29

آبان

1403


اجتماعی

17 تیر 1402 08:09 1 کامنت

ما انسان‌ها در جهانی عینی و  واقعی زندگی می‌کنیم. اگر از شانس فاکتور بگیریم، در اکثر مواقع آنچه اتفاق می‌افتد با رویداد‌های عینی زندگی مطابقت دارد.

اما عرصه‌ی زندگی بسیار گسترده است و گاهی همه چیز آنطور که فکر می‌کنیم پیش نمی‌رود، بیشتر اوقات آرزوهای ما، روابط‌مان، زمینه‌ی شغلی و بسیاری مسائل دیگر باعث به‌وجود آمد توقعاتی می‌شوند که  هم گیج‌کننده هستند و هم موجب آزرده خاطر شدن ما می‌شوند. دکتر اشتراوس کوهن، روانشناس دانشگاه بری در مقاله‌ای که به تازگی در ژورنال روانشناسی امروز منتشر کرده، انتظارات را مسبب ناامیدی و نوعی وابستگی ناسالم به افراد و اتفاقات و نتایج می‌داند که آرزو می‌کنیم بتوانیم آن‌ها را کنترل کنیم، اما قادر نیستیم.

او در مقاله‌ی خود  توضیح می‌دهد:« ما بر این باوریم که انتظار وقوع چیزی، به شکل خودکار باعث اتفاق افتادنش خواهد شد و امید و رویای خود را بر تحقق این پیش‌فرض استوار می‌کنیم که به خودی خود ایرادی ندارد، اما تنها زمانی که بتوانیم مدارک و مستندات موجهی برای انتظارات خود داشته باشیم». برای مثال می‌دانیم که درست کردن و خوردن قهوه‌ی صبحگاهی باعث شادی و سرحال شدن ما خواهد شد، بنابراین انتظار داریم که صبح‌ها قهوه‌ی خود را آماده کرده و از آن لذت ببریم و این یک انتظار مععقول است. اما آیا می‌توان انتظار داشت که قهوه خود به خود آماده شده و در دستان ما قرار بگیرد؟ قاعدتا با منطق جور در نمی‌آید و ما هم چنین انتظاری نداریم.

اما آیا انتظار داریم که شریک زندگی، فرزند یا دوست ما صبح‌ها برایمان قهوه آماده کند؟ در منطق بسیاری از ما این گزینه با ععقل جور درمی‌آید. اما جالب است که بدانیم، توقع ما در مورد دوم دقیقا به اندازی مورد اول بی‌اساس است. بدون بیان شفاهی انتظارات در مورد ارتباط و توقعاتی که از آن داریم، ممکن است داستان‌هایی را در ذهن خود بسازیم و فکر کنیم که تمام آن‌ها انتظارات مشروعی هستند و به هر حال دیگران باید خودشان بدانند که باید این توقعات را برآورده کنند، اما چنین پیش‌فرضی نتیجه‌ای جز ناامیدی در بر ندارد. زندگی روزمره لبریز از چنین توقعات و انتظاراتی است.

ما به شکل بی‌منطقی از دیگران انتظار داریم مطابق خواسته و میل ما رفتار کنند، در بیشتر موارد آن‌ها این کار را نمی‌کنند و در نهایت احساس رنجش، عصبانیت و ناامیدی کل وجود ما را در بر می‌گیرد. دکتر کوهن پبشنهاد می‌کند که ما در جایگاه والد، فرزند، همسر، دوست و غیره به جای داشتن انتظارات غیر واقعی از دیگری‌های زندگی خود و در نهایت متحمل احساسات ناخوشایند شدن، بهتر است که انتظارات خود را کنترل کرده، درباره‌ی آن‌ها صحبت کنیم و مطمئن شویم که توقعات ما در تضاد با میل و خواسته‌ی طرف مقابل نباشد.

صحبت آشکار درباره‌ی انتظاراتمان از دیگران، می‌تواند زمینه‌ی برآورده شدن‌شان را فراهم کند. به هر حال گفتگوری واضح درباره‌ی آن‌ها بهتر از این است که توقع داشته باشیم، دیگران از طریق زبان بدن یا ذهن‌خوانی آن‌ها را کشف کنند. 

علاوه بر این، اگر از دیگران توقع داشته باشیم که به شیوه‌ای ناسازگار با علایق و خواسته‌هایشان رفتار کنند، به احتمال قوی موجب مقاومت و رنجیده خاطر شدن آن‌ها و سپس رنجیده خاطر شدن خود ما می‌شود. بنابراین، بهتر است قبل از اینکه احساس ناامیدی، عصبانیت و تنهایی کنید، توقعات خود را وارسی کرده، آن‌هایی که غیرواقعی هستند را کنار بگذارید و درباره‌ی انتظارات معقول خود با دیگران صحبت کنید. 

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (1)
img
img
مهدی 1 سال پیش
مطلب مفیدی بود. روانشناسان همیشه به لزوم پذیرش و تجدید نظر در انتظارات تاکید می کنند. کمتر مطلبی به چگونگی انجام این مهم می پردازد. پذیرش چگونه از یک اصل به یک عمل و رفتار تبدیل می شود؟