خانه و ماشین و بنزین شد گران، گفتیم شکر
سفره مان خالی شد از یک لقمه نان، گفتیم شکر
از خدایِ مهربان یک قطره باران خواستیم
ناگهان افتاد سنگ از آسمان، گفتیم شکر
هر زمان رفتیم ختم تاجری گفتیم حیف!
روز مرگ کارمندِ بیزبان گفتیم شکر
روزهای زوج، خانم قهر کرد و فرد صلح
روزهای هفته را یک در میان گفتیم شکر
خانه ی نوساز ما شد پُر ترَک گفتیم عجب
ریخت سقف خانه، با هم ناگهان گفتیم شکر
گرچه قسط وامها از ما درآورده دمار
چونکه خوشحال اند از ما بهتران، گفتیم شکر
تنبلی کردم اگر گاهی ببخش این بنده را
وُسع مان کم بود و در حد توان گفتیم شکر
عبدالحسین انصاری