لب‌قند‌؛

موش های شهر



از این موشان موذی آه و فریاد
که خاک شهر را دادند بر باد
درون کوی و برزن لانه کردند
به دیوار اماکن خانه کردند
تمام شهر را کردند تسخیر
بدون آتش و در کردن تیر
در و دروازه و دیوار و پستو
فتاد اندر کف موشان پررو
هر آن موشی که اندر جوی آب است
تو پنداری که خود مالک رقاب است
به هر جا بی اجازه می زند سر
کند تفریح در هر بام و هر در
بُوَد خودمحور و از خویش راضی
نه مستقبل شناسد او، نه ماضی!
از آن ها شهرداری گشت ذلّه
به کوی و کوچه و پارک و محله
یقیناً با چنین موشان پر زور
شود اوضاع مردم پاک ناجور
نگاهی شهردارا سوی ما کن
ز شّر موش ها ما را رها کن!
«اخفش»

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها