خاطره‌ای بودار!



تابستان چند سال پیش رفته بودیم یکی از شهرستان ها. یک روز رفته بودم پارک شهر و در آن جا به دستشویی احتیاج پیدا کردم. پس از اتمام کار و خروج، نگهبان پانصد تومان از من گرفت. بعد از من مرد قوی هیکلی آمد بیرون و پانصد تومان به نگهبان داد. نگهبان نگاهی کرد و غرید: « تو خجالت نمی کشی؟ یعنی تو به اندازه این بنده خدای لاغر مردنی از دستشویی استفاده کرده ای که پونصد تومن میدی؟! تو باید حداقل پنج هزار تومن بدی!» بالاخره با داد و قال و فریاد و دخالت مردم دوهزار تومان از طرف گرفت و غائله ختم به خیر شد.
پس از این جریان به شوخی به نگهبان گفتم :«چرا یک سنگ توالت دیجیتال برای اینجا تهیه نمی‌کنی که دیگه نیازی به این جنگ و مرافعه نباشه؟! خود سنگ توالت میزان استفاده را نشان میده و نرخ هر کس به کیلو و گرم مشخصه دیگه!»
 
احمدفیاضی - بندرعباس
برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها