03

دی

1403


22 شهریور 1400 07:59 0 کامنت
در حالی که امنیت و ثبات به عنوان یکی از گرانقیمت‌ترین دارایی‌های یک کشور محسوب می‌شود این قاعده در مورد یک کشور استثناست و برخلاف آن است؛ یعنی بازتولید ناامنی و ثبات‌زدایی حتی در محدوده سرزمینی‌اش توسط بخش موثری از حاکمان آن کشور، به عنوان یک دارایی بدان نگریسته می شود. سوگمندانه آنکه، این کشور همسایه جنوب شرقی ما یعنی پاکستان است و سوگمندانه‌تر آنکه این زدودن ثبات و امنیت، مرزهای سیاسی آن کشور را هم در می‌نوردد و به همسایگان آن هم سرایت می‌کند تا به عنوان یک مولفه قدرت بدان نگریسته شود، حقیقتی تلخ که نشان از کوته‌فکری بخش قابل توجهی از هیئت حاکمه این همسایه دارد.
به تعبیری کنایه‌آمیز، اگر محمد‌علی جناح رهبر استقلال پاکستان می‌دانست که این کشور تبدیل به مکانی برای ایجاد ناامنی و دهشت‌پراکنی می‌شود به گونه‌ای که هم خود در آن می‌سوزد و هم همسایگانش را می‌سوزاند، شاید نسبت به تلاش برای استقلالش از هندوستان تجدید نظر می‌نمود.پاکستان در عمر حدودا 74 ساله‌اش به عنوان نمادی از بازتولید خشونت و دهشت‌افکنی و صدور آن به خارج از مرزهایش در جهان تبدیل شده است. خون‌ریزی، جنگ‌های داخلی، فرقه‌گرایی، جنگ‌های قبیله‌ای، دخالت در امور همسایگان، بازتولید سیستماتیک نظامی و امنیتی خشونت و کودتا از خصوصیات شناخته شده‌اش در دنیاست که آن را به کشوری عجیب و غیرعادی تبدیل کرده‌است. 
این کشور که عنوان جمهوری اسلامی را هم با خود یدک می‌کشد، متاسفانه در موارد زیادی به کانون ایجاد دردسر برای کشورهای همسایه‌ی عمدتا مسلمانش هم تبدیل شده است. اما در میان همسایگانش اگر از هندوستان بگذریم که دشمنی عمیق دیرینه‌ای با پاکستان دارد و کشور ما که برخی گروه‌های تروریستی و قاچاقچییان مواد مخدر، خاک آن را به عنوان پایگاهی برای خود قلمداد می‌کنند- که البته مواضع رسمی دولت پاکستان در این مورد مبارزه با این گروه‌هاست اما در نگاهی خوشبینانه ناتوان از سرکوب قاطعانه این گروه‌هاست- بیشترین تاثیر را از این خلق‌و‌خوی ناجور پاکستان، متوجه همسایه‌اش افغانستان است که آن را به عنوان حیات خلوت و عمق استراتژیک برای خود می‌پندارد؛ که نشان می دهد به هیچ‌وجه دوست ندارد آن را به عنوان کشوری که دارای دولتی مقتدر و مستقل باشد ببیند. به باور بسیاری، این کشور با دستمایه‌های قومی- ایدئولوژیک و یا با انگیزه‌های اقتصادی- سیاسی و یا ترکیبی از این موارد به دخالت در امور داخلی افغانستان پرداخته‌است و منازعه‌های افغانستان را بر این اساس بنا نهاده‌است. اتفاقی که با اشغال افغانستان توسط شوروی به عنوان فرصتی منحصر به فرد برایش رقم خورد و تا کنون هم ادامه دارد.
در قضایای اخیر افغانستان و سقوط دولت بی‌کفایت و دست‌نشانده اشرف غنی هم ردپای پاکستان به نحو برجسته‌ای دیده می‌شود، این دخالت‌ها که اگرچه با تکذیب دولت پاکستان همراه هست اما هیچگاه ازسوی بخش عمده مردم افغانستان و جامعه جهانی باورپذیر نبوده‌است. اگرچه رهاورد این مداخلات برای ملت مظلوم افغانستان جنگ داخلی، کشتار، ویرانی و آورگی بوده‌است اما بر مصداق این مثل که هرکه باد بکارد، طوفان درو می‌کند، گسترش ناامنی دامن خودش را هم خواهد گرفت. حالا که با حمایت بی‌حدوحصرش از گروه تروریستی طالبان که بنیادش بر فرقه‌گرایی، قرائت خشن از دین اسلام و قوم‌گرایی با محوریت قوم پشتون است می‌تواند طالبان، پاکستان را هم تحریک نموده و یا قبایل پشتون واقع در این کشور و جنوب خط دیورند را هم مصمم برای ایجاد دردسر بزرگ برای مسندنشینان در اسلام‌آباد کند. بی‌شک ملت مظلوم افغانستان با مقاومت متکی بر اتحاد، ایمان و صد البته یاری خداوند از این دوران گذار بسیار دشوار سربلند بیرون خواهند آمد تا بر اشغالگران خارجی و مزدورانشان پیروز شوند. اما بر همه کشورها و جامعه جهانیست که به یاری این مردم محنت‌کشیده اما مقاوم بپردازند، مقاومتی که ادامه راه مجاهد نستوه، شهید احمدشاه مسعود است و تاریخ از حامیانش به نیکی یاد می‌کند.
روزنامه صبح ساحل
img
دیدگاه ها (0)
img