امروزه مشارکت در امر سیاسی و لزوم آن در توسعه یک جامعه بر کسی پوشده نیست. حائز اهمیت بودن مقوله مشارکت در امور سیاسی جامعه و به تبع آن توسعه یک کشور مستلزم در پیش گرفتن و اتخاذ رویکردهایی از سوی دولت جهت سوق پیدا نمودن افراد جامعه به سمت فعالیت و مشارکت در امور سیاسی است. اما مسالهای که شاید در جامعه ما به خصوص در روزهای نزدیک به انتخابات در یازدهم اسفند ماه مطرح میشود این است که آیا شرکت در انتخابات برای ما حق محسوب میشود یا تکلیف. پیرامون این مهم و چگونگی رفع تناقض میان دوگانه حق و تکلیف بر شمردن شرکت در انتخابات گفتگویی با دکتر محمد جلیلی پژوهشگر علوم سیاسی انجام دادهایم.
از نظر شما انتخابات یک حق محسوب میشود یا تکلیف یا اینکه هر دو وجه را میتوان در نظر گرفت تفسیر و تبیین شما نسبت به این موضوع چگونه است؟
اینکه
انتخابات حق است یا تکلیف باید عنوان داشت هر دو؛ هم حق فردی است و هم تکلیف اجتماعی. بهعنوان یک شهروند و بهعنوان یک مسلمان و یک ایرانی، چه از منظر حقوق بینالملل مصطلح جهان امروزی بخواهیم به مسئله بپردازیم چه بهعنوان یک مسلمان که در امر سیاسی -اجتماعی میخواهد شرکت کند و مسئولیت، تکلیف و حقوقی در جامعه اسلامی و حاکمیت اسلامی دارد و چه به عنوان شهروند جمهوری اسلامی که تلفیقی از این دو نگاه اسلامی و مدرن است، از هر سه منظر شما هم حق دارید هم تکلیف. حق دارید از این منظر که تعیین تکلیف سیاسی کنید و در امر سیاسی دخالت داشته باشید و به عنوان یک شهروند و یک فرد توانایی اینکه در قدرت سیاسی سهم پیدا کنید را داشته باشید، این حق معطوف به شما است. از این بابت که انتخاب و اختیار شما بر اساس حق فردی شما در سهیم شدن در امر سیاسی است و برای مشارکت و بهرهمند شدن از مواهب سرزمینی و چگونگی توزیع منابع سرزمینی تعریف میشود. این حق خودش مسئولیتی را نیز ایجاد میکند؛ یعنی وقتی شما حق این را دارید که در جهتگیری و چگونگی اختیار تصمیمات سیاسی داخلی و خارجی، توزیع قدرت و توزیع منابع کشور به اندازه یک فرد از آحاد ملت جهتی را در حرکت کلی کشور ایجاد کنید؛ این حرکت باید بر اساس یک آگاهی، اندیشه جمعی و منافع مشترک اجتماعی تعریف شود نه بر اساس منافع الزاما شخصی.
این حق در دل خود تکلیفی هم دارد. حق فردی من است ولی حق فردی من تاثیر گذار بر سرنوشت جمعی است. از اینجا که اگر این حق به درستی تصمیمگیری نشود ممکن است به منفعت اجتماعی و به مواهب جمعی صدمه وارد کند، چگونگی استفاده از این حق تکلیف آور و معطوف به جامعه است و تبدیل به تکلیف میشود. از اینرو مسئله حق و تکلیف انتخابات و مشارکت از طریق مراجعه به صندوق رای هم حق و هم تکلیف است، این دوگانه اینگونه رفع میشود که حق فردیاست به عنوان یک شهروند اما چگونگی استفاده از این حق چون تاثیرگذار است بر سرنوشت جمعی و بر روند حاکمیتی که به طور مستقیم بر زندگی شهروندان تاثیر میگذارد مهم است؛ از اینرو نحوه استفاده من از این حق، تکلیف میشود یعنی من باید به گونهای تصمیم بگیرم که کمترین آسیب را به دیگر شهروندان و به سرنوشت کشور وارد کنم. لذا تکلیف دارم که تصمیم درست بگیرم از این منظر دوگانه حق و تکلیف برطرف میشود و شهروند در عین اینکه حق دارد، در چگونگی استفاده از این حق مکلف است.
در رابطه با رویکرد حق و تکلیف دانستن مشارکت در انتخابات، با توجه به اینکه زمانی که صحبت از حق به میان میآید مخیر بودن و آزادی اراده و حتی اسقاط حق به ذهن متبادر میشود اما در سوی دیگر تکلیف در نقطه مقابل آن و در بطن آن اجبار و مکلف بودن قرار دارد. از نظر شما این دوگانگی چگونه قابل تفسیر است؟
بله حق فردی است اما چون چگونگی استفاده از این حق در سرنوشت اجتماعی دخالت دارد پس اسقاط آن باید درصدد تامین مصالح عمومی باشد تا موجه و مشروع شود. یعنی به طور مطلق نمیتوان گفت که در همه شرایط جامعه اسقاط حق کردن از مشارکت به نفع جامعه تمام میشود. اگر شهروندی این استدلال را داشته باشد که عدم حضور پای صندوقهای رای به دلایل مختلف کمک بیشتری به مصلحت جامعه میکند و درصورتیکه از این حق رای استفاده کنم نفع کمتری به جامعه و به مصلحت و آینده کشور و دیگر شهروندان میرسانم؛ اگر شهروندی وجود داشته باشه که بتواند برای این حکم یک استدلال منطقی و اخلاقی مشروع و انسانی بیاورد این توجیهپذیر میشود اما اگر نتواند اثبات کند که عدم رای من و عدم حضور من پای صندوق رای نفع بیشتری برای جامعه دارد، از این بابت که باعث صدمه اجتماعی میشود، اسقاط حقش را مشروع و عقلانی و موجه نمیشمارد.
پس آیا میشود حق را حق دانست اما به طور قطعی اجازه اسقاط حق نداد؟
نه چنین اتفاقی نمیتواند رخ دهد. حق اگر حق باشد، حق اسقاط هم دارد اما در چه شرایطی؟ همه حقوق شرایط اسقاط ندارند مثلا فرض کنید من حق دارم که خودم را ذلیل کنم از چه منظری؟ یا حق دارم که خودکشی کنم از چه منظری باید مبانی حقوقی و اعتباری این حق را بررسی کنیم و بگوییم در این مکتب فکری این حق و اسقاط این حق مشروع است. لذا با اینکه هر کس میتواند آن چیزی که مربوط به خودش میشود را تصمیم بگیرد ولی با این وجود کسی حق پیدا نمیکند که حتی به خودش صدمه بزند.
اسقاط حق تنها زمانی میتواند مشروع باشد که با منافع اجتماعی تنافی پیدا نکند چون این حق اساساً یک حق اجتماعی است که برای شما به لحاظ فردی مشروعیت پیدا کرده و قرار داده شده. شما اگر حقی دارید این حق برای
مشارکت اجتماعی است لذا اگر شما از حق خود استفاده نکنید یا به نحوی استفاده کنید که ضرر جمعی در پی داشته باشد خود این حق تکلیفآور میشود. خود این حق باعث پاسخگویی و مسئولیت میشود لذا هم حق است و هم مسئولیت و تکلیف. اما ما میتوانیم پیش فرضی داشته باشیم اینگونه که حقمان را ساقط کنیم؛ بله شما می توانید حقتان را ساقط کنید و این حق را استفاده نکنید منتهی منوط به چه چیزی؟ منوط به اینکه ضرراجتماعی و صدمه اجتماعی آن بیش از استفاده از حق نباشد. همه حقوق و مسائل اینگونه هستند مثل اینکه شما بگویید ماشین خودم است اما آن را آتش میزنم. اگر ماشین خودت باشد و آتش بزنید این آتش زدن باعث آتش سوزی ماشین کناری شود یا باعث لطمه زدن به آن برند خودرو شود در هر جای جهان تلقیهای نادرستی از ناامنی ایجاد کند، حق خودت است اما آتش زدن خودرو ایجاد ناامنی عمومی میکند بنابراین نمیتوانی این حق را به هر نحوی به کار بگیری یا نمیتوانی آن چیزی که اختیارش به تو سپرده شده است را هرگونه که میخواهید مورد استفاده قرار دهید.
این حق شما است که از بدنتان استفاده کنید ولی این حق اعتباراً به شما داده شده است. اگر از منظر ادیان الهی نگاه کنیم بدن امانت است. از منظر حقوق اجتماعی نیز نگاه کنیم معتاد شدن و اعتیاد به الکل و اعتیاد به مواد مخدر باز نهی شده است. با اینکه شما میتوانید تصمیم بگیرید که معتاد شوید یا نشوید ولی وقتی معتاد شدید این مساله تبدیل به یک گزاره اجتماعی میشود زیرا به جمع آماری معتادان اضافه میشوید و این برای دولت، وجهه کشور، گردشگری، بیمارستانها و امنیت اجتماعی هزینه در بردارد. شما نمیتوانید حتی آن چیزهایی که حق دارید را به هر نحوی مورد استفاده قرار دهید.
مسئلهای مانن
د انتخابات که مشارکت اجتماعی در امر سیاسی است به طریق اولی مسئولیتآور است چرا که تصمیم فرد آحاد جامعه میتواند تاثیرات بسیار عمیقی در سرنوشت جمعی بگذارد. چه نحوه استفاده کردن از این حق که نحوه انتخاب افراد برای امر سیاسی باشد چه اسقاط یا اثبات حق یعنی استفاده کردن از اینکه مشارکت کنیم یا مشارکت نکنیم همه اینها چون با امر اجتماعی گره میخورد لذا تعییناش بسته به شرایط و بسته به ادله شما برای نحوه استفاده و نحوه اثبات یا اثبات رای است.
بنابراین نمیشود گفت که من حق دارم پس میخواهم اسقاطش کنم. اگر قصد دارید که حق خود را اسقاط کنید و مشارکت نکنید باید به لحاظ عقلی، اخلاقی و سیاسی دلایلی بیاورید که این اسقاط شما نفع اجتماعی بیشتری میتواند تولید کند اگر نتوانید چنین ادلهای ارائه دهید بهوجودآورنده ضرر اجتماعی خواهید بود. لذا به لحاظ اخلاقی منفی است؛ به لحاظ دینی هم اگر نگاه دینی داشته باشیم به این عنوان که فرد با حضور یا عدم حضور خودش لطمهای به دین یا لطمهای به امنیت کشور یا لطمه به اتحاد کشور یا به منافع ملی می زند تبعا مسئولیت آور است و تبعا شامل جرایم دینی می شود .
به لحاظ سیاسی این مجوز را به افراد داده اند ولی یک عمل منفی و قبیح میتواند در هنجار اجتماعی و هنجار سیاسی جامعه محسوب شود.