01

دی

1403


اجتماعی

01 بهمن 1391 09:57 0 کامنت

 صبح ساحل، اجتماعی _  رادیوی تاکسی باز بود و به ظاهر خانم کارشناسی بی محابا مردم را نصیحت می کرد که چه باشد چه نباشد، چه بخورند، چه نخورند و.... راننده جوان مدام دنده عوض می کرد و زیر لب با حس و حال اشعاری را زمزمه می کرد، صندلی جلو پسر دانشجو مدام پیامک می فرستاد وپیامک می گرفت،

صندلی عقبی کودکی غرولند کنان در آغوش مادرش بی صبری می کرد، زبان زن باز شد و یخ سکوت را شکست:« این سرما خوردگی هم پدر بچه ما را درآورده است!، هر چه دکتر رفتیم نتیجه ای نگرفتیم....»

راننده هم به حرف آمد: آبجی مشکل از دکترها نیست داروها هم الکی شده و جواب نمی دهند. پسر صندلی جلو ادامه صحبت راگرفت وگفت: آره بخدا دیگه حتی واکس موها نیز قلابی شده وموی ‌آدم را برق نمی اندازد! مادر بجه پوزخندی زد و افزود: قبلا یک قاشق شربت و 2 تا قرص کلک بیماری را می کند، حالا باید یک ماه به شکم بچه دارو ببندی تا حالش نیم بند شود... راننده باز حرفش را تکرار کرد: می گن داروها قلابی شده و دولت پول ندارد داروی خوب بخرد...

وسط صحبت راننده پسرجوان زد زیرخنده،... بعد هم سرش را تکانی داد وگفت: عجب جوک توپی بود این پیامک آخری!

دیدگاه ها (0)
img