به مناسبت 31 اردیبهشت روز اهدا عضو

مرگی که زندگیست


نویسنده: شیوا شاکری

31 اردیبهشت روز اهدا عضو است،موضوعی که اولین رویارویی‌ام با آن  را به خاطر ندارم، اما به یاد هم ندارم که با دید منفی به سراغش رفته باشم.

همیشه برایم موضوعی منطقی و قابل قبول بود و کسانی که از اعضای بدن عزیزشان  می‌گذشتند، تا سایه مرگ را از سر یک خانواده دیگر کم کنند، برایم بسیار قابل احترام بودند و هستند. هربار که در خانه راجع به اهداء عضو صحبت می‌شد، به این که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنم اهدا شود ابراز تمایل می‌کردم، تا این که سال‌ها پیش متوجه سازوکار اینترنتی تقاضای کارت اهداء عضو شدم و مدتی بعد این کارت مهمان همیشگی کیف پولم شد، مهمانی که هنوز با دیدنش حس خوبی نسبت به خودم پیدا می‌کنم و به این فکر می‌افتم که با توجه به تعداد بالای بیماران محتاج  پیوند عضو چه خوب است افراد بیشتری با گرفتن این کارت حس من را تجربه کنند و همین‌طور خانواده‌های بیشتری به این درک برسند که می‌توان با اهدای عضوی که هیچ چیزی جز پوسیدن زیر خاک در انتظارش نیست، باعث راحت‌تر شدن زندگی برای فردی شد که  بیماری زندگیش را با خطر مواجه کرده است. خصوصا که استفاده از پرینترهای سه‌بعدی با قابلیت تولید عضو زنده ، به دلیل هزینه زیاد هنوز شیوع بالایی در جهان ندارد و راهی جز انتقال عضو از بدن  انسانی به انسان دیگر نیست و وقتی یک بیمار نیاز به عضوی مثل قلب داشته باشد هیچ راهی جز رفتن به سراغ یک  مورد مرگ مغزی وجود ندارد. اینجاست که پای احساس اعضای یک خانواده نسبت به عزیزشان وسط می‌آید، از آنجا که حتی در صورت داشتن کارت اهدا عضو، پیوند باید با اجازه خانواده فردی که دچار مرگ مغزی شده است انجام شود،  به نظر می‌رسد جا انداختن فرهنگ اهدا عضو امری ضروریست. برای این که اهدا عضو در مواقع لزوم راحت انجام شود،اتفاقی که لازم است بیفتد این است که همه متقاعد شوند امکان ندارد مورد مرگ مغزی به زندگی برگردد.
از قضا سخت‌ترین قسمت ماجرا هم همین جاست چون برای کسی که قلب یکی از اعضای خانواده‌اش را در حال تپیدن می‌بیند باور این که او را از دست داده سخت است و تا این باور در او ایجاد نشود طبیعی‌ست که نتواند به پیوند رضایت دهد چون‌ این کار را پایان دادن به زندگی کسی که برایش عزیز است می‌داند. در صورتی که اگر قبل از درگیر شدن با ماجرای مرگ مغزی عضو خانواده‌اش، برایش روشن شده باشد تایید مرگ مغزی یعنی خداحافظی همیشگی فرد با زندگی، راحت‌تر می‌پذیرد دیگر آن بدن به کار عزیز از دست رفته‌اش نمی‌آید. اما در صورت پیوند می‌شود با همان بدن ناکارآمد زندگی دوباره به فردی بخشید که هنوز می‌تواند موهبت زنده بودن را داشته باشد. ضمن این‌که ادامه تپش‌های قلب شخص فوت شده در سینه فردی دیگر می‌تواند تسلای خاطر بازماندگانش هم باشد. جا انداختن فرهنگ اهدا عضو نیاز به فعالیت تبلیغی بیشتر و خلاقانه تری دارد. فیلم‌ها و سریال‌های ضعیف و فاقد خلاقیت، تبلیغ‌های اکثرا تکرای و کم‌کیفیت و بیلبوردهایی که توجهی را جلب نمی‌کند، برای فرهنگ‌سازