‌برداری از احساسات ملی مردم افغانستان و تقویت پایگاه مردمی طالبان خواهد بود. پس باید به هوش بود تا حقابه هیرمند به برگ برنده‌ای در دست طالبان بدل نشود. 
     
روزنامه صبح ساحل// محمد شفیعی مقدم 
دیدگاه ها (1)
img
img
مهدی 1 سال پیش
سلام. این همه مشکلات شهری و استانی! مهمتر از حق آبه هیرمند سوزه نداشتید؟ بوی گند فاضلاب کل شهر را برداشته است. کاش به جای مطالب بی ارتباط با استان، به ضعف های مدیریتی استان بپردازید بعد به مسائل کلان!