احساسات منفی؛ چرا آن‌ها را تجربه می‌کنیم و چگونه باید روی آن کار کنیم


نویسنده: محیا تکنده

 سوزانا نیوسنن، فیلسوف و نویسنده‌ی فرانسوی درباره‌ی مواجه‌اش با هیجانات منفی می‌نویسد: "وقتی یک دهه پیش شروع به تحقیق در مورد شادی کردم، متقاعد شدم که احساسات منفی نباید جایی در یک زندگی رضایت‌مند داشته باشند. در واقع من فکر می‌کردم که خوشبختی به این معنی است که هیچ تجربه‌یی از احساسات منفی وجود ندارد و اگر می‌‌خواهید شاد باشید، باید به شدت با منفی‌نگری مبارزه کنید. اما حالا می‌فهمم اینکه قرار باشد لبخندی دائمی بر لبان خود بنشانید و وانمود کنید همیشه خوشحال هستید، افسانه‌یی بیش نیست. من در مورد اجبار به شاد بودن اشتباه می‌کردم چرا که هرچه بیشتر سعی کنید احساسات منفی را سرکوب یا انکار کنید، آنها قوی‌تر می‌شوند. هرچه بیشتر سعی کنید آنها را تغییر دهید، قدرت بیشتری به آنها می‌دهید و درست همین‌ زمان است که آنها شروع می‌کنند  به مبارزه با مقاومت شما و در درون‌تان می جوشند، تا جایی که بدن و ذهن شما از تاثیرات مخرب این هیجانات لبریز می‌شود. همه احساسات به شما کمک می کنند تا شکوفا شوید. هیجانات مثبت به شما احساس خوبی می‌دهند و به شما می گویند که چه زمانی اوضاع درست است. احساسات منفی باعث می‌شود احساس ناراحتی کنید، ولی در واقعیت به شما هشدار می‌دهند که اشتباهی وجود دارد". 

  

 
 احساسات منفی می‌توانند اشکال مختلفی از جمله خشم، اضطراب و حسادت داشته باشند که با رفتارهایی مانند اختلالات خوردن، سوء مصرف مواد، وسواس فکری، آسیب رساندن به خود و طغیان‌های خشونت‌آمیز مرتبط هستند. این هیجانات اجتناب‌ناپذیر و در واقع مفید هستند، زیرا به ما نشان می‌دهند که چیزی کم است. اگرچه احساسات منفی ممکن است غافلگیر کننده و ناخواسته باشند، اما دلیل خوبی دارند، مثلا برآورده نشدن نیازهای اساسی، می‌تواند منجر به هیجانات منفی شود، نیازهایی مانند نیازهای فیزیکی، رژیم غذایی کافی و خواب با کیفیت، در صورتی که به خوبی برآورده نشوند، هیجانات منفی را در بر خواهند داشت.  نیازهای عاطفی می‌تواند شامل تعامل اجتماعی، حریم خصوصی، حق تعیین سرنوشت و احساس موفقیت باشد و نادیده گرفتن این نیازهای هیجانات منفی را در ما بیدار می‌کند. درک اینکه چه نیاز اساسی در زندگی ما مورد غفلت واقع شده و اعمال تلاش برای کمک به مدیریت آن و بازگرداندن تعادل بسیار مهم و یاری‌بخش است. از طرفی سرکوب هیجانات و نیازها، می‌تواند تبدیل به گره‌ی کوری شود که باز کردنش به زمان و هزینه‌ی زیادی نیاز دارد. اگر نیازهای ما مورد بی‌توجهی واقع شوند، راه دیگری برای بیان بروز خود پیدا می کنند، اغلب از طریق بیماری های جسمی یا جاری شدن سیل عاطفی. به جای اینکه اجازه دهیم احساسات منفی ما را تحت سلطه خود درآورند (و باعث مشکلات بیشتر ما شوند)، هدف این است که با آنها به عنوان پرچم‌های هشدار دهنده رفتار کنیم تا به ما کمک کنند آنچه را که از دست داده‌ایم جبران کنیم. حتی در مواردی که به نظر می‌رسد قادر به تغییر واقعیت‌ها نیستیم، همچنان می‌توانیم راه‌های سالمی برای مراقبت از خود پیدا کنیم. 
  
 خشم: مکث، تأمل و برخورد با منبع
خشم معمولا زمانی به وجود می‌آید که بیش از حد کار می‌کنیم و از اوقات فراغت محروم می‌شویم، یا زمانی که احساس می‌کنیم امنیت، حریم خصوصی و احساس کنترل ما بر خودمان یا زندگی فری و اجتماعی‌مان  در خطر است. خشم و تکانش هیجانی اگر برای زنان رایج‌تر است، شاید به دلیل فشار فزاینده برای ایجاد تعادل بین زندگی خانوادگی و شغلی باشد. اگرچه می‌توانیم به سرعت خشم خود را از طریق روش‌های آرام‌سازی مهار کنیم، اما اگر بتوانیم روی ریشه‌های آن نیز کار کنیم، بسیار موثرتر خواهد بود و شامل نگاهی به چگونگی و چرایی فشار بیش از حد بر جوانب زندگی و برنامه‌یی برای تلاش در تعدیل کردن آن است. مانند تمام احساسات قوی دیگر، خشم پیامی است که ما را متوجه مساله‌یی مهم می‌کند و در حالی که عصبانیت اغلب ناخواسته است، قصد پشت آن می‌تواند کاملا مثبت باشد. همانطور که لمس یک آهن داغ یک حس فیزیکی فوری به ما می‌دهد، احساس خشم  نیز برای هشدار دادن به ما در مورد مشکل یا تهدیدات موجود تعبیه شده است. هدف خشم اغلب متوجه جایگزینان در مقابل منبع واقعی خشم است، مثلاً فحش دادن به راننده اتوبوس هنگامی که از شریک زندگی خود ناراحت هستیم. با تمام این تفاسیر هنوز باید مسئولیت جلوگیری از نمایش خشم را بپذیریم و نمی‌توانیم نمایش خشم را با این واقعیت که ممکن است ناشی از برخی نیازهای شخصی برآورده نشده باشد، پرخاشگری را توجیه کنیم. در برخی موارد می‌توانیم انرژی تولید شده توسط احساس خشم را در قالب‌های سالم‌تر، مانند موجی از کار مولد یا ورزش بدنی هدایت کنیم. اما باید مراقب باشیم که این گونه فعالیت ها به سبک زندگی ناسالم کمک نکند، یعنی تبدیل به راهی برای فرار از مواجهه با نیازها و مسائل اساسی نشود.
  
 مدیریت هیجانات منفی
در یادگیری مدیریت خشم یا هر هیجان منفی دیگر، می توانیم از مهربانی با خود شروع کنیم. به جای انتقاد از خود، یاد بگیریم که احساسات خود را به عنوان راهنمایی دانا و کارآمد بنگریم. به طور خلاصه، متداول‌ترین راه برای مهار واکنش‌های منفی ما، مکث است. باید تأمل کنیم، منبع واقعی هیجان منفی را بیابیم و برخوردی منطقی با منبع اصلی داشته باشیم. اگر مواجهه با منبع امکان‌پذیر نیست باید انرژی اضافی را به جهت‌های مفید هدایت کنیم. از طرفی هیجانات ناخوشایند ناشی از کمرویی، حسرت و چنین مواردی آنقدر  منفی و گسترده نیستند که بخواهند ویژگی‌های عمیق شخصیتی باشند. از سوی دیگر، اضطراب اجتماعی احساسی است که معمولا به دلیل کمبود چیزی به وجود می آید. شاید احساس شایستگی، موقعیت یا موفقیت. اضطراب اجتماعی مطمئناً در حال افزایش بوده که ممکن است  به دلیل افزایش فشار برای عملکرد و دستیابی به اهداف باشد. از آنجایی که انتظارات بالا می رود (به عنوان مثال این انتظار که زنان باید هم خانه‌دار عالی و هم شغل‌محور باشند)، ما احساس می‌کنیم که نمی‌توانیم کاملا با معیارهای اجتماعی یا فردی مطابقت داشته باشیم، و این مساله باعث تحریک یا تشدید اضطراب می‌شود. افرادی که خجالتی هستند یا از اضطراب اجتماعی رنج می برند، اغلب می گویند که برای برون‌گرا شدن هر کاری می‌کنند. در حقیقت، خجالتی بودن یک ویژگی فوق العاده است و اغلب با مهارت های خوب گوش دادن و همدلی همراه است. بسیاری از مردم شخصیت‌های ملایم را به شخصیت های پر سر و صدا و بی پروا ترجیح می دهند. برای تبدیل کمرویی به یک ویژگی مثبت، تشخیص اینکه چه ویژگی تحسین برانگیزی می تواند باشد، مفید است. به چند چهره الهام بخش و موفق فکر کنید که درونگرا هستند. برای مثال بیل گیتس، استیون اسپیلبرگ، هریسون فورد، جولیا رابرتز و گوئینت پالترو. حسادت، حس منفی دیگری است که بهتر است از آن برای الهام گرفتن به جای تسلیم صرف استفاده کنید. حسادت به این دلیل به وجود می‌آید که احساس می‌کنیم به نحوی در معرض خطر هستیم یا احساس می‌کنیم در مقایسه با دیگران عملکرد کمتری داریم، در واقع این احساس از گرایش آدمی به رقابت برمی‌خیزد. حسادت می‌تواند به عنوان ویژگی مفید در نظر گرفته شود و ما را تشویق کند تا برای خود عاطفی‌مان بیشتر زمان گذاشته و بیشتر هزینه کنیم. اگر بتوانیم حسادت را به عنوان یک سیگنال مفید در نظر بگیریم مبنی بر این که چیزی نیاز به توجه دارد، می‌توانیم از سختی‌های بیشتر در امان بمانیم. برای استفاده موثر از این هشدار، فقط باید بپرسیم چه چیزی کم است؟ آیا توجه، صمیمیت، مشارکت اجتماعی، احساس هدفمندی را از دست داده‌ایم؟ برای تبدیل حسادت به احساسات مثبت، باید خودمان را بررسی کنیم و مطمئن شویم که نیازهای خود را به بهترین شکل ممکن برآورده می‌کنیم. بنابراین، حتی منفی‌ترین احساسات نیز می‌توانند برای ما روشنایی به ارمغان بیاورند، فقط کافی است در مقابل هیجانات منفی کرخت نشویم و به مساله‌ی پشت ان‌ها دقت کنیم. مساله‌یی که نیاز به توجه دارد و احساسات منفی و هیجانات ناخوشایند با القای نیروی منفی بر ما تلاش دارند توجه را به سمت این مساله بکشانند. 
برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها