من در محیطی بزرگ شدم که نمیتوانم آن را به قدر کافی دوستداشتنی یا محبتآمیز توصیف کنم. مادرم، اگرچه میدانم که به روش خودش مرا دوست داشت، به هیچ وجه محبتی نشان نمیداد. در واقع من هرگز به یاد نمیآورم که او در تمام دوران کودکی من را در آغوش گرفته یا گفته باشد که من را دوس ت دارد، تنها باری که میتوانم به یاد بیاورم او گفته باشد من را دوست دارد یا به من افتخار میکند روز قبل از مرگش است. خاطرات اصلی من مربوط به عصبانیت او و کتک خوردنم است. اگر کار اشتباهی میکردم، مادرم مرا با هر چیزی تنبیه بدنی میکرد، کفش، روزنامه، قاشق یا هر چیزی که میتوانست پرتاب کند. خیلی کم پیش میآمد که پدر و مادرم کارها یا دستاوردهای مرا تایید و تشویق کنند و من در تمام زندگی ام در آرزوی تایید دیگران بزرگ شدم، چه در روابط، چه کار و چه موقعیتهای دیگر زندگی.
اینها اظهارات پسری 27 سالهاست که برای درمان افسردگی مزمن به روانشناس مراجعه کردهبود. در بررسی سابقهی کودکی اذعان داشت که هرگز تروما یا آسیب خاصی در دوران کودکی خود متحمل نشدهاست. اما آیا ترومای دوران کودکی صرفا شامل اتفاقات خیلی شدید یا زننده است؟ به نظر شما تجربهی این پسر جوان تروما محسوب نمیشود؟
ترومای دوران کودکی رویداد، موقعیت یا محیطی است که شما در کودکی تجربه کردهاید و باعث شده احساس آسیبپذیری داشته باشید، طوری که انگار نمیتوانید روی دنیا یا افراد دیگر برای حفظ امنیت خود حساب کنید. برای بسیاری، ترومای دوران کودکی پیامد ناخوشایندی دارد که بر طرز تفکر و ارتباط با جهان و دیگران در بزرگسالی تأثیرات عمدهیی میگذارد، به عبارتی هنگامی که در مواقعی خاص زندگی را در مواقعی چالش برانگیز و دشوار مییابید که ممکن است نتوانید به شکل منطقی آن را توضیح دهید یا با آن کنار بیایید. شکستن این تصور غلط جمعی که ترومای دوران کودکی فقط شامل خطر یا آسیب جسمی میشود، بسیار مهم است. هر چیزی که باعث شود کودک احساس تنهایی، آسیب پذیری، وحشت یا غرق شدن کند، آسیب زا است. آسیب روانی نه به خاطر واقعیات "آنچه واقعاً اتفاق افتاده"، بلکه به دلیل تجربه شخصی و دیدگاه شما از آنچه برای شما رخ داده شکل میگیرد. آسیبها در دو حوزهی اشکال آشکار و اشکال پنهان تجربه میشوند و میتوانند تا حد زیادی سرنوشت روانی و عاطفی شما را تحت تاثیر قرار دهند زیرا غیرمنتظره و ناخواسته هستند و هنگام تجربهی آنها کودک در دفاع از خود ناتوان است. تروماهای آشکاری که بسیار به آن پرداخته شده و همه افراد از جمله کودکان را تحت تاثیر قرار میدهد، عبارتند از: تجاوز، از دست دادن یکی از عزیزان به دلیل بیماری یا مرگ، یک فاجعه طبیعی، تصادف، رنج بردن از آزار جسمی، آواره شدن و جابجایی کشور. اما تجربیات کمتر آشکار دیگری در دوران کودکی وجود دارد که می تواند به همان اندازه برای کودک آسیبزا باشد و عواقب طولانی مدتی به همان اندازه داشته باشد، اما متاسفانه چندان به آنها توجه نمیشود و در بسیاری از مواقع از دید خود فرد یا درمانگران پنهان میماند. مواردی مانند زندگی در فقر، تغییر ناگهانی مدارس، یک خواهر یا برادر بیمار، زندگی با والدینی که همیشه در حال دعوا هستند، زندگی در یک جامعه خشن یا خطرناک، تماشای آسیب دیدن والدین و یا تجربه آسیبهای عاطفی مثل تحقیر در مدرسه، مورد آزار و اذیت قرار گرفتن مدام، تحت فشار قرار گرفتن و شرمسار شدن توسط والدین، عدم توجه مناسب از طرف مراقب، مورد غفلت قرار گرفتن یا رها شدن توسط والدین. متأسفانه، یک شکل بسیار رایج ترومای دوران کودکی، سوء استفاده جنسی است و بسیاری از اشکال سوء استفاده جنسی نادیده گرفته می شوند. اکنون درک شده است که هر شکلی از رفتار جنسی نامناسب می تواند اثرات منفی طولانی مدت بر کودک داشته باشد.
