03

آذر

1403


اجتماعی

23 تیر 1398 09:11 0 کامنت

نامش سرپناه است. سقفی برای زنانی که از همه جا رانده شده اند و در این شهر شلوغ، مامنی جز کوچه های تاریک و کثیف شهر ندارند. کسانی که یک شهر با قضاوت می نگردشان. نه خانواده ای انتظارشان را می کشد و نه دست محبتی هست که بسویشان دراز باشد. هویتشان را زمانی که ورق های شناسنامه شان نم گرفت و از بین رفت، از دست دادند. به سختی اولین روزی که ورق برگشت را بیاد می آورند. هم با خود و هم با مردم شهر بیگانه شده اند. باور کرده اند قسمتشان دود و گرما و تنهایی است.

   پرده اول: انتظار

ساعت 9 شب است. آدرس را با زحمت پیدا میکنم. تاکسی مرا در مکان اشتباهی پیاده می کند. در کوچه بدنبال ساختمان سرپناه میگردم. نور چراغ کوچه ضعیف است. ساختمان های بلند در کنار خانه ی کوتاه قد قدیمی با بی نظمی با هم کنار آمده اند. چندین بار به بن بست می رسم. هربار که صدای پایی را می شنوم قلبم میلرزد. هوا شرجی و گرم است. میترسم. گم شده ام. به زحمت راهی به خیابان پیدا میکنم. از پیاده رو تاریک با سرعت برمیگردم به جای اولم. مردی معتاد را کنار خیابان می بینم که نشسته خوابیده است. مسیر را با سرعت میدوم. مسئول سرپناه بلاخره تلفنش را جواب میدهد. آدرس را دقیقتر میپرسم. ساختمان کوچک سرپناه مانند کودکی که در آغوش مادرش  آرام گرفته باشد به یکی از آن ساختمان های بلند کوچه تکیه داده است. وارد خانه که میشوم نفس راحتی می کشم. در حیاط، لباس ها، منظم روی بند رخت آویزان شده است. فضا روشن و هوای مطبوعی دارد. محیط خانه خیلی تمیز است. وسایل ها با دقت خاصی در جای مخصوصی قرار گرفته اند. تلویزیون روشن است. روی صندلی روبروی کتابخانه کوچک می نشینم تا نفسی تازه کنم. خانم طغرلی با مهربانی استقبال و پذیرایی می کند. بیشتر زنها هنوز نیامده اند. یادم به خوابگاه دانشجویی ام می افتد. از آشپزخانه بوی غذا می آید. در تدارک شام هستند.


 پرده دوم: سکوت

یک نفر وارد میشود. تازه حمام کرده است و خسته به نظر می رسد. به من نگاه نمیکند. سلامی میکند و میرود به اتاقش. مثل اینکه خوشش نمی آید سوژه یک خبرنگار باشد. از او بیشتر میپرسم. کارش جمع آوری ضایعات در سطح شهر است تا روزگارش را بگذراند. شهرداری چندین بار با او برخورد کرده است. با خودم می اندیشم وقتی نتواند به این شیوه پولی به دست آورد معلوم است مجبور می شود راحتترین راه را انتخاب کند. نه تن فروشی میکند نه دزدی، اما هیچ جا به او کار نمیدهند. چندین بار برای کارهای خدماتی درخواست داده است اما کسی کارمند زن معتاد نمیخواهد.
اگر ضایعات جمع نکند چگونه روزگار بگذراند؟! شیره، شیره جانش را کشیده است. نحیف و خسته است. داستانش را مانند دلتنگی ها و مشکلاتش پیش خودش نگه می دارد.


 پرده سوم : غمی که زخم بر جا گذاشت

از من میخواهد نامش را ننویسم. زیبا و مهربان است. لبخند از روی لبانش محو نمی شود. خیلی مودب است. همسرش را که از دست می دهد به ازدواج با برادر شوهرش تن نمیدهد و فرزندانش را از او جدا می کنند. از آن ماجرا سالها می گذرد و او هنوز بچه هایش را ندیده است. غم دوریشان آنقدر اذیتش میکرد که به پیشنهاد برادرش برای اولین بار تریاک مصرف می کند.
روزها که خانه خلوت میشد دلتنگی هایش را با دود تریاک از خود دور میکرد. بعد مدتی به یزد سفری می کند و آنجا چون نمی تواند مواد گیر بیاورد به ناچار به بندرعباس برمیگردد و اینبار خود مواد را تهیه می کند. آن زمان برای اولین بار شیشه مصرف می کند. از آن  روز به بعد مسیر زندگی اش رنگ خاکستری اعتیاد را به خود می گیرد. تنها حامی اش عمه ی پیر معتادی بود که بیشتر او را به دام اعتیاد گرفتار کرد. مجددا ازدواج می کند.به امید شروع دوباره و زندگی بهتر. اما متوجه میشود که همسرش نیز مصرف کننده مواد است و به علت مصرف شیشه توهم شدید دارد. از خانه اش می رود و به اینجا پناه می آورد. شوهرش همین هفته پیش سر راهش سبز میشود و او را به شدت کتک می زند. جای سنگ و مشت هنوز روی تنش است و اذیتش می کند. میخواهد از او جدا شود ولی همسرش راضی به طلاق نیست. پولی ندارد که وکیل بگیرد. همه می گویند همانطور که پول مواد را تهیه می کند میتواند پول وکیل را جور کند و کسی به او کمکی نمی کند. دلش میخواهد ترک کند. چندین بار ترک کرده است اما چون جایی برای ماندن نداشته مجبور شده است به پاتوق برگردد و دوباره معتاد شده است. دلش میخواهد روزی دوباره فرزندانش را ببیند. دخترش می خواهد ازدواج کند و پسرش بزرگ شده است. تنها درخواستش این است که کمکش کنند از همسرش جدا شود تا بتواند بار دیگر ترک کند و برای زندگی اش تلاش کند. هنوز امید در دلش نمرده است.


 پرده چهارم: من هویت می خواهم

با فاصله در کنارم می نشیند. شانه هایش را با شالش میپوشاند تا زخم های تنش را نبینم. به روبرو نگاه می کند. میگوید حالش چندان خوب نیست. چون مجبور است بیشتر روز را بیرون در گرما باشد امروز فشارش بالاست. تمایلی ندارد بگوید چرا در 13 سالگی از خانه شان فرار می کند. مادر و پدرش هردو مصرف کننده بودند. دو بچه دارد که یکی پیش اقوام و دیگری شیرخوارگاه است. مهرماه 40 ساله میشود. صورتش زیر تابش بی رحمانه آفتاب سوخته است. آرام حرف میزند. خیلی زود به صحبتمان خاتمه می دهد و میرود. بعد از لحظاتی بر میگردد و می گوید من شناسنامه ندارم، هویتی ندارم، اگر میتوانی کاری برایم کن. به اعتمادش لبخند میزنم. برای اولین بار به چشمانم نگاه میکند و لبخندم را پاسخ می دهد.


 پرده پنجم: زنی از جنس خورشید

معصومه طغرلی، کارشناس آسیب های اجتماعی با گرایش پیشگیری از اعتیاد و کارشناس ارشد رواشناسی بالینی است. از سال 89 فعالیت خود را در زمینه ی آسیب های اجتماعی در محلات آسیب خیز شروع کرده است. مدیریت مرکز زنان آسیب پذیر در محله شهناز( مختص زنان با رفتار پرخطر)، همکاری با سازمان ملل، مدیر مسئول باشگاه یاران مثبت (مختص افراد دارای بیماری ایدز و خانواده هایشان) را در کارنامه دارد. از سال 93 مسئول سرپناه زنان در بندرعباس است. با وجود مشکلات فراوان تا به امروز چراغ سرپناه را روشن نگه داشته است. زنان این خانه می دانند که درموردشان قضاوتی نمی کند و به او اعتماد دارند.
از او در مورد اینجا بیشتر می پرسم:
« این مرکز تنها «سرپناه» استان هرمزگان محسوب می شود که به زنان با رفتار پرخطر و درگیر اعتیاد اختصاص دارد. این مرکز 20 تخته است که امیدواریم بتوانیم ظرفیت را تا 30 الی 35 ارتقا دهیم. ساعت فعالیت مرکز از 6 عصر تا 8 صبح روز بعد است. فرد در هر ساعتی می تواند مراجعه کند و خدمات دریافت کند.


«خدمات»
خدمات ارائه شده مانند یک پانسیون است. استفاده از خدمات مرکز می تواند بصورت دائم یا موقت باشد. خدمات ارائه شده در اینجا با هدف کاهش خطر انتقال بیماری های عفونی مانند ایدز و هپاتیت راه اندازی شده است.ارائه ی بسته های کاهش آسیب (مانند کاندوم، سرنگ، پد الکی، لوازم بهداشتی) و تغییر الگوی مصرف از اولویت های ماست. هیچگونه اجباری در درمان با متادون وجود ندارد اما اگر افراد متقاضی باشند خدمات مددکاری و ارجاع به مراکزی که تحت نظر بهزیستی اند انجام می پذیرد.
از دیگر خدمات سرپناه، شام گرم، صبحانه، لباس(در صورت نیاز) و لوازم بهداشتی است. خدمات مشاوره ای و مددکاری نیز  جزو خدمات حمایتی ما هستند. زنان مشاوره و آموزش میبینند که بیمار نشوند یا اگر هستند بیماری های عفونی را منتقل نکنند. آموزش بصورت فردی و گروهی انجام می شود.در صورت وجود مشکلات و بیماری های جسمی مختص زنان، افراد به بهزیستی ارجاع داده می شوند که بعد از بررسی در بخش مشارکت ها و تائید روند درمان شروع می شود.


«شیوه پذیرش مراجعین»
درگذشته به همراه تیم سیار در محلات آسیب خیز و مناطقی که به اصطلاح پاتوق بود زنان را شناسایی می کردیم. افرادی که خود در این مرکز هستند بگونه ای خود معرف هستند و اعضا جدید را دعوت می کنند. ارگانهایی مانند نیروی انتظامی، اورژانس اجتماعی، بهزیستی، دادگاه، در واقع هر گروهی که از وجود سرپناه باخبرند و با چنین مواردی در ارتباط هستند در شناسایی و معرفی این زنان به ما کمک می کنند.


«حامیان مالی مرکز»
در کنار حمایت مالی اداره بهزیستی، این مرکز چون غیرانتفاعی است، موسس مسئول اصلی تامین هزینه های آن است. متاسفانه هیچ خیری دیدگاه خوبی نسبت به زنان درگیر اعتیاد و رفتارهای پرخطر ندارد و معتقدند که هزینه ای که اینجا انجام می شود برگشت ناپذیر است، چراکه فرد اصلاح نمی شود و به خانواده باز نمیگردد. من که در ارتباط نزدیک با این افرادم میدانم  این دید اشتباهی است، چراکه اگر این زنان در گیر بیماری های عفونی یا آسیب های اجتماعی (مانند خرده فروشی مواد مخدر و روابط نامتعارف) باشند می توانند به هر فرد سالم در اجتماع نیز آسیب برسانند، اما اگر این افراد حمایت شوند شدت آسیب و انتقال این بیماری و آسیب ها کمتر می شود. متاسفانه بدلیل دیدگاه نادرست تاکنون هیچ خیری از مرکز ما حمایت نکرده است. اداراتی مانند اداره بازرگانی، شورای مبارزه با مواد مخدر، شهرداری و بسیاری از ارگانهای دیگر هستند که می‌توانند از ما حمایت کنند. حمایت ها الزاما پرداخت مبلغی جهت مصارف ماهانه نیست. بعنوان مثال  نداشتن جای ثابت از مهمترین دغدغه های ماست.
البته ناگفته نماند سال 93 شهردای مبلغی را جهت رهن یک ساختمان در اختیار ما قرار داد که با توجه به تغییر قیمت ها، تهیه ساختمان متناسب که فاکتورهای ضروری یک سرپناه را داشته باشد خیلی مشکل است.


«شرایط و قوانین سرپناه»
ساختمان مرکز باید ویلایی و سه خوابه باشد، فضای خانه بزرگ و کمتر از 120 متر نباشد، از نظر بافت، ساختمان استحکام بنا داشته باشد، تهویه مناسبی داشته باشد، وسایل تیز و برنده در آن موجود نباشد. رعایت بهداشت در این مکان ضروری است.
از جمله مهمترین قوانین سرپناه این است که افراد حق مصرف مواد مخدر، به هرشکلی را ندارند. در نزدیکی سرپناه نمی توانند خرید وفروش و مصرف مواد مخدر داشته باشند چراکه موقعیت مرکز را به خطر می اندازند. حق درگیری ندارند. بصورت کلی تمام زنان درگیر اعتیاد و رفتار پرخطر پذیرش می شوند بغیر از زنانی که به همراه فرزندانشان به مرکز مراجعه می کنند. پذیرش مادر جداگانه انجام  میشود و کودک به بهزیستی ارجاع داده می شود.


«اطلاع رسانی»
در گذشته قوانینی وجود داشت که مراکزی مانند اینجا تابلویی بنام سرپناه ؛بخاطر امنیت مراجعین؛ نصب نکنند. درحال حاضر هم تابلو ما به نام موسسه است. برای اطلاع رسانی، نیازمند حمایت شهرداری هستیم. خانم جهانشایی معاونت پیشگیری بهزیستی خیلی پیگیر بودند که شهرداری در زمینه اطلاع رسانی از وجود مرکز با ما همکاری داشته باشد. اطلاع رسانی خیلی موثر است. در حال حاضر شهروندان ما از وجود چنین مرکزی بی اطلاع اند. نصب یک بنر در سطح شهر می تواند کمک کند که اگر موردی مشاهده شود، شهروندان با ما تماس بگیرند و به شناسایی و خدمات دهی به این زنان کمک کنند. آنچه مهم است اینکه عموم مردم ما را بشناسند. شناسایی ما در محلات پرآسیب به تنهایی کافی نیست.

«مشکلات»
مهمترین مشکل ما در حال حاضر مکان است. ما نیازمند یک جای ثابتی هستیم که دغدغه جابجایی، نارضایتی ساکنین محلات جدید، صاحب خانه و هزینه های برگشت ناپذیر برای هر ساختمان را سالانه نداشته باشیم. وقتی این دغدغه ها وجود نداشته باشد راحتتر میتوانیم فعالیت های مددکاری مان را گسترش و بهبود دهیم. عدم وجود یک وسیله نقلیه است که در سطح شهرکه زنان را شناسایی و به مرکز تحویل دهد از مشکلات دیگر ماست. گاها یا فرد با مرکز آشنایی ندارد یا مرکز آنقدر دور است که شرایط این را ندارد که به مرکز مراجعه کند.
عمده زنان سرپناه در مراجعه به مراکزبهداشتی اوراق هویتی مانند کارت ملی ، شناسنامه و همچنین دفترچه بیمه درمانی ندارند. برای ثبت ازدواج هایشان، دریافت شناسنامه برای کودکانشان وخدمات درمانی با مشکل مواجه اند.


«درخواست ها»
با توجه به گروه هدف مرکز وشرایط خاص شان برای توانمدسازی اقتصادی این زنان نمیتوان از شیوه های معمولی که سمن های زنان دیگر استفاده می کنند بهره برد. در حال حاضر پیگیر خرید دستگاه های جوراب بافی هستیم که نیازمند حمایت و وام کم درصد هستیم. از مردم درخواست دارم که این زنان را قضاوت نکنند.
 وقتی این قضاوت و دید بد از بین برود امکان حضور این زنان در جامعه راحتتر است. مواردی وجود داشته اند که مصرف مواد مخدرترک کرده بودند، حتی برای کارهای خدماتی هم پذیرفته نشده بودند، درحالی که واقعا نمیدانند چرا درگیر این آسیب ها شده اند. فرد می خواهد به اجتماع باز گردد اما اجتماع او را نمی پذیرد. دیدگاه و قضاوت اجتماع آنقدر بد است که افراد ما با شدت بیشتری به سمت آسیب ها باز می گردند. فرد زمانی که وارد جامعه شود و توانمند شود، خواه ناخواه خانواده اش نیز او را می پذیرد».


  پرده آخر: دری به رویم بگشا

به ساعتم نگاه میکنم. عقربه ها 12 و 30 دقیقه شب را نشان میدهد. بوی غذا خبر میدهد که شام آماده است. از خانم ها خداحافظی میکنم. به خانه برمی گردم…
براساس نتایج یک پژوهش، در گرایش زنان به اعتیاد علاوه بر میزان تحصیلات، نوع شغل، وضعیت تاهل، عوامل فردی دیگری مانند مشکلات خانوادگی و اجتماعی نیز موثر اند. اکثر زنان مورد مشاهده در این گزارش میدانی، بدلیل اعتیاد و به پیشنهاد یکی از اعضا خانوده شان مانند پدر، مادر، شوهر یا برای تسکین درد و فرار از فشارهای روحی ناشی از خشونت های  خانگی و تجاوز به مصرف مواد مخدر روی می آورده بودند.

به گفته طاهره زمزم، کارشناس حوزه پیشگیری مرکز بهزیستی شهرستان بندرعباس، طی مصاحبه اختصاصی با صبح ساحل، 12 کمپ ترک اعتیاد در شهر بندرعباس در حال فعالیت اند که تنها یک کمپ مختص به زنان است.


« مرکز توانمندسازی و جامعه پذیری معتادین بهبود یافته نیز در بندرعباس وجود دارد که خدماتی از قبیل حرفه آموزی، اشتغال زایی و بازگشت به خانواده  را برای معتادین بهبود یافته ای انجام می دهد. این مرکز در حال حاضر ارائه کننده خدمات به معتادین بهبود یافته مرد است. «واحد مدیریت مورد» در سطح بندرعباس خدماتی را به معتادینی که اوراق هویتی ندارند، با ارتباطی که با ثبت احوال برقرار می نماید، ارائه می دهد و این اوراق را برای این اشخاص فراهم می نماید.
همچنین در صورت طرد از جانب خانواده شرایط بازگشت مجدد به خانوداه را نیز برای آنها فراهم می نماید. «مرکز واحد  16 « که مرکز بازتوانی معتادین است با همکاری ارگانهای دیگر در حال ارائه خدمات به معتادین متجاهر و جمع آوری شده توسط نیروی انتظامی و شهرداری است که ظرفیت این مرکز 230 نفر است».


آنچه مسلم است سرپناه ها در رسیدگی به مشکلات و نیازهای بخش فراموش شده ای از زنان جامعه نقش بسزایی دارند. این مراکز سقفی امن برای زنانی اند که از خانواده و جامعه طرد شده اند و از حداقل امکانات و حقوق شهروندی نیز برخوردار نیستند. ترویج و گسترش این مراکز، در جایگزین با طرح های ضربتی جمع آوری معتادین زن؛ که به گفته ی برخی از مسئولین با هدف زیبا سازی چهره شهر انجام میشود؛ به مراتب بهتر می تواند به حل مشکل کمک کند.

با توجه به آمار تقریبی زنان معتاد و دارای رفتارهای پرخطر در سطح استان (که براحتی نمی توان از آن چشم پوشی کرد) و نظر به اینکه مرکز توانمندسازی معتادین بهبود یافته، در حال حاضر پذیرای زنان در استان نیست، ایجاد مرکزی مختص به زنان، جهت حمایت و خدمات دهی به این گروه ضروری به نظر میرسد؛ چراکه زنانی که بعد از مشقت فراوان، تولدی دوباره می یابند و مصرف مواد مخدر را ترک می کنند، در خانواده جایی ندارند و دری از سوی جامعه به رویشان گشوده نمیشود و گذشته مانند مهر ننگی بر پیشانی شان زده می شود، راهی جز بازگشت به کوچه پس کوچه های نمناک و کثیف پاتوق های شهر نمی توانند پیدا کنند.


تا زمانیکه این زنان حتی یک برگ هویتی ساده ندارند، نمیتوانند از حداقل حقوق شهروندی برخوردار باشند، ازدواج ثبت شده ی سالمی داشته باشند، کار کنند، از حق و حقوقشان دفاع کنند، و در صورت بازگشت به جامعه امیدی به آینده بهتری داشته باشند.


اگر توجه ارگان های دولتی و سازمان های مردم نهاد  فعال در حوزه آسیب های اجتماعی استان به حل مشکلات این گروه زنان بیشتر شود، بی شک شرایط جهت بازگشت دوباره این گروه از زنان به جامعه  در عمل محقق  خواهد شد. اگر زنان معتاد آگاه باشند که در صورت بهبود در جامعه پذیرفته شده خواهند شد، مکانی جهت بازسازی روحی شان وجود خواهد داشت، تلاش برای تغییر شرایط کنونی شان را دو چندان خواهند کرد. در کنار برگزاری کارگاه های توانمند سازی و مهارت آموزی در جهت ایجاد اشتغال خانگی و استقلال اقتصادی (که در مراکز سرپناه لازم است به آن توجه بیشتری شود)، حضور پر رنگتر ارگانهای دولتی و صنایع متمول غرب نیز در کنار اداره بهزیستی ؛ که تا به امروز نگاه ویژه ای به این گروه زنان داشته است؛ جهت حمایت بیشتر لازم به نظر می رسد.


فراموش نکنیم که ما در قبال وضعیت این زنان مسئول هستیم. اگرحمایت های اجتماعی و قانونی لازم وجود داشته باشد، اگر خشونت های خانگی حریم شخصی محسوب نشود، اگر همکاری و حمایت های بیشتری از فعالین مدنی فعال در زمینه آسیب های اجتماعی انجام شود، اگر سرپناه ها گسترش پیدا و قضاوت ها کاهش پیدا کند، اگر بی تفاوت از کنار این زنان گذر نشود، میتوان «در»  را برای ورود زنان معتاد و کارتن خواب بهبود یافته به جامعه باز کرد. این مهم همت شهروندان و مسئولین و البته حمایت موثر خیرین را می طلبد.

دیدگاه ها (0)
img