اگر کسی از شما دربارهی اتفاقات تلخ دوران کودکی سوال بپرسد، ممکن است یک یا چند مورد را که تاثثیر بسیار زیادی بر شما گذاشته، به یاد بیاورید. ممکن است دربارهی فوت شدن کسی از اعضای خانواده، طلاق والدین، تصادف، تعرض یا اتفاقات تلخ و شدیدی مانند اینها صحبت کنید، اما آیا تروما یا آسیب دوران کودکی تنها به این موارد ختم میشود؟ تروما یا روان زخم نوعی آسیب ناپیدا و عمیق در روان آدمی است که بر اثر تجربهی اتفاقات ناخوشایند و عموما در دوران کودکی شکل میگیرد و بعد از آن کل زندگی و روابط را تحت تاثیر خود قرار میدهد. چنان چه قادر نباشیم از این اتفاقات تلخ عبور کنیم و آنها را حل کنیم، روان زخمها در وجود ما ریشه دوانده و به مرور باعث فلح شدن زندگی خواهند شد. زیگموند فروید، روانکاو اتریشی معتقد بود بسیاری از این تروماها را نمیتوان حادثه یا رخداد شدید و بزرگی تلقی کرد، بیتوجهی والدین، دعوای مدام آنها، تبعیض بین فرزندان و بیاعتماد شدن به مراقبان اولیه، میتوانند زمینهی یک روانزخم باشند، اما اطرافیان و حتی خود ما متوجه تاثیر رنجآور آنها نباشیم. بسیاری از چنین آسیبهایی به شکل ناخوداگاه فراموش میشوند، اما فراموش شدن آنها ابدا به معنای حل شدنشان نیست. این تروماها مانند آتش زیر خاکستر در هستهی ناخوداگاه ذهن باقی میمانند و روابط اصلی فرد با خودش، دیگران و جهان بیرون را دگرگون میکنند. برای مثال اگر فردی هستید که همیشه سعی میکنید شرایط را امن نگه دارید، از بحث با دیگران و بیان خودتان اجتناب میکنید و همیشه از حق خودتان به نفع دیگران و برای جلوگیری از ایجاد تنش میگذرید، شاید بد نباشد نگاهی به محیط رشد خود در دوران کودکی بیاندازید. کودکانی که در خانوادههای پر تنش رشد میکنند و همیشه نگرانند که مبادا رفتار یا سخنی از آنها مانند آتشی در انبار کاه، بر جان خانواده بیافتد، عموما با احساس ترس از خراب شدن اوضاع و احساس گناه به بزرگسالی رسیده و همین الگو را در روابط خود پیاده میکنند. یا دختربچهای که پدری پر مشغله داشته و از این رو محبت پدری نچشیده ممکن است در بزرگسالی مردانی را به عنوان شریک عاطفی انتخاب کند که همین رفتار را با او انجام دهند. در مقابل هم والدینی هستند که تمام زیست خود را فدای فرزند میکنند و از همین باب از او توقع دارند تمام و کمال به تصرف آنها در آمده و تمام زندگیاش را مطابق میل آنها بچیند و هر عملی که کودک انجام دهد و با انتظار والدین هماهنگ نباشد به شدت سرزنش شده و تقبیح میشود. این کودکان در بزرگسالی با احساس عذاب وجدان، احساس گناه و بیهویتی دست و پنجه نرم میکنند و زندگی پر از رنجی را تجربه خواهند کرد. بنابراین روانزخمهای دوران کودکی لزوما ناشی از سواستفاده، مرگ و میر و سایر حوادث بزرگ و قابل توجه نیستند، بلکه میتوانند کاملا زیرپوستی و در زمینهی یک زندگی معمولی ایجاد شوند. به دلیل نبود آموزش کافی، دور از انتظار نیست که اکثر ما با چنین روانزخمهایی درست و پنجه نرم کنیم. اگر شما هم در زمینهی زندگی احساس راحتی نمیکنید، روابط خود را در چرخهی تکرار شوندهای از شکست میبینید و شیوهی رفتاری، فکری و احساسی خود را در گرو عواملی نامرئی میدانید، توصیه میشود که با یک روانکاو دربارهی مسائل خود صحبت کنید و اجازه بدهید روانزخمهایتان واکاوی شود.