مرتضى نيك نهاد هنرمند هرمزگانی در گفت و گو با یک نشریه معتبربعضى رازهاباید براي مخاطب باقى بمانند



 صبح ساحل ، هنری - انگیزه‌ی پشتِ عکس‌هایی که اخیراً گرفته‌اید چیست؟در طول ٩ ماه گذشته از من سه مجموعه به نام‌های «جهان منفرد»، «مجوز خروج» و «قطب جنوب» در گالری اینستاگرامم منتشر شده است، و اخیراً به شکل ناپیوسته بر روی مجموعه‌ای به نام «کارخانه‌یخ» مشغولِ کار هستم. همه‌ی این مجموعه‌ها درون‌مایه‌ی نزدیکی دارند؛ هر چهار مجموعه بر محوریت جهان معاصر، روابط و موقعیت انسانى بنا شده‌اند. عکس‌هایی که قصد ندارند تحلیل کند و بیشتر به دنبال مکاشفه و چرایی هستند، رفتارى که برآمده از شخصیت خودم است. کشف براى من مسئله‌ی هیجان‌انگیزی ست، هرچند که برخی مواقع در هجوم سؤال‌ها خسته می‌شوم و پیش از آنکه احتمالا دیوانه شوم ماجرا را رها می‌کنم.مخاطب در برخورد با آثار شما توانسته ارتباط برقرار کند و به دریافت‌های لازم برسد؟مخاطبان در اغلب اوقات تصور می‌کنند که با آدم افسرده‌ای مواجه اند و به گمانشان عکس‌ها بیش‌ازاندازه حزن‌انگیزند. البته این نکاتی ست که در بین کامنت‌هایشان می‌خوانم یا پیغام‌هایی که به شکل شخصی‌تری به من می‌دهند.شاید نظراتشان بیراه نباشد؛ رنج وضعیت تثبیت‌شده‌ای در ذهن آدمی ست و یادآوری آن‌ همیشه کار راحتی بوده است، کما این‌که من هیچ‌گاه قصدم نمایشِ رنج‌ها نبوده و نیست، اما ایجاد سؤال حتماً یکی از دلایل به وجود آمدن عکس‌هاست، ازاین‌جهت که عکس‌ها به‌واقع یک منِ گسترش‌یافته است که تلاش می‌کند وضعیت همزادپندارانه‌ای بیابد.عکاس‌ها همیشه تلاش می‌کنند از گفت و گو فرار کنند، شما هم‌ چنین قصدی داشته‌اید؟من را هم در همین گروه قرار دهید، توضیحِ بی‌تابی‌ها و پیچش‌های ذهنی امر ساده‌ای نیست، لااقل تبدیل آن به کلمات برای من سخت است. دو چیز در جهان من را شیفته‌ی خودش کرده، معما و راز. این دو عبارت همیشه من را به دنبال خودشان می‌کشانند، بگذارید بعضی رازها برای مخاطب بمانند.وقتی کودک بودید فکر می‌کردید که یک روز عکاس بشوید؟من در جنوب ایران و در شهری به نام بندرعباس زندگی می‌کنم. در سالی که متولد شدم جز موسیقی، هنر دیگری در بطن جامعه قابل‌مشاهده نبود، طبیعی ست که هر آنکه به هنر گرایش پیداکرده دلیلش میراث خانوادگی یا متأثر از دریافت‌های پیرامونی نبوده و صرف یک قریحه و استعداد فردی بوده است.من در دوران مدرسه شاگرد خوبی برای کلاس هنر بودم. ما در خانه‌ یک دوربین آنالوگ ارزان‌قیمت داشتیم و وظیفه عکاسی از اتفاقات خانوادگی و سفرها بر عهده من بود. تصویر دقیقی از آینده‌ام نداشتم و تنها چیزی که بود، گرایش‌های هنری بود که در دوران مدرسه خودش را خوب نشان می‌داد.عکاس موردعلاقه‌تان کیست؟من بیش از اینکه عکاس موردعلاقه‌ای داشته باشم نقاش‌ها را مورد علاقه‌ می‌دانم. ادوارد هاپر، بالتوس، مایکل هاکنی، مایکل برماس، دانیل پتین و نقاشان دوره کلاسیسیسم بلوک شرق اروپا، همیشه از دیدنشان به هیجان آمده‌ام. در میان عکاسان ‌هم لیست بلند بالایی هست که همه در اروپا زندگی می کردند و یا همچنان زندگی می کنند، اما ترجیح می‌دهم اسمی نبرم. هرگونه نام بردن از کسی امکان مقایسه به وجود می‌آورد که من همیشه از آن پرهیز می‌کنم؛ چیزی که اهمیت بیشتری دارد این است که ما تا می‌توانیم ببینیم، حالا از هرکسی و از هر ژانری.بزرگ‌ترین شهری که در آن بوده‌اید کجاست؟من به دلایلی تاکنون نتوانسته‌ام از کشورم خارج شوم و فعلا تهران بزرگ‌ترین شهر موجود است که به آن رفته‌ام.شهری که دوست دارید برای عکاسی به آنجا بروید کجاست؟آن‌قدر زیادند که نمی‌توانم دسته‌بندی کنم، اما تمایلم به سرزمین‌هایی ست که نقش کمرنگ‌تری در رسانه دارند. یا لااقل من تصویر کمی از آن‌ها دارم. آمریکای جنوبی و اروپای شرقی.در لیست شهرهایی که می‌خواهید قبل از مرگ ببینید چه شهرهایی وجود دارد؟دوست دارم خانه‌ی مهم‌ترین اشخاصی که در زندگی بر من تأثیری گذاشته‌اند را ببینم، که آن‌هم فهرست تقریباً مفصلی ست.آیا پروژه‌ی عکاسیِ خاصی در دستِ تنظیم و یا ثبت دارید؟بله. این روزها مشغول کار روی مجموعه‌ای هستم که به‌زودی به اتمام می‌رسد. امیدوارم مجموعه بتواند در گالری‌های خوبی ارائه شود.برای ما توضیح دهید که وقتی شرایط مطابق میل شما پیش نمی‌رود، چگونه انگیزه‌ی خود را حفظ می‌کنید و به عکاسی ادامه می‌دهید؟من وقتی خوب نیستم کار می‌کنم. احتمالا با این حساب من همیشه خوب نیستم (می‌خندد) اما هیچ‌چیز مانند شروع یک پروژه برای من درمان‌بخش نیست. در برهه‌ای که خوب نیستم تشخیصم این است که آن را در پروژه تازه‌ام بازتاب دهم حتی اگر برای مخاطب قابل‌ردیابی نباشد.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها