همهی ما با خودانتقادی به عنوان ندایی درونی که همیشه در ذهن ما وجو دارد آشنا هستیم، ندایی که کوچکترین اشتباه و کجروی ما را به شدت مورد سرزنش قرار داده و گاهی به شدت تحقیرآمیز است.
در دنیای خودسازی و رشد شخصی، اغلب روایتی غالب وجود دارد که ما را تشویق میکند منتقد درونیمان را ساکت کرده و او را به دورترین فرورفتگیهای ذهنمان بیرون رانیم. به ما گفته می شود که این ندای درونی، با انتقادات و منفی نگریهای بیامان خود، برای رفاه ما مضر است و مانع پیشرفت ما میشود. و با این حال، علیرغم تمام تلاشهایمان برای سرکوب آن، بسیاری از ما به طرز عجیبی تمایلی به رها کردن این همراه آشنا نداریم. اما چرا خداحافظی با منتقد درونی که اعتماد به نفس ما را میکشد اینقدر سخت است؟ چه چیزی ما را به قضاوت آن وابسته نگه میدارد، حتی وقتی میدانیم که ضرر بیشتری به ما میرساند تا سود؟ دکتر جنیس ویلهاور
روانشناس در مقالهیی که در زورنال روانشناسی روز منتشر کرده، معتقد است اغلب منتقد درونی به طور متناقضی، به عنوان یک نیروی انگیزشی ظاهر می شود و شما را به تلاش برای کمال و تعالی سوق می دهد.
بسیاری از این می ترسند که بدون قضاوتهای خشن، از خود راضی شوند و به جای اصرار برای دستیابی به پتانسیل کامل خود، به حد متوسط رضایت دهند. به این ترتیب، منتقد درونی با آرزوهای شما عجین شده و شما را متقاعد میکند که حضور او برای موفقیت ضروری است. اما واقعیت این است که منتقد درونی شما را از بین می برد و به اعتماد به نفس شما لطمه می زند، نه اینکه شما ره سمت خویشتنی بهتر سوق دهد. برای مثال والدین به نوعی به طور غریزی میدانند که سرزنش فرزندشان زمانی که در حال یادگیری راه رفتن است کارساز نیست و در مقابل از صدای تشویقکننده استفاده میکنند. جایگزین کردن منتقد با صدایی که شما را تشویق می کند به جای یک صدای سرزنشگر میتواند برای پیشرفتتان بسیار موثرتر باشد.
از طرفی منتقد درونی ممکن است از ابتدا در زندگی حضور دائمی داشته و صدایی باشد که از
کودکی به واسطهی انتقادهای مداوم بزرگسالان درونی کردهاید. به طرز عجیبی، انتقادات آن میتواند مانند شکلی منحرف از اعتبار باشد که الگوها و باورهای آشنا را در مورد خودتان تقویت میکند، بدون اینکه به ضرر و اسیب آن آگاه باشید. برای برخی، منتقد درونی به عنوان یک مکانیسم مقابله ای عمل می کند - سپری در برابر آسیب پذیری و طرد شدن. با انتقاد پیشگیرانه از خود، ممکن است سعی کنید از انتقادات احتمالی دیگران محافظت کنید، با این باور که اگر اولین نفری باشید که به عیوب خود اشاره میکنید، وقتی دیگران به آنها اشاره میکنند کمتر آسیب میبینند. این یک مکانیسم دفاعی ناقص است ، اما مکانیزمی است که عمیقاً در روان شما ریشه دوانده است. از نظر اجتماعیف جامعه ما اغلب انتقاد از خود را نشانه فروتنی و خودآگاهی می داند. از سنین پایین به ما یاد میدهند که خودانتقادگر باشیم – دائماً خودمان را ارزیابی کرده و بهبود بخشیم. در نتیجه، شما یاد می گیرید که این روایت فرهنگی را درونی کنید و خودانتقادی را با فضیلت و ارزش خود یکسان بدانید .با گذشت زمان، میتوانید چنان با منتقد درونی خود یکی شوید که تبدیل به بخشی از هویت شما شود و به اشتباه گمان کنید که بدون تفسیر مداوم آن، ارتباط خود را با کسی که هستید از دست می دهید و عدم وجود انتقاد باعث ایجاد خلأ در هویت شما می شود.
جایگزینی انتقاد درونی با خودشفقتورزی
شناخت دلایل
دلبستگی شما به منتقد درونی اولین قدم به سوی رهایی است. باید اگاه باشید که اگرچه منتقد درونی ممکن است در مقطعی از زندگی، شما را هدفی رسانده باشد، اما حضور آن دیگر برای رشد و رفاه شما مفید نیست. به جای ساکت کردن منتقد درونی از طریق زور و سرکوب، می توانید رابطه دلسوزانه تری با خودتان ایجاد کنید. مهربانی با خود مستلزم این است که با خودمان با همان شفقت و درک رفتار کنیم که در زمان مبارزهی یک دوست با چالشهای هیجانی و روانی به او ارائه میکنیم. این بدان معناست که معایب و نقصهای خود را بدون قضاوت بپذیرید و بدون در نظر گرفتن دستاوردها یا کاستیهایتان، بدانید که ارزش شما بنا بر وجودتان است. با پذیرفتن مهربانی با خود، می توانید شروع به شل کردن چنگال منتقد درونی کنید و فضایی برای پذیرش و رشد خود ایجاد کنید. این سفر ممکن است مملو از چالشها و ناکامیها باشد اما سفری است که در نهایت به صلح، تحقق و اصالت بیشتر منجر میشود .بنابراین، با ظالمی که منتقد درونی شماست، صحبت کنید و به او بگویید که دیگر به ان نیاز ندارید و در مقابل به صدای حامی مهربانی خود خوشامد بگویید، زیرا وقتی نقص های خود را در آغوش می گیریم، زیبایی انسانیت خود را کشف می کنیم.
روزنامه صبح ساحل