چالش ارتباط والد-فرزندی، هم از سمت پدر و مادر و هم از سوی فرزندان می‌تواند گسترش پیدا کند

چرا فرزندانم به من احترام نمی‌گذارند؟


نویسنده: محیا تکنده

آیا احساس می‌کنید مدت‌هاست کنترل خود را روی فرزندپروری از دست داده‌اید؟ اخیراً همیشه از خود می‌پرسید، "چرا فرزندانم به من احترام نمی‌گذارند؟" چرا هر روز بیشتر از آنان فاصله می‌گیرم؟ شما در این چالش تنها نیستید، بسیاری از والدین این روزهای ناآرام را تجربه خواهند کرد. گاهی اوقات ممکن است آنقدر تحت تأثیر مسئولیت فرزندپروری قرار بگیریم یا آنقدر درگیر روندهای فرزندپروری باشیم که ارتباط خود را با اصول اولیه از دست بدهیم.  احترام بین انسان‌ها صرف نظر از سن یا پویایی، از قوانین یکسانی پیروی می‌کند. کودکان یا نوجوانان، به همان دلایلی احترام و رفتار خوب خود را قطع می‌کنند، که ممکن است همکاران یا دوستان‌مان از احترام گذاشتن به ما صرف نظر کنند. در چنین شرایطی احتمالا گوش دادن و ارتباط را متوقف کرده‌ایم، رفتار نامناسبی انجام می‌دهیم، یا صریح و صادق نیستیم. بسیاری از کودکان بزرگسالی که من با آنها صحبت می کنم اذعان دارند که احساسات آنها هنگام صحبت با والدینشان به شدیدترین شکل ممکن ظاهر شده و باعث می‌شود که آن‌ها به گونه‌یی رفتار کنند که حاوی بی‌احترامی و بی‌ادبی است. اکثر فرزندانی که اینگونه رفتار می‌کنند در درون خود یا در ارتباط با والدین دچار مشکل هستند. والدین ممکن است به دلایل مختلفی اجازه چنین رفتاری را بدهند که معمولاً ریشه در پویایی‌های عمیق عاطفی، روانی و رابطه‌ای دارد. 

  
دلایل و عواملی که راه را برای بی‌احترامی فرزندان باز می‌کنند 
یکی از مهم‌ترین دلایلی که والدین بی‌احترامی از جانب فرزندان خود را تحمل می‌کنند، ترس از دست دادن کامل رابطه است. والدین ممکن است نگران باشند که ایستادگی در برابر بی احترامی منجر به بیگانگی بیشتر، بحث، دعوا و چنین مواردی شود. این امر به ویژه اگر فرزند نوجوان تمایل به قطع تماس نشان داده باشد یا در گذشته از او دور شده باشد، صادق است. برای این والدین دورنمای نداشتن فرزندشان در زندگی می‌تواند آنان را به تحمل رفتاری سوق دهد که در غیر این صورت نمی‌پذیرفتند. آنها ممکن است برای حفظ رابطه، اظهارات بی ادبانه، نگرش های طرد کننده یا خصومت آشکار را نادیده بگیرند. والدین ممکن است توجیه کنند که برخی از روابط، حتی یک رابطه متشنج و بی احترامی، بهتر از این است که فرزندان هیچ ارتباطی با انان نداشته باشند. دلیل بعدی احساس گناه و مسئولیت است. گاهی والدین  در قبال رفتار و رفاه فرزندانشان حتی در بزرگسالی احساس مسئولیت می‌کنند. این احساس مسئولیت می تواند با احساس گناه در مورد تصمیمات قبلی والدین یا شرایطی که ممکن است در رفتار فعلی کودک نقش داشته باشد، ترکیب شود. والدین خوش نیت ممکن است به شیوه ای انتقادی فرزندان خود را  راهنمایی کنند که می‌تواند باعث بی‌تفاوتی کودک به گفته‌های والدین و ترویج این احساس شود که هرگز قادر نیست استانداردهای والدین را اجرا کند، این دو مساله به خودی خود می‌تواند زمینه آسیب عاطفی گسترده‌یی را فراهم کند.. تداوم رفتار این چنینی  با کودک  بر احساس درماندگی و ناتوانی او تأثیر گذاشته و منجر به احساس بی کفایتی و عدم اعتماد به نفس خواهد شد .کشمکش های عاطفی کودک، والدین یا هر دو می‌تواند بر تنش‌ها و بی‌احترامی‌های رابطه والد فرزندی بیافزاید. همچنین گاهی زندگی برای همه ما سخت می‌شود؛ هنگامی که کودکان و یا والدین باید با سطوح مشکل‌ساز اضطراب و افسردگی ، یا استرس ناشی از اعتیاد یا هر عامل استرس‌زای دیگری مقابله کنند، ممکن است ناآرامی‌ها افزایش پیدا کند. 
عامل دیگر بی‌احترامی، مرزهای نامشخص والدین است. مرزهای شخصی به دیگران نشان می‌دهد که چه چیزی را می‌پذیریم یا نمی‌پذیریم و تمایل داریم که دیگران چگونه با ما رفتار کنند. اگر حد و مرزی را تعیین کنیم اما سپس خلاف آن واکنش نشان دهیم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که طرف مقابل به آن مرز اعتقاد داشته باشد یا به آن احترام بگذارد. مهم‌تر اینکه هنگامی که نوبت به تعیین محدودیت‌ها و مرزها برای فرزندانمان می‌رسد، باید آن‌ها را در سراسر زندگی خود نیز رعایت کنیم، مرزها، قوانین و محدودیت‌ها اگر عاقلانه و منطقی باشد، تمام اعضای خانواده باید به آن پایبند بمانند. به عنوان مثال، اگر می گویید که بی‌صداقتی را از فرزندان خود نمی پذیرید، اما اجازه دهید همسرتان به طور واضح و مدام در مورد محل کار، هزینه‌ها و روابط خود دروغ بگوید، نباید انتظار داشته باشید که فرزندتان واقعا با شما صادق باشد. عامل دیگر می‌تواند تضاد و تعارض در خواسته‌ها و گفته‌های والدین باشد. اگر فرزندتان را تهدید می‌کنید که در صورت مرتب نکردن اتاق اجازه دیدن دوستانش یا بازی دیجیتال را ندارد و سپس به دلیل دلسوزی، خستگی و یا هرچیز دیگری گفته خود را نقض می‌کنید، توقع نداشته باشید که فرزندان با احترام به شما گوش فرادهند چرا که این نوع ناسازگاری‌های کوچک با هم جمع می‌شوند و می‌توانند منجر به از دست دادن احترام کودک نسبت به شما شوند.  از طرفی والدینی که اختلافات روابط خود را در روش فرزندپروری بروز می‌دهند، باید منتظر بی‌احترامی و بی‌قانونی در سطحی وسیع باشند. بسیار مهم است که والدین در یک جبهه باشند، حتی اگر سبک‌های فرزندپروری متفاوتی دارند . هنگامی که خود را به عنوان «نیروی خوب» و دیگری را به عنوان «والد بد» معرفی کردید، فضایی برای بی احترامی ایجاد کرده‌اید. مهم‌تر از همه اینکه گاهی فراموش می‌کنید که فرزندان‌تان قرار نیست نقش شما را در زندگی بازی کنند. به یاد داشته باشید، فرزندان شما انسان های مستقل و منفکی هستند. مهم نیست چقدر شبیه شما به نظر می رسند، به هر حال آنان امتداد شما نیستند،.  اگر فرزندتان را آنطور که هست نمی بینید یا نمی شنوید، ممکن است در ابتدا در جهت جلب رضایت شما حرکت کنند اما همانطور که آنها بزرگ می‌شوند و تبدیل به یک نوجوان می‌شوند، این مساله به عدم احترام و خشم تبدیل می‌شود. 
   
 شش‌گام برای توقف بی‌احترامی
اولین گام خود اندیشی است یک قدم به عقب برگردید و به رفتار و اعمال خود فکر کنید. با خودتان صادق باشید و در نظر بگیرید که آیا کاری برای کمک به تیرگی روابط انجام داده‌اید یا خیر. اعتراف به اشتباهات خود و پذیرفتن مسئولیت آنها می‌تواند گامی مثبت به سوی آشتی باشد. در مرحله‌ی بعد پذیرش اینکه ممکن است فرزندتان آنطور که شایسته شماست با شما رفتار نکند ممکن است دشوار باشد. با این حال، اذعان به اینکه نمی‌توانید رفتار آن‌ها را کنترل کنید و مسئولیت آن را بر عهده ندارید، به شما کمک می‌کند تا در درون خود آرامش را پیدا کنید. روی پذیرش موقعیت به همان شکلی که هست تمرکز کنید و در عین حال امید به بهبودهای آینده را حفظ کنید. در گام سوم، یک گفتگوی باز و صادقانه با کودک یا نوجون خود آغاز کنید. نگرانی‌ها و احساسات خود را با آرامش و احترام بیان کنید. از سرزنش یا انتقاد آنها بپرهیزید، زیرا ممکن است درگیری را تشدید کند. در عوض، روی گوش دادن به دیدگاه آنها تمرکز کنید و سعی کنید دیدگاه آنها را درک کنید چرا که ارتباط موثر می تواند ابزار قدرتمندی برای حل تعارضات و بازسازی روابط باشد. چهارمین راه تعیین مرزهاست. در حالی که حفظ خطوط ارتباطی باز اهمیت دارد، ایجاد مرزهای سالم نیز بسیار مهم است. مشخص کنید که چه رفتارهایی برای شما غیرقابل قبول است و به کودک خود بگویید که بدرفتاری قابل تحمل نیست و عواقب خاص خود را دارد. مرزها به محافظت از رفاه عاطفی شما کمک کرده و پایه و اساس یک رابطه سالم تر در آینده را ایجاد می‌کنند.  در گام پنجم بر خودمراقبتی تمرکز کنید، با درگیر شدن در فعالیت‌هایی که برای شما شادی و آرامش به ارمغان می آورد، رفاه خود را در اولویت قرار دهید. به سرگرمی‌ها بپردازید، ورزش کنید، تمرکز حواس را تمرین کنید یا زمانی را با عزیزانی بگذرانید که با شما با مهربانی و احترام رفتار می‌کنند. مراقبت از خود از نظر جسمی، عاطفی و ذهنی هنگام هدایت روابط چالش برانگیز ضروری است.  در نهایت همانطور که جی برنشتاین در کتاب 10 روز برای یک کودک کمتر سرکش توضیح داده‌است، کودکان  نیاز دارند که والدین آرام، محکم و غیرقابل کنترل باشند. آرام، محکم و غیرقابل کنترل بودن به دور زدن واکنش عاطفی شدید بین والدین و کودک کمک می‌کند. نمونه‌ای از صدای آرام، محکم و غیرقابل کنترل والدین این است: "من برای نظر شما ارزش قائل هستم اما با این حال با روشی که پیش گرفته‌ای مخالفم. به نظر می‌رسد که هر دوی ما به شدت احساس می‌کنیم که تفاوت دیدگاهی این میان وجود دارد. آیا قبول داری که گفتگوی آرام و سازنده به ما کمک می‌کند احساس بهتری نسبت به ادامه بحث داشته باشیم؟"و در آخر رویارویی با احساسات دشوار می‌تواند طاقت فرسا باشد و کمک گرفتن از دوستان قابل اعتماد، اعضای خانواده یا یک درمانگر می تواند مفید باشد . به اشتراک گذاشتن احساسات و تجربیات خود با کسی که می‌تواند راهنمایی و همدلی را ارائه دهد، می تواند بینش و راحتی ارزشمندی را در طول این زمان چالش برانگیز به شما ارائه دهد، بنابراین حتما مشورت با یک متخصص خانواده‌درمانی یا کودک و نوجوان را در برنامه‌ی کار خود داشته باشید. 
برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها