«رضا کولغانی» از داماهی تا مغزهای کوچک زنگ‌زده:

نمی‌خواهم کوچه‌بازارم را از دست بدهم



صبح ساحل ، هنری - صدف محمودی رضا کولغانی برای بسیاری از ما خاطره‌‌ی سال‌های دورمان است، وقتی‌که جوان‌تر بودیم، سال‌هایی که هنوز در بندرعباس کافه می‌رفتیم، در جزیره هرمز دورهم جمع می‌شدیم، کنار آتش حلقه می‌زدیم، رضا برایمان گیتار می‌زد و آواز می‌خواند و ما کیف می‌کردیم؛ اما سال‌ها از آن زمان گذشته، حالا رضا در گروه داماهی می‌خواند، در فیلم‌های پرفروش بازی می‌کند، در کنسرت‌هایش جا برای سوزن انداختن نیست و ما همچنان کیف می‌کنیم.

رضا کولغانی این روزها با تیتراژ فیلم پرفروش دیگری ما را کیفور کرده است. «مغزهای کوچک زنگ‌زده» آخرین ساخته هومن سیدی ست که در چند روز اول اکران بسیار پرفروش بوده است.

رضا کولغانی خواننده تیتراژ این فیلم است، تیتراژی که همانند خود فیلم افراد زیادی دوستش داشتند، به همین بهانه با او دراین‌باره و دیگر دغدغه‌هایش گپ و گفتی صمیمانه داشتیم.

  بهتر است از مغزهای کوچک زنگ‌زده،  آخرین کارت  که این روزها طرفداران زیادی پیداکرده شروع کنیم.

مغزهای کوچک زنگ‌زده دومین همکاری من با هومن سیدی است، اولین تجربه همکاری من با سیدی برای فیلم خشم و هیاهو با شعری از محمود طلوعی بود، پس از خواندن فیلم‌نامه مغزهای کوچک زنگ‌زده دوست داشتم کار بر مبنای شخصیت شاهین (نوید محمدزاده) باشد پس برای ترانه‌ای از احسان گودرزی ملودی ساختم و بامداد افشار آن را تنظیم کرد، درنهایت هم هومن کار را پسندید.

ازنظر من یکی از دلایلی که تیتراژ این کار بازخوردهای خوبی داشته به خاطر مود رپ و حال رپ گونه‌ی آن است. همچنین تمام اتفاقاتی که در فیلم افتاده در تیتراژ هم شاهد آن هستیم.

هومن سیدی کارگردانی ست که به موسیقی فیلم‌هایش اهمیت زیادی می‌دهد و شناخت خوبی از موسیقی دارد. همه اجزای فیلم به‌خوبی در کنار هم قرار گرفته‌اند که این امر برای من بسیار خوشایند است. مغزهای کوچک زنگ‌زده راوی حال ‌و روز بچه‌های محله‌های حلبی‌آباد خودمان است. محلاتی که سطح زندگی در آن‌ها فاجعه‌بار است.

 تو زودتر از بسیاری از هنرمندان هرمزگانی به تهران مهاجرت کردی، این اتفاق چه تأثیری در روند زندگی‌ات گذاشت؟

زمانی که من به تهران آمدم سختی‌های زیادی کشیدم، چهار سال مخارج زندگی‌ام را با اجراهای خیابانی تأمین می‌کردم اما با همکاری با گروه دارکوب خودم را ثابت کردم. برخی‌ها فکر می‌کنند در تهران برای ما فرش قرمز پهن کرده‌اند، یا فلان آقای بازیگر ما را آورده است، اما این‌طور نیست من خودم را ثابت کردم.

بارها در تهران بدون دریافت هیچ هزینه‌ای اجرا کردم، چون می‌دانستم دیده می‌شوم. همین شد که بعد از عصبانی نیستم از 5 تهیه‌کننده پیشنهاد همکاری داشتم، می خواهم بگویم هیچ‌وقت نباید ناامید بود و همیشه باید روبه‌جلو حرکت کرد.

من همیشه در زندگی یاد گرفتم ساکن و راکد نباشم، بندرعباس آدم را ساکن می‌کند، شاید به خاطر آب‌وهوا است که ریتم زندگی را کمی کند می‌کند، شاید من هم اگر در بندرعباس می‌ماندم دلیلی به فعال بودن نمی‌دیدم.

در بندرعباس فرقی نمی‌کند که دارا باشی یا ندار، درهرصورت خوشی، اینجا به آدم خوش می‌گذرد، آدم بی‌خیال است؛ اما در تهران داستان متفاوت است، درست است که امکانات بیشتری وجود دارد اما هزارتا دغدغه در حین کار به وجود می‌آید. استرس، جنگ و درگیری با افراد مختلف خوشی را از آدم می‌گیرد، ما هم که جنوبی هستیم خیلی چیزها در کتمان نمی‌رود.

 چطور به این نقطه رسیدی؟

کار من بیشتر تجربی است، فرمول و قاعده خاصی ندارد که روشی حساب‌شده برای دیگران ارائه دهم. همین تجربی کار کردن باعث شده شیوه خودم را برای ارائه پیدا کنم. دوستان نزدیکم می‌گویند تو روی مین راه رفتی و جاده را برای ما صاف کردی. آن زمان که در بندر بودم از آن‌هایی نبودم که عضو انجمن خاصی باشم. در فرهنگسرا هم زیاد آفتابی نمی‌شدم، یکی از دلایل موفقیتم هم همین بود، رسالت هنری‌ام این نبود که در فرهنگسرا چادر بزنم و بست بنشینم،

 برسیم به هرمزگان و هنر آن، هنر در هرمزگان را چگونه ارزیابی می‌کنی؟

موسیقی هنر شاخص هرمزگان است ریشه موزیک در هرمزگان مربوط به ده، بیست یا صدسال پیش نیست عرب‌ها، سیاه‌ها، پرتغالی‌ها، همه و همه در طی سالیان دراز کنار هم باعث این غنا در موسیقی شده‌اند.

تمام واژه‌های ما ریشه دو یا سه‌هزارساله دارند هم‌اکنون هم‌گروه‌ها و افراد بسیار خوبی مانند قنبر راستگو، جالبوت، مجید سالاری، محسن آزادبخش و بسیاری دیگر در این زمینه فعالیت می‌کنند، مثلا خالو قنبر راستگو مدرن‌ترین موزیسین استان هرمزگان است او جز (Jazz) واقعی ست. حالا ما خودمان را می‌کشیم برای تولید جز، درحالی‌که خالو قنبر راداریم.

 گروه جالبوت و مجید سالاری سال‌های زیادی است که در این مسیر فعالیت می‌کنند و بی‌توجه به حرف‌های دیگران به کارشان ادامه می‌دهند؛ اما همین هنرمندان به دلیل مسائل بسیاری مجبور به مهاجرت به تهران هستند. امیدواریم اتفاقات به صورتی پیش برود که هیچ هنرمند هرمزگانی مجبور به مهاجرت برای پیشرفت نشود.

 گره هنر هرمزگان درکجاست؟

مشکل اساسی هنر هرمزگان از دهه هشتاد شروع شد که طی اتفاقاتی چنددستگی بین هنرمندان ایجاد شد و افراد باهم دشمن شدند و این چنددستگی هنر هرمزگان را از ریشه نابود کرد.

معضل این روزهای هنر هرمزگان حرف زدن بیش‌ازحد، بیانیه صادر کردن، محفل گرفتن و از این قبیل کارهاست و همین‌ها ما را عقب انداخته است.

مثل این می‌ماند که ما در جاده‌ای در حال حرکت هستیم و روبه‌جلو به سمت هدفمان پیش می‌رویم ناگهان چند نفر از همراهانمان تصمیم می‌گیرند کنار جاده اطراق کنند و بیانیه‌ای در نقد فلان اثر هنری صادر کنند!

نبود متن یکی از دلایلی ست که موزیک فولکلور جدید در هرمزگان نمی‌توان تولید کرد و همان ترانه‌های قدیمی بازخوانی می‌شود، دیگر ترانه‌سرایی در سطح حسن کرمی و ابراهیم منصفی در استان نداریم. عبدی محب، رضا شجاعی و محمود شجاعی جز معدود کسانی هستند که کار خوب ارائه می‌دهند.

وقتی متن دچار سکون شده من مجبورم «چشن لنج» را بخوانم تا فراموش نشود وزنده بماند تا آن را به‌عنوان شاخصه فرهنگی این خطه بشناسند، اگر شاعری ترانه خوبی بنویسد ما در استان پیشرفت می‌کنیم چه درزمینهٔ موسیقی چه تئاتر چه سینما متن تولید نمی‌شود. اگرچه که در تئاتر ایران‌ هم تنها چند نمونه خوب مثل امیررضا کوهستانی، محمد مساوات، جابر رمضانی و چند نفر دیگر وجود دارند چه برسد به بندرعباس! من حتی در تهران‌ هم خیلی به دیدن تئاترها نمی‌روم.

 هنرمند مستقل کیست؟

ازنظر من هنرمند مستقل هنرمندی ست که خودش تصمیم می‌گیرد چه‌کاری را انجام دهد و چه‌کاری را انجام ندهد، من هم کاری را که دوست نداشته باشم انجام نمی‌دهم.

این یعنی کار سفارشی نمی‌کنم، باید کاری که خودم دوست دارم را انجام بدهم و این جز شروط من است.

من یک آرتیست هستم که خودم برای خود تصمیم می‌گیرم؛ اما با همه این‌ها باسیاست‌هایی که دولت در ده سال اخیر داشته اصلاً هنر مستقلی وجود ندارد، چیزی به‌عنوان یک اثر مستقل هنری برای هنرمند وجود ندارد. حتی اثری که خودت تولید کرده باشی هم باز آن‌ها در عرضه آن دست دارند.

 از داماهی بگو .

اعضای گروه داماهی تمام تجربیاتشان را در این گروه آورده‌اند، خودمان که خیلی از کارهایمان خوشمان می‌آید، چراکه تنها چیزی که من را سرپا و زنده نگه‌داشته است همین گروه داماهی است. آلبوم دوم داماهی نیز دو سه ماه دیگر روانه بازار خواهد شد. ما خیلی برای این آلبوم تلاش کردیم، در چهار ماه 19 قطعه ضبط کردیم یعنی از خرداد تا شهریور! کدام گروه می‌تواند در 4 ماه چنین کاری انجام دهد؟

 اما خب هنوز به چند قطعه مجوز نداده‌اند، به نظرم بیشتر باید زوم کنند روی موزیک‌های پاپ بی‌سروته و بی‌محتوا و روی آن تمرکز کنند نه اینکه به آثار ما مجوز ندهند.

وضعیت موزیک پاپ درست نیست. چه می‌شود که محمدعلی بهمنی استعفا می‌دهد؟ او مجبور است به برخی افراد که پارتی‌بازی می‌کنند مجوز بدهد بسیاری از کارها هستند که تلفنی مجوز گرفته‌اند.

ما که همچین رانت‌هایی نداریم. مسئولین بیشتر از اینکه به فکر مجوز دادن یا ندادن به ترانه‌های ما باشند باید به وضعیت مردم برسند و مملکت را نجات دهند. چند اثر هنری معضل مملکت نیست.

 حرف آخر؟

من در این کشور می‌مانم آن‌هم به این دلیل که کوچه‌بازارم را نمی‌خواهم از دست بدهم، ریشه‌ای که سی سال است در دل این خاک رشد کرده است را نمی‌توان یک‌شبه کند و دور انداخت.

من هم کار خودم را انجام می‌دهم و روبه‌جلو حرکت می‌کنم، این آیندگان هستند که در خصوص ما تصمیم می‌گیرند. آیندگان خوب و بد را قضاوت می‌کنند.

قطعا پس از ما نمونه‌های کامل‌تر و جامع‌تری از این نوع موسیقی ارائه می‌شود اما در حال حاضر خیالمان راحت است که موزیک باشرافت تولید می‌کنیم.

حداقل در این دوره کار سطح پایین انجام نمی‌دهیم. شاید سی سال دیگر اصلا به کارهای امروز ما بخندند اما می‌دانم که این کار الآن درست است.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها