قشر زحمتکش و بااهمیت هر
جامعه کارگران هستند که بخش بزرگی از جامعه را تشکیل میدهند. هر سال اولین روز از ماه «مه» برابر با 11 الی 12 اردیبهشت، روز جهانی کارگر نامگذاری شده است. کارگران با وجود منزلتی که دارند عموما قدرشان آنگونه که باید دانسته نمیشود. چرخه اقتصادی جامعه به دست آنها است، تصور پیشرفت و توسعه یک جامعه بدون حضور قشری به نام کارگر محال است. اهمیت این قشر به همه ثابت شده؛ اما متأسفانه هنوز هم کارگران زیادی هستند که در شهرها و کشورهای مختلف حقوقشان ضایع میشود. احترام و حرمت به کارگر بایستی در جامعه نهادینه شود. حق کارگر است بتواند خانواده خود را در برابر مشکلات بیمه کند و سفره آن روزبهروز گستردهتر شود، تا در کار خود پیشرفت و در برابر خانواده سربلند شود. متأسفانه امروزه در جامعه، کارگر را به قشر ضعیف میشناسند منتها سزاوار بهترینها هستند که باید از هر دغدغهای فارغ باشند.
دستهای خالی اما دلی پر از امید
برای اینکه بتوانیم در برابر خانواده روسفید باشیم باید در جامعه حرمت داشته باشیم. همه میدانیم حرف اول کارگر در جامعه بحث حقوق و بیمه است که باید خانواده را تأمین کند و زندگی آسودهای داشته باشد. به مناسبت این روز به یاد «محمد» پسر جوانی افتادم که هر روز با چند کارگر در خانهای مشغول به کار هستند. به سراغش رفتم. هنگامی که با او صحبت کردم بیلی که به دست داشت را به شنهای داغ فروبرد و آهی کشید و گفت: کارگر؛ آیا کسی کارگرها را میبیند و تابهحال پای حرفهای آنها نشسته است. من پسر یک خانواده 5 نفره هستم که پدرم برای پیمانکاران کارگری میکند هیچوقت حقوق درست حسابی نداشته هر دفعه سر حق و حقوقش و بیمه با کارفرما بحث میکند. برای اینکه بتوانم در مخارج خانه کمک کنم نتوانستم ادامه تحصیل دهم. اکنون با پولی که پدر و مادرم داشتند موتوری خریداری کردم و توانستم با دو سه کارگر بهعنوان سرکارگر کار کنم. حقوق کارگر نرخ دقیقی ندارد به همین دلیل همیشه کمترین نرخ به کارگران تعلق میگیرد. با دشواری توانستم خودم را بیمه کارگران ساختمانی کنم. اما بیمه کارگری را باید 30 سال پرداخت کنم تا بازنشسته شوم کاش مسئولین فکری به حال بیمه کارگران میکردند بااینهمه سختی و مشکلات که در کار خود دارند؛ حتی سختی کار برای آنها لحاظ نمیشود.
دسترنج بیبهره یکعمر
همیشه گفته شده بهازای کارت حقوق میگیرید آیا در بین کارگران ثابت شده است؟ هر کارگری توقع دارد بعد از یکعمر کار و سختی حقوقی دریافت کند که کفاف زندگیاش را بدهد. «حسین» کارگر یکی از سازمانهای خصوصی است که بعد از 30 سال کار دشوار مجبور شد مجدد بهعنوان شغل دوم مشغول بکار شود. او میگوید: دوست داشتم بعد از بازنشستگی اوقات خود را در کنار خانواده بگذرانم. تصور نمیکردم حقوقم آنقدر اندک باشد که نتوانم صرف مخارج زندگی کنم. مجبور شدم با سن بالا و بیماری مجدد از صبح تا شبکار کنم تا بتوانم جزئی از انتظارهای خانوادهام را برآورده و زندگیام را سرپا نگه دارم. حق ما کارگران این نیست که بعد از سیسال خدمت صورت خود را با سیلی سرخ نگه کنیم.
این طور که مشخص است تا نفس در سینه دارم باید کار کنم تا بتوانم زندگی کنم. حقوحقوق بایستی آنگونه باشد که هیچ کارگری نخواهد جلوی خانواده خود قد خم کند. امید یک کارگر به بیمه و حقوحقوق خود است که باید جامعه به این درک برسد که کارگران هم حق زندگی آسودهای دارند. به امید روزی که هر کارگری بتواند بدون نیاز به شغل دوم در رفاه زندگی کنند.
روزنامه صبح ساحل