نظافت



حس می کنم خوردم به بن بست. احساس می کنم خوردم به پیسی. خواستم واقع‌بین باشم، قصد کردم با واقع‌نگری به سمت ماجراها برم. امروز سنگ بزرگی بر نمی دارم. یه کار کوچیک هم برای خودش قدمیه.
امروز تصمیم گرفتم برم سراغ نظافتِ مردم. داروی نظافتِ مردم نه، بی تربیت، نظافت مردم. در همین حد که بگم از خواب بیدار شدین دست و صورتتون رو نشورین! یا وقتی رفتین حموم سرتون رو خوب نشورین. دیگه کارم به این جاها کشیده. رقت انگیزه اما از بیکاری بهتره. واسه این که کارم راحت تر بشه و دستم پیش افتاده باشه رفتم سراغ یه آقایی که معنی لغتِ چرک بود! گوشه ی چشماش قی کرده بود. دور دهنش تف خشک شده بود، لباسش چروک بود، شلوارش رو از دهن گاو بیرون کشیده بودن، کفشش طی دو سال اخیر دو بار واکس نخورده بود، هر ۳۰ ثانیه یه بار هم اندام تحتانیشو به قوت می خاروند. با خودم گفتم این سه چهارم راه رو رفته، منم در راستای کارو کی کرد اون که تمام کرد، می رم قضیه رو به سرانجام می رسونم. رفتم پیشش گفتم آقا شما خوشبختانه اطراف هیچ نوع شستنی نیستی نه؟ هیچ رقم شست و شویی به عمرت ندیدی، نه؟ اساساً با فعل «شویی» حال نمی کنی، نه؟ گفت اتفاقاً من در اعلاء درجه ی شست و شو هستم. بالاترین «شویی» پیش ماست، کجای کاری. با خودم گفتم دروغ می گه، نه، نمی ذارم این مورد از دستم بره! از من اصرار از اون انکار، آخرش گفت یه نیم ساعت بشین کنار دستم تا حساب کار دستت بیاد. ده دقیقه نشستم ، کفایت می‌کرد. این آقا توی کار «پولشویی» بود. شاید کارش تمیز نبود اما کار رو خیلی تمیز انجام می‌داد. گفت ما تعدادمون کم نیست اما اسم منو جایی نگی عمو جون! لُپم رو هم کشید! معلوم بود پشتش گرمه، کلاً عذر خواهی کردم اومدم بیرون! اصلاً به من چه، هر کی هر چی رو می خواد بشوره.
ابراهیم رها
برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها