ستون لب قند؛

تألمات و کمی تأملات



کلاغ قارید: نمی توانیم بهشان اهمیت ندهیم تنها به خاطر این که دیده نمی شوند، مساوی گروه دیدنی‌های دنیا هستند، ببینید! در برابر درختان، سنگ ها، خرس ها که ملموس اند می شود، از شنبه، خشم، دانش و تاریخ؛ نام برد. گربه گفت: خشم دیده نمی شود اما با ظهور فورانی اش فرد خشمگین را رسوا می کند. عابر گفت: مدتی است با موجودات دو بار نامرئی مواجه هستیم با: دموکراسی ، صلح، انسان دوستی. کلاغ پرید، گربه زیر بته ها پناه گرفت. عابر از شرم آب شد.
کشتی غرق شده که گنجی درون صندوق های هنوز نپوسیده اش داشت با کوسه ای از آن سکه ها گفت. کوسه با صیادش گفت، صیاد به زنش گفت، زنش با فاسق و او با رییس حزب در میان گذاشت. رییس حزب سریعاً با نخست وزیر. نخست وزیر در پاسخ خندید: اوه، یک مشت شایعه پرداز! کشتی غرق شده خبردار شد: همین را می خواستیم بدانیم، حالا تا تغییر کابینه در امان هستیم.
روزنامه صبح ساحل
برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها