داستان قورباغهی جوشان، یک افسانهی آموزشی است که با توضیح واکنش قورباغه در دو حالت قرار گرفتن در «آب جوش» و «آب سردی که در حال گرم شدن است»، سعی میکند درسهایی به ما بدهد. اگر قورباغهای را در آب جوش بیاندازید، قورباغه به سرعت برای نجات خود تلاش کرده و سریعا از آب داغ بیرون میجهد. اما اگر قورباغه را در آب سردی که بر روی اجاق قرار دارد و در حال گرم شدن است بگذارید، قورباغه گمان میبرد در شرایط مناسبی قرار دارد و تلاشی برای خروج از آب نمیکند. آب به تدریج گرم میشود و عضلات قورباغه در اثر گرما سست میشود و زمانی که قورباغه متوجه میشود شرایط بغرنج است و باید از آب بیرون بپرد، دیگر توانی برای بیرون پریدن ندارد. در نهایت قورباغه آهسته آهسته تحلیل میرود و جان خود را از دست میدهد. اگر به این افسانه دقت کنید، متوجه میشوید شباهت زیادی به بسیاری از موقعیتهای زندگی ما، از روابط گرفته تا زندگی خانوداگی و شغلی، دارد.
این داستان به خوبی با آنچه به عنوان
فرسودگی شغلی میشناسیم همسو است. فرسودگی شغلی پیشرفتی آهسته است که اغلب تا زمانی که تأثیر قابلتوجهی بر سلامت، کار و روابط ما نگذارد، مورد توجه قرار نمیگیرد. ما تمایل داریم به افزایش سطح استرس، با تفکر درونی (اغلب ناخودآگاه) پاسخ داده و چیزی شبیه به این عبارات را با خود تکرار کنیم: "این شرایط شغلی کاملا طبیعی است، همه از آن عبور می کنند. فقط یک استرس گذرا است. بزرگسال بودن به همین چیزهاست.
فقط باید زمانم را بهتر مدیریت کنم و غیره". بنابراین سختتر کار میکنیم، به خود فشار میآوریم و اغلب جنبههای دیگر زندگیمان مانند
ورزش، خواب، استراحت یا فعالیتهای اجتماعی را فدا میکنیم تا فقط با خواستههای شغل و مسئولیتهایمان همراه شویم و در اکثر موارد نیاز به ایجاد تغییرات قابل توجهی را که می تواند به جلوگیری از فرسودگی شغلی و تخریب سلامت و زندگی ما کمک کند، تشخیص نمیدهیم. مثلاً به خودمان می گوییم: "الان من بچه دارم، وام مسکن دارم - این بار استرس طبیعی است." اما باید به یاد داشته باشیم که این شرایط فقط استرسی موقعیتی نیست، بلکه خزش آهسته و موذیانه
فرسودگی شغلی است.
فرسودگی شغلی واقعا چیست؟
در حالی که مفهوم فرسودگی شغلی در طول زمان تغییرات بسیاری داشته است، روانشناسان معمولا فرسودگی شغلی را به عنوان یک سندرم روانی ناشی از شغل تعریف می کنند که ویژگی اصلی و سازنده آن خستگی عاطفی است. روانشناسان معتقدند فرسودگی شغلی از قرار گرفتن مداوم در معرض استرس غیرقابل حل در محل کار، شکست های سازمانی مانند تقاضاهای شغلی بیش از حد، یا کمبود منابع یا شناخت نامناسب از کار ناشی می شود. فرسودگی شغلی بر افراد در طیف وسیعی از مشاغل تأثیر می گذارد. برخی از بالاترین نرخهای فرسودگی شغلی در میان پزشکان، پرستاران، معلمان، کارکنان بهداشت روان، کارگران خردهفروشی، کارگران ساختمانی و حسابداران رسمی دیده میشود، اما به هر حال فرسودگی شغلی میتواند در هر شغلی رخ دهد. به طور کلی زنان بیشتر از مردان احساس فرسودگی میکنند، که ممکن است به این دلیل باشد که زنان در مشاغلی مانند آموزش و مراقبت های بهداشتی بیشتر از مردان حضور دارند.
فرسودگی شغلی بر سلامت عاطفی، عملکرد ذهنی و سلامت جسمی (ذهن و بدن) تأثیرات منفی و ثابتی دارد. استرس مزمن مرتبط با فرسودگی شغلی همچنین بر جنبههای زندگی که اغلب با معنویت مانند امید، معنا، هدف و روح مرتبط هستند، تاثیر بسزایی دارد. افزایش چشمگیر درد و رنج ناشی از کار به وضوح مشکل معدودی از افرادی نیست که در مدیریت زمان یا خودمدیریتی مشکل دارند. بیش از 50 درصد از نیروی کار اعلام میکنند که همیشه یا اغلب خسته یا تحت استرس هستند.
برخی دیگر گزارش میکنند که احساس غرق شدن، تحریکپذیری، تنهایی، افسردگی و حتی عصبانیت دارند. فرسودگی شغلی و احساسات ناخوشایند همراه با آن، میتواند دید ما را نسبت به زندگی مخدوش کند و این دیدگاه تحریف شده به کاهش سلامت روانی، جسمی و معنوی دامن میزند.
آیا فرسودگی شغلی یک مساله درونفردی است؟
اکثر متخصصان توسعه شخصی این مشکل را از دریچه روانشناسی فردی میبینند: آنها ما را تشویق می کنند تا انعطاف پذیری خود را تقویت کنیم، رواقیگرایی را پرورش دهیم، در دورههای مختلف افزایش بهرهوری یا هکهای مدیریت زمان شرکت کنیم، کمالگرایی خود را افزایش دهیم و منتقد درونی خود را خاموش کنیم. همه اینها میتواند کمک کند و کمک هم خواهد کرد اما فقط تا حدی. با توجه به اینکه تقریباً نیمی از ما با کار دست و پنجه نرم می کنیم، این فقط یک مشکل شخصی نیست، بلکه یک مشکل سیستمی است. صاحبان سرمایه، کارفرمان و مالکان ابزار تولید، نه تنها ساعات کار را تا بیشترین حد افزایش میدهند که شدت و میزان کار را به نحوی زیاد میکنند که کارگران و کارمندان در بیشترین فشار کاری قرار میگیرند. گری اس کراس در کتاب جدید خود، "زمان آزاد: تاریخچه یک ایده آل گریزان" ، استدلال میکند که مقصر اصلی مشکلات زمان فعلی ما « سرمایه داری سرعتی» است. این امر با شتاب، تولید سریع، گردش سرسامآور کالاها و مصرف مداوم و شدید اقلام مصرفی ، تعریف میشود. کراس نشان میدهد که سرمایهداری سریع، با کمک صنعت تبلیغات روانشناختی که بیرحمانه خواستههای ما را مسلح میکند، در طول زمان ما را به سمت کسب پول بیشتر و خرج بیشتر همین پول سوق داده است.
همچنین ما را متقاعد کرده است که مصرف منفعلانه را بر فعالیتهای فراغتی ترجیح دهیم که بر ایدهآلهای باستانی، تزکیه خود، یادگیری، کسب مهارتها و مشارکت اجتماعی متمرکز است. برای اینکه بتوانیم به لذت های بیپاداش و در عین حال اعتیادآور سرمایهداری سریع ادامه دهیم، به سادگی، ایده آل قرن 19 یعنی کمتر کار کردن را کنار گذاشتهایم. علاوه بر این، تمایل ما به مقایسه خود با دیگران و همگام شدن با مصرفگرایی جهانی نیز وجود دارد، که منجر به نارضایتی دائمی ما از سطح زندگی کنونی و نیاز به کار کردن بیشتر میشود. مردم بهزیستی خود را نسبت به اطرافیانشان میسنجند و تجملات در مدت زمان بسیار کوتاهی به یک ضرورت تبدیل میشود، در نتیجه زمانی که احساس میکنید افراد اطراف شما بهتر میشوند، شما نیز نیاز به بهتر شدن و تطابق بیشتر با تجملات جهان سرمایه را شدیدا در خود احساس میکنید.
پس ما نه تنها کمبود غیرمنتظرهای از زمان آزاد را تجربه میکنیم، بلکه اغلب از نحوه گذراندن اندک زمان آزاد خود در محاصرهی اسکرول عذابآور خرید آنلاین، پرخوری، تماشای افراطی و مصرف اجباری احساس ناامیدی و پوچی خواهیم کرد. به طور کلی ما در یک فرهنگ کار و هزینه زندگی میکنیم و به زوال، وقت کم و کار زیاد ادامه می دهیم.
مقابله با فرسودگی شغلی
گرچه کلیت روند فرسودگی شغلی فردی نیست و به سیستم، نظام اقتصادی و فرهنگ اجتماعی ما وابسته است اما ما می توانیم و باید این چرخه را بشکنیم. این کار با آگاهی آغاز می شود؛ خودآگاهی و همچنین آگاهی دقیقتر از فرهنگی که در آن قرار داریم بسیار کمک کننده است.
ما میتوانیم فرهنگها و باورهای عمومی جامعهی خود را شناخته و آن رفتارهایی که خدمتی به بهزیستی ما نمیکنند و تنها در خدمت بازتولید نظام سرمایه را به شکل فردی و اجتماعی خنثی کنیم. زمانی که احساس ناامیدی خاصی میکنیم، میتوانیم با این واقعیت که تنها نیستیم و در زمین بازی ناهمواری کار میکنیم که به ما امکان رشد را نمیدهد، آرامش داشته باشیم. از طرفی متنوع کردن زمانهای فراغت از کار میتواند بار قابل توجهی را از دوش شما بردارد. زندگی خود را محدود به کار کردن و صرف وقت در فضای مجازی نکنید. ورزش کردن، کتاب خواندن، کسب مهارت جدید، شرکت در فعالیتهای اجتماعیف اختصاص دادن زمان برای استراحت مطلق (بدون تلفن همراه و بدون تلویزیون) و تفویض اختیار را امتحان کنید. جالب است بدانید آنهایی که احساس مسئولیت بیش از حد دارند، یعنی فکر میکنند اگر میخواهند کاری درست انجام شود باید خودشان آن را انجام دهند، بیشتر در برابر فرسودگی شغلی آسیب پذیر هستند. اما باید بدانید که گاهی اوقات می توان امور را تفویض کرد.
اگر قرار باشد بخاطر وسواس درانجام کارها، تمام مسئولیتها را خودتان بر عهده بگیرید، فشار شدیدی را تجربه خواهید کرد، بنابراین برای مقابله با فرسودگی شغلی، حتما تفویض اختیار به دیگران را امتحان کنید. در نهایت به یاد داشته باشید که هرگز نباید خود را به خاطر فرسودگی شغلی سرزنش کنیم و بهتر است این مساله را به عنوان اختلال نظام سرمایهداری در نظر بگیریم، اختلالی که نه فقط ما که تمام همعصرانمان را نیز درگیر خود کرده است.
روزنامه صبح ساحل