برای مثال، تنبیه بدنی بهخاطر «بد» بودن، یا داشتن والدینی که دائماً در مورد بدن شما اظهارنظرهای نامناسب میکنند، هر دو میتوانند منجر به علائم درازمدت تروما شوند. این تصور که کودک تحت تأثیر چیزهایی که هنوز به رشد کافی برای درک و فهمیدنشان نرسیده قرار نمیگیرد، نادرست است. حتی اگر کودک تدارکات آنچه را که اتفاق میافتد درک نکند، میتواند خطر و اختلاف را درک کند و این همان چیزی است که باعث آسیب میشود. تحقیقات حاکی از آن است که حتی نوزادان نیز تحت تأثیر آسیب های اطراف خود، مانند رنج مراقبین قرار می گیرند. در واقع یک کودک میتواند بیشتر از بزرگسالان تحت تأثیر تروما قرار گیرد زیرا آنها میتوانند خطر را احساس کنند اما مانند یک بزرگسال آن را برای خود توضیح نمی دهند و بیشتر احساس وحشت و آسیب پذیری خواهندکرد. از طرفی مشخص شده است که تروما بر رشد قشر مغز و سپس بر یادگیری، رفتار و سلامت تأثیر میگذارد، و مواردی مانند حافظه، دامنه توجه و ظرفیت شما برای تنظیم احساسات و کنترل استرس را تحت شعاع خود قرار میدهد.
آیا من در دوران کودکی آسیب دیدم؟
واکنش همه افراد به تروما یکسان نیست. برخی از مردم تمام جزئیات آنچه را که اتفاق افتاده به خاطر میآورند، بسیاری همه چیز را کاملاً از ذهن خود پاک کرده و تمام حافظهی مربوط به آن تجربه را از دست میدهند. برخی از افراد علائم بسیاری را از کودکی به بعد بروز میدهند و برخی دیگر هیچ نشانهای از تروما ندارند، اما ناگهان، در بزرگسالی، مساله کوچکی آنها را تحریک میکند و باعث بروز یک اختلال روانشناختی میشود. چیزی مانند یک شغل جدید استرس زا، یک رابطه جدید، یا یک آسیب دیگر زندگی مانند سوگ یا جدایی.
به طور کلی، علائمی که در بزرگسالی میتوانند بیانگر این باشند که در کودکی دچار آسیب شدهاید، شامل موارد زیر است اما محدود به این موارد نیست و میتواند دایرهی وسیعی از علائم روانشناختی را در بر بگیرد: افسردگی مزمن یا اضطراب، نوسانات خلقی یا تمایل به واکنش بیش از حد به مشکلات، شکلگیری این باور که دنیا مکانی خطرناک است، مشکلات اعتماد به دیگران، احساس تنهایی و انزوا غیر قابل توضیح، ناتوانی در ایجاد و حفظ یک رابطه عاطفی پایدار، احساس بیحسی یا خالی بودن، بی خوابی و یا کابوس های مداوم با مضامین تکراری، مشکل در تمرکز، حس غیر قابل توضیح از دست دادن و سوگواری، دردهای جسمی غیر قابل توضیح و خستگی مزمن، سوء مصرف مواد و غیره. اگر آسیبهای روانی دوران کودکی را در سابقه خود داشته باشید معمولاً در بزرگسالی از اضطراب و افسردگی رنج می برید تا زمانی که برای کشف و پردازش تجربه خود به دنبال کمک بروید. گاهی اوقات این علائم می توانند مدت ها پس از ضربه ظاهر شوند، اگرچه به نظر میرسد برخی از قربانیان ترومای دوران کودکی تمام زندگی خود را با علائم شوک عاطفی سپری میکنند .
مواجهه با ترومای دروان کودکی
اول از همه بدانید که اصلا تقصیر شما نیست چرا که آنچه رخ داده خارج از کنترل شما بوده است. اما چیزی که اکنون در کنترل شماست، تواناییتان در برداشتن گامهایی برای کمک به خودتان است. اثرات ترومای دوران کودکی اینطور نیست که به طور جادویی با گذشت زمان یا افزایش سن برطرف شود، اما این اثرات و تاثیر منفی آنها به توجه و حمایت متمرکز پاسخ مثبت میدهد.
اطلاعات مربوط به شناخت و رفع آسیب های دوران کودکی در حال حاضر به راحتی در اینترنت در دسترس است و میتوانید به گروههایی که زمینهی ارتباط با سایر آسیبدیدگان را فراهم میکنند، بپیوندید. کتابهای زیادی در این زمینه وجود دارد که میتواند به عنوان نقطه شروعی برای کاوش در تجربه شما عمل کند، یا با القا اینکه در تجربه خود تنها نیستید، احساس آرامش را برای شما به ارمغان بیاورد. وقتی صحبت از آسیب های دوران کودکی به میان میآید، مراقب بازی سرزنش باشید، تشخیص اینکه شما یک تروما را تجربه کردهاید میتواند باعث ایجاد احساسات بسیاری از جمله خشم و عصبانیت شود. در این شرایط تماس فوری با اعضای خانواده یا افراد دیگری که درگیر موضوع هستند و سرزنش آنها میتواند وسوسهانگیز باشد، اما توصیه میشود این کار را بعد از اینکه احساسات خود را در مورد موضوع بررسی کردید و از نظر هیجانی به نقطهی ثابتی رسیدید انجام دهید.
در صورتی که قربانی آسیبهای دوران کودکی شدهاید به دنبال حمایت و کمک حرفه ای باشید. یک مشاور تروما یا رواندرمانگر میتواند به شما کمک کند که به عقب برگردید و کشف کنید که دقیقاً چه اتفاقی افتاده است، چگونه در آن زمان با تروما مقابله کردهاید و چگونه امروز بر شما تأثیر میگذارد. متخصصان فضای امنی را برای پردازش احساسات برای شما ایجاد میکنند و میتوانند تکنیکهایی را برای پردازش و رها کردن الگوها و احساسات قدیمی به شما بیاموزند تا در نهایت بتوانید آنها کمرنگ کرده و تاثیراتشان را در زندگی خود کاهش دهید.