این روزها کتاب خواندن به عنوان یک رسم اخلاقی و فرهیخته بیشتر به مثابه یک ایدهآل درآمده است.
اکثر ما آنقدر درگیر تلاش برای کار کردن، پول درآوردن و بازتولید خود هستیم که تا صحبت کتاب خواندن به میان میآید، یا حوصلهاش را نداریم یا وقت نمیکنیم یا هزینهاش برایمان سنگین است. اکثر ما ترجیح میدهیم اگر هم بخواهیم کتاب بخوانیم، چیز سادهای باشد که سرگرممان کند یا نکات مهمی در ارتباط با زندگی بهتر و آسودهتر یادمان بدهد. اروین یالوم، رواندرمانگر و نویسندهی آمریکایی در اکثر کتابهای خود علاوه بر اینکه داستانی گیرا و جذاب در اختیار مخاطب قرار میدهد، روان او را با فلسفه و روانشناسی عجین کرده و تلاش میکند تا گرههای روانیاش را باز کند.
کتاب «وقتی نیچه گریست» از اروین یالوم، مظهر تمام و کمالی از هنر داستان درمانی است، چرا که خواننده همچنان که داستان را میخواند، با نیچه و عقاید فلسفیاش آشنا میشود و از طرف دیگر با شخصیتهای داستان همذات پنداری کرده و همزمان که آنها در روند درمان قرار میگیرند، خواننده هم درمان میشود. روند داستان از جایی شروع میشود که زنی به نام سالومه از دکتر بروئر درخواست میکند تا به کمک نیچه ، فیلسوف آلمانی بشتابد و در مسیر نامهنگاری و درمان نیچه به بررسی مفاهیمی مانند تنهایی، ترس، مرگ، خدا، عشق و غیره میپردازد. نویسنده در این کتاب تلاش میکند اهمیت زندگی در همین جایی که هست را به این صورت بیان کند: « نباید زندگانی را با نوید زندگی دیگری در آینده اصلاح کرد یا از بین برد. آنچه جاودانه است، این زندگی و این لحظه است. هیچ زندگی دیگری، هدفی که این زندگی رو به آن داشته باشد قضاوت نمیکند. این لحظه تا ابد خواهد بود و تو به تنهایی، یگانه شنوندهی خویش هستی».
آنچه این اثر را برجسته میکند مهارت نویسنده در پرداختن به فلسفه، روانکاوی و حتی تاریخ است، بدون آنکه اثر تبدیل به مستند شود یا حوصلهی خواننده سر برود. هنگامی که دکتر بروئر در اتاق مشاوره در حال صحبت با نیچه است و به تلاش خود برای درمان او ادامه میدهد، مخاطب با خواندن این گفتگوها خود را در ورطهی درمان میبیند، انگار که خودش به جای نیچه روی صندلی مراجع نشسته و انگار دردهای نیچه، دردهای خود او است که زبان دیگری بیان میشود. بنابراین همزمان که مسائل و رنجها برای نیچه قفل گشایی شده و رفع میشوند، برای مخاطب هم انگار مرهمی بر درد میشوند. به طور کلی این کتاب زبان سنگینی ندارد، خواندنش زمان بر نیست و بر هر مخاطبی از هر طبقه و جریانی قابل درک و مفید است.
روزنامه صبح ساحل