فداکاري جوان هرمزگاني؛

جدال با دود و آتش براي نجات دو کودک



صبح ساحل ، حوادث - زن 25 ساله از مغازه خارج شد تا به سمت منزل برود که ناگهان چشمش به آپارتمان محل سکونتش افتاد. دود غليظي آن را احاطه کرده و پنجره اتاق شکسته شده بود،وي  سراسيمه به سمت آپارتمان دويد و با گريه و زاري بچه هايش را صدا  زد اطراف آپارتمان 3 طبقه، مملو  از جمعيت بود که يک نفر داد زد خانه  سوخت ولي بچه ها نجات يافتند. مادر نگران از اضطراب و وحشت که ديگر قدرت حرف زدن را نداشت در راهرو ساختمان انتظار ديدن کودکانش مي‌کشيد... ظهر دو هفته گذشته، جوان 29 ساله پارسياني، هنگام رفتن به محل کار ، صداي گنگي به گوشش رسيد سرش را به سمت راست جاده چرخاند که ديد دود سياهي از درون پنجره طبقه سوم يک ساختمان بيرون مي آمد  و کودکي با گريه و  فرياد از درون پنجره کمک مي خواست. مهدي روان به سرعت موتورسيکلت را به گوشه اي انداخت و خود را به  ساختمان رساند.درب پارکينگ باز بود وي از پله ها بالا آمد و هنوز به طبقه سوم نرسيده بود که يادش آمد برق را قطع نکرده است به همين علت  از پله ها پايين آمد و پس از خارج کردن برق از مدار، دوباره طبقات را يکي پس از ديگري پشت سر گذاشت و به طبقه سوم رسيد...« ساکنان طبقات همه در خانه هاي خود بودند و زماني که به طبقه سوم رسيدم صداي کودک بيشتر شد درب اين واحد بسته بود و فهميدم غير از اين پسر بچه، کسي ديگري در خانه نيست و اگر مي خواستم درب را بشکنم زمان زيادي مي برد به همين علت پله هاي که به پشت بام مي خورد را پيدا کردم ...»

 لحظات نفس گير

 اين جوان، نفس زنان خود را به پشت بام رساند، در همان حال يکي از دوستانش به نام سامان را ديد و از وي خواست که خود را به بالاي پشت بام برساند، دود سياه بيشتر شده بود هر لحظه بيم آن مي‌رفت خرمني از آتش خانه را فرا گيرد، اين جوان اهل پارسيان ،بدون درنگ خود را از پشت بام آويزان کرد تا پاهايش به پنجره برسد و با صداي بلند از کودک خواست تا از پنجره فاصله گيرد، با کمک پاهايش شيشه را شکست تا از انفجار خانه جلوگيري کند و در همان وضعيت  بار ديگر سعي نمود که خود را به پنجره نزديک کند تا از اين طريق به درون خانه برود.

«هدفم اين بود که قبل از هر اتفاقي کودک را نجات دهم با خود گفتم يا مي افتم و يا به درون خانه مي رسم ، خودم را پرت کردم دست راستم ول شد و با گرفتن دست چپ به ميله پنجره خودم را کم کم بالا کشيدم و به سختي وارد خانه شدم. دود سياه همه جا را گرفته بود و نفس کشيدن به سختي انجام مي شد...».

 صداي گريه کمک خواهي

اين جوان فداکار در چشم بهم زدني پسربچه بي قرار و پريشان که ناآرامي و گريه هايش بيشتر شده بود را سريع در آغوش گرفت و  با ايستادن لبه پنجره، کودک را به دوستش در بالاي پشت بام داد، خواست که خود نيز از آنجا خارج شود و از طريق همين پنجره به بالاي پشت بام برود که پاهايش همراهي نمي کرد.

« زماني که کودک را نجات دادم فکر کردم کسي درون اتاق نيست به همين خاطر خواستم از آن محل بروم اما پاهايم بالا نمي آمد چند بار خواستم بيرون بروم  اما نشد تا آنکه صداي گريه به گوشم رسيد ناخودآگاه از لبه پنجره به درون اتاق پريدم..»

درب اتاق بسته شده بود مهدي روان به سختي آن را باز کرد که  شعله‌هاي آتش از چارچوب در زبانه ‌کشيد.خود را به ديوار چسباند و با يافتن پارچه و يک پارچ آب، پارچه را نمناک کرد و با گذاشتن درون دهان و صورت ،خودش را به راهرو خانه شعله‌ور و پردود رساند.

« دود ناشي از سوختن وسايل منزل، فضا را پر کرده و تنفس را مشکل مي کرد، شدت حرارت و دود خيلي زياد بود و چشم به سختي اطراف را مي ديد. چند قدم جلوتر رفتم ديدم کودکي روي مبل خوابيده در حالي که ملافه رويش است به سختي نفس مي کشد و گريه مي کرد ،پارچه خيس را به صورت دختر کوچولو  قرار و نفس مصنوعي به او دادم، آن را بغل کردم واز طريق پنجره کودک را به دوستم رساندم».

مهدي روان دوباره به درون اتاق برگشت وخود را به قلب شعله‌هاي سرکش زد و  تا اگر کسي در خانه است را نجات دهد که صداي سامان را شنيد که مي گفت مادر کودکان ،پايين ساختمان است...

 جان دوباره فرزندان

مهري مادر ماهان 5 ساله و ديانا دو ساله مي گويد: در حالي که ماهان بيدار و در حال بازي با اسباب بازيش بود  و  ديانا  نيز خواب بود براي خريدن تنقلات براي آنها، به سوپرمارکت نزديک منزل رفتم و هنوز دقايقي  نگذشته بود که دود سياهي از درون خانه ام ديدم شوکه شده بودم نمي دانستم چي شده بود که يک دفعه مشاهده کردم کودکانم توسط دو جوان  نجات يافتند. وي ادامه مي دهد:  که علت حادثه را نمي دانم چون پسرم از آن زمان به بعد کم حرف مي زد و از همه چيز مي ترسد و نتوانستيم از زبان او چيزي بفهميم.اين زن مي گويد:فرزندانم جان دوباره اي  گرفتند و من و همسرم، زندگي فرزندانم  را مديون اين جوانان فداکار به خصوص مهدي روان  مي دانم که با خطر انداختن جانش توانست کودکانم را بدون خدشه اي آسيب نجات دهد.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها