محقق نشدن وعدههای مسوولان دولتی به فضایی دامن زده تا از هر سو سیل نارضایتی و هشدار روانه کانونهای تصمیمگیر کشور شود. البته دور از انتظار نیست اگر هواخواهان دولت عملِ منتقدان را حمل بر عیبجویی و اشکالتراشی کنند یا حتی آن را به نقزدنهای غرضورزانه فرو بکاهند. اما دقیق شدن و عمیقتر دیدن خردهگیریها و نقدها نه تنها به شناخت ضعفها و جبران نقصانها کمک میکند بلکه میتواند به عبور از کژراههی سوءمدیریتهای موجود کمک میکند.
درباره دامنهدار شدن انتقادها شاید ماجرا از جایی شروع شد که در
دولت سیزدهم به رسم همه دولتها در دادن وعدههای چرب و شیرین از مبالغه و افراط چیزی کم نگذاشتند. البته برای ناظران واقعبین از همان آغاز سرنوشت این دست وعدههای رویاپردازانه معلوم بود. اما چیزی که قابل سرزنش باشد داشتن رویاهای دور و دراز برای توسعه و پیشرفت نیست. چون از دل همین رویاها و امیال دست نیافتنی بود که برای بسیاری دیگر از کشورها خواب توسعه تعبیر شد و میوههای رنگارنگ ترقی و رفاه به بار نشست. باری موضوع مهمتر به عمیقتر شدن شکاف بیاعتمادی میان دولت و مردم برمیگردد که با سر داده شدن وعدههای بدون پشتوانه عملی موثر و ملموس، آتش نارضایتیهای عمومی را شعلهور کرده است. برای بسیاری این فرضی مسلم است که مسوولان دولتی از درک واقعبینانه منابع و امکانات کشور بی بهره مانده و با نگاهی غیرعلمی و غیراصولی چاهی از شعارها و وعدههای خیالی را پیش پای خود و مردم کندهاند. بنابراین بیسرانجام ماندن برنامههایی که دولت در ابتدای سرکار آمدنش بوالهوسانه نوید انجامشان را میداد اتفاق شگفتآوری نیست.
با چنین نگاه و تصوری به نقد گرفتن اوضاع جاری کشور هم تقلایی بیهوده است و راه به جایی نمیبرد. اما باز چیزی هست که چنین نگاههای بدبینانهای را پس میزند و اصرار برای ادامه نقدها را موجه و بلکه ضروری میکند. حقیقت آن است که واداشتن مسوولان به اصلاح رویهها و عملکردها و سازگار کردن برنامهها با اصول علمی و امکانات و منابع کشور از رهگذر همین رویکردهای نقادانه امکانپذیر میشود. چون اگر نقدی در کار نباشد احتمال اینکه مدیران و مسوولان در درک توانمندیهای خودشان و نیازها و ظرفیتهای موجود دچار واقعیتگریزی شوند بالا می رود و گردی از توهم افق نگاهشان را خواهد پوشاند.
همین که مسوولی در مواجهه با ناکامیها به توجیه و بهانه و مقصرتراشی متوسل شود خود بهترین نشانه برای ضرورت وجود برخوردهای نقادانه است. چرا که اگر نقدی در میان باشد و دولتیان خود را ایمن از ترکشهای آن نبینند پس برایشان چارهای جز پاسخگویی و واقع بینی و در نهایت رفتن به سمت بهبود عملکردها نمیماند.
امروز تا اندازهای وضع دولت را میتوان به قایقی شبیه دانست که با صرف انرژی و هزینه زیاد در مسیر خلاف رودخانه پیش میرود. هر چه هم که بیشتر به پیش میرود شیب و شتاب آب و عمق و پهنای رودخانه بیشتر میشود و با ادامه این وضع لاجرم قایق شکسته و تکه تکه و قایق نشینان غرق خواهند شد. چنین حال و اوضاعی که هر روزش آمیخته با اخبار سوگ و رنج و فاجعه شده به این معناست که ما امروز بر سر بزنگاهی ناگزیر واماندهایم و یک «چه باید کردِ» محتوم در گلویمان مانده و تنها راه التیام مصایب و ناگواریهایمان هم طرح همین پرسش و دست و پا کردن پاسخی قانع کننده برای آن است.
در تدارک پاسخ برای این پرسش میتوان دو راه متفاوت را تجربه کرد. اول اینکه امیدوارانه منتظر فروخوابیدن شتاب امواج رودخانه و امکانپذیر شدن حرکت در خلاف جهت آن شد. راه دوم هم اینکه در تصمیمی تجدیدنظرطلبانه قایق به مسیر موافق رودخانه بیفتد و راهی تازه در پیش گرفته شود. اما وقتی الگوی زیستی خاص ذیل تغییرات فناورانه و وجود ابتلائات پرشمار اقتصادی و رفاهی را کنار انواع مشکلات در عرصه جهانی میگذاریم امید به ادامه مسیر کنونی به خیالی خوشباورانه بدل میشود.
این را حتی چانگهوا
سفیر چین در کشورمان در روزی که برای افتتاح سرکنسولگری کشورش در بندرعباس به هرمزگان آمده بود به اشاره و تلویح به زبان آورد. جناب سفیر البته در ستایش و قدردانی از میزبان کم نگذاشت و در مذمت تحریمها و فشارهای جهانی علیه ایران هم به تمامی حق مطلب را ادا کرد. اما در عین حال به یادمان آورد که مشکلات موجود در روابط مالی بین چین و ایران ناشی از همین تحریمهای یکجانبه آمریکا است. جناب چانگهوا البته در توصیف ازخودگذشتگی کشورش برای تداوم مراودات با ایران سنگ تمام گذاشت و با وسعت نظری که فقط از یک چینی سیاس و حسابگر برمیآید خاطرمان را آسوده کرد که چین تنها کشوری است که بهصورت رسمی مشغول واردات نفت از ایران است و ارز این کشور را مسدود نکرده است.
چنین احوالی به ویژه با تلنگری که سفیر چین در مراسم افتتاح سرکنسولگری بندرعباس حوالتمان کرد به این معناست که آن تصمیم تجدیدنظرطلبانه برای تغییر جهت دادن قایق دولت و بازگرداندنش به مسیر موافق رودخانه اتفاقی چارهناپذیر است. هرچند که شاید هنوز نشانهای برای اتخاذ چنان تصمیمی به چشم نخورد و نوری در انتهای تونل دیده نشود.
به قلم: محمد شفیعی مقدم
روزنامه صبح ساحل