12

مهر

1403


حوادث

07 آذر 1397 08:09 0 کامنت

صبح ساحل ، حوادث - اعظم رام// جوان بود و پر از آرزوهای بزرگ ، آرزوهای که برایش فقط آرزو نبود بلکه هدف زندگیش بود، آرزوی همیشگی یاری رساندن  به همنوع که حتی با عضو شدن در گروه خیریه مردمی فرشته های زمینی  هرمزگان از هر فرصتی برای کمک و یاری به افراد نیازمند  استفاده می کرد، تا آنکه دست تقدیر به گونه ای رقم خورد که  سرنوشت زندگیش با بخشیدن جان به 3 بیمار  پایان یافت،  3 بیماری که با دریافت کلیه ها و کبد جان دوباره ای یافتند... 

بامداد یکم آذرماه جاری ست ، بدن محمد 29 ساله به اتاق عمل بخش آی سی یو بیمارستان شهید محمدی بندرعباس انتقال می یابد ، عقربه های ساعت 5 صبح را نشان می دهد ، همه چیز برای یک عمل اهدای عضو  مهیا است ،تیم  پزشکی  بعد از حدود یک  ساعت  و نیم ،دو کلیه و کبد را از بدن وی جدا  می‌کنند و این اعضا بدن به بیمارستان پیوند اعضاء بوعلی سینا در شیراز منتقل می شود، اعضای بدنی که به صورت ‌‌رایگان به 3 نفر  بیمار نیازمند پیوند می خورد و یادگارهای بر جای مانده از این جوان  ، شادی را به چند خانواده هدیه می دهد . 

سرانجام پیکر بی جان محمد الماسی  ، راهی زادگاهش در همدان می شود...

 فلاش بک به 11 سال قبل 

18 ساله است که با کارت اهدای عضو آشنا می شود کارتی که یک فرد یا ولی دم او اجازه می‌دهد تا بافت‌ها یا اعضای سالم او به شخص دیگری برای پیوند اهدا شود که این پیوند می‌تواند زمانی که فرد زنده است یا پس از مرگ او صورت گیرد .

این جوان داوطلبانه فرم اهدای عضو را با امضا خود پر می کند تا در صورت اتفاقی ، با رضایت  خود اعضای بدنش اهدا شود. حتی دوستان و آشنایان را در این راه خداپسندانه تشویق می نماید تا برای گرفتن این کارت ،ثبت نام کنند دوستانی که فکرش را هم نمی کردند 11 سال بعد محمد را به طور غیر منتظره ای از دست بدهند و این کارت اهدا اعضا به کمک دیگر افراد بیاید...

 روز حادثه 

ساعت 15 و 30 دقیقه 12 مهرماه  است محمد تنها در خانه خوابیده است که ناگهان با حالت تهوع بیدار می شود ، به سختی از جایش بلند می شود و  خود را از طبقه دوم به سر کوچه می رساند تا درخواست کمک  می کند دو زانو به زمین می افتد ،عابران تا او را می بیند هراسان  به سمتش می دوند اما ناگهان محمد بیهوش می شود ، لحظات نفسگیری است دقایقی بعد صدای آژیر آمبولانس در محله شنیده می شود و تیم اورژانس 115 ، پس از معاینه و کمکهای اولیه سریعا وی را به نزدیکترین مرکز درمانی  ( بیمارستان خلیج فارس) اعزام می کنند اما این جوان به کما رفته بود...

 45 دقیقه نفس گیر    

سعید الماسی از طریق تماس همسایگان محمد ، از وضعیت پسر عمویش در بیمارستان مطلع می شود و بلافاصله خود را به این مرکز درمانی می رساند.

« محل کارم بودم که یکی از همسایگان محمد با من تماس گرفت و گفت که وی حالش بد بود با آمبولانس به بیمارستان خلیج فارس انتقال دادند ،  اصلا فکرش را نمی کردم که حال محمد خیلی بد باشد در بیمارستان فهمیدم وی را به عنوان ناشناس انتقال دادند و در همان لحظه نخست دچار ایست قلبی شده بود که پس از 45 دقیقه احیاء قلبی ، ضربان قلبش به صدا درآمد». 

کادر درمانی امید بهبودی 10 درصدی محمد را می دهند و می گویند اکسیژن به مغز نرسیده است از دست ما کاری بر نمی آید توکل بر خدا داشته باشید. سعید نمی داند چطور این خبر را به خانواده عمویش در همدان  برساند و به امید اینکه شاید سلامتی محمد برگردد صبر می کند و دو روز بعد از این اتفاق که بهبودی حاصل نمی شود به عموی بزرگش و همچنین به برادر محمد تماس میگیرد.

« خیلی سخت بود نمی دانستم چی بگویم ،  مجبور شدم دروغ بگویم به آنها گفتم که محمد بر اثر درگیری در بازداشت است و باید شماها بیاید تا وی را آزاد کنید».

مجتبی به همراه عمویش همان شب پس از شنیدن این خبر راهی بندرعباس می شوند .

«به فرودگاه رفتیم و در راه رسیدن به بیمارستان کم کم ماجرا را به آنها گفتیم ،مجتبی نیز یک روز بعد به پدرش زنگ زد که محمد بیمارشده است و در بیمارستان بستری است چون در بخش مراقبت های ویژه است نمی تواند صحبت کند ولی جای نگرانی نیست حالش خوب است اما روز بعد خانواده محمد که دلشان به شور افتاده بود به بندرعباس آمدند».

  تصمیم بزرگ زندگی 

« ساعت 24 بود که مجتبی به من گفت همراه دوستم باید بروم تهران کاری پیش آمده است منم گفتم خدا به همراهت که صبح روز بعد تماس گرفت و گفت در بندرعباس هستم و محمد حالش بد شده است به بیمارستان آوردند ، نمی دانم چرا دلشوره عجیبی داشتم این موضوع را به همسرم بیان کردم و مصمم شدیم به بندرعباس بیایم  همان روز بلیط گرفتیم   ولی هواپیما به علت نقص فنی 8 ساعت بعد پرواز کرد ».

محمد باقر 48 ساله  با دیدن پسرش دچار شوک می شود و برایش باور پذیر نبود که  محمد  با دستگاه ، نفس بکشد...

«حال خوبی نداشتیم مادرش بی تاب بود فقط دعا می کردیم که حال پسرم بهبود یابد تا کادر درمانی میگفتند امروز حالش بهتر شده است نور امیدی به دلهایمان بود اما دوباره می دیدیم که وضعیت محمد بدتر می شد  و حتی می گفتند که بیماری بوده است بعد از 35 روز بهبود یافته و این موضوع امیدمان را بیشتر کرده بود «.

28 آبان ماه است ، خانواده محمد در راهرو بیمارستان منتظر خبر خوبی از سوی پزشک هستند ، پزشک به سمتشان می آید و درحالی‌که از ماجرا متاثر است  رو به پدر محمد می کند و میگوید که  هر کاری از دستشان بر می آمد انجام دادند ولی متاسفانه ...   صدای گریه در راهرو بیمارستان می پیچد و لحظه ای بعد مرد میانسال با دستان لرزان و چشمان اشک بار رضایتنامه اهدای عضو را امضاء می کند .

«پسرم  کارت اهدا عضو داشت ما به احترام و رضایت او، با اهدای اعضای بدنش موافقت کردیم هر چند من معتقدم مرگ حق است و همه ما  به نوعی روزی از این دنیا خواهیم رفت و جسم دنیوی به هر حال در زیر خاک مدفون می شود  پس وقتی می‌توانیم  با اهداء عضو به بیماران نیازمند زندگی دوباره ببخشیم چرا این کار را نکنیم».  پدر و مادر محمد تصمیم بزرگی را گرفتند تصمیمی که زندگی دوباره ای به 3 نفر بیمار بخشید.

 آخرین دیدار با فرزند 

« من پدرم ، خیلی برایم سخت بود که بدانم دقایقی بعد از امضا رضایت نامه ، باید از پسرم خداحافظی کنم و منتظر بدن بی جان او باشم در حالی که می دیدم هنوز نفس می کشد اما نفسی که شاید ساعتی بعد قطع شود ،هرگز از تصمیم خود پشیمان نشده‌ایم  بلکه خوشحال هم هستیم چون می‌دانیم که این تصمیم از طرف خود محمد  و به خاطر نیت پاک او بود ،مطمئن هستم که روح پاک  محمدم شاد و آرام است چون  می دانم فرادی که اهداء عضو می‌کنند برای این کار انتخاب شده‌اند.این تصمیم و خواسته قلبی  بود که باعث شد ما بدون تردید نسبت به این کار رضایت دهیم».خانواده الماسی در بیمارستان خلیج فارس  برای آخرین بار با محمد دیدار می کنند و پس از  خداحافظی سخت پیکر بی جان او برای انجام عمل احیای عضو به بیمارستان شهید محمدی منتقل می شود.

 اهدا اعضا بدن به بیماران در انتظار 

« اعضای حیاتی محمد الماسی  که دچار مرگ مغزی شده بود، با رضایت خانواده اش در بیمارستان شهید محمدی بندرعباس اهدا شد». مدیر روابط عمومی و امور بین الملل دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان این عمل را دومین عمل احیای عضو در هرمزگان می داند و می گوید:» این جوان که به گفته نزدیکانش دارای کارت اهدای عضو بوده، پس از سکته و ایست قلبی و با وجود تلاش پزشکان دچار مرگ مغزی می شود».دکتر فاطمه نوروزیان می افزاید:»با حضور جراح فوق تخصص پیوند اعضاء بیمارستان ابوعلی سینا شیراز در بیمارستان شهید محمدی بندرعباس اعضای حیاتی این جوان 29 ساله از جمله کلیه و کبد جهت پیوند به بیماران نیازمند اهدا شد.»به گفته وی، براساس نظر متخصصان علم پزشکی ،مرگ مغزی درمان ندارد، اما می توان با اهدای اعضای بدن فردی که دچار مرگ مغزی شده، به دیگر بیماران نیازمند عضو، زندگی دوباره بخشید.

 روز  تلخ وداع 

سوم آذرماه است روزی که برای وقوع یک اتفاق خوب وشادی آفرین تعیین شده بود روز عقد محمد الماسی مهندس ساختمان . اما این روز ، روز وداع با زندگی اش  و خانواده اش شد روزی که قرار بود لباس دامادی بر تن کند اما رخت عزا را بر اطرافیانش پوشاند و در قطعه مومنین آرامستان همدان آرام گرفت...

گاهی یک حادثه و یا اتفاق غیر منتظره و ناگوار، سرنوشت انسان‌ها را به طوری  دیگر رقم می‌زند و افرادی هستند که بنا به تقدیری که دارند با از دست دادن جان خود به چندین نفر  فرصت ادامه زندگی دوباره و بدون درد و رنج می‌بخشندو این فرصت به تصمیم بزرگی مربوط است تصمیم  اهداء عضو. اهدا عضو  یکی از استثنائی‌ترین و باارزش‌ترین هدایایی است که در عالم بشریت به طور معجزه‌آسایی اتفاق می‌افتد و آثار آن تا ابدیت باقی خواهد ماند.

این که پدر و مادری تصمیم می گیرند، اعضای بدن فرزندشان  را که به مرگ مغزی دچار شده، اهدا کنند، به اندازه کافی سخت به نظر می‌رسد اما با این تصمیم بزرگ، پیام‌آور شادی چند خانواده‌ای می‌شوند که جان شیرین عزیزانشان در خطر از دست رفتن است...

دیدگاه ها (0)
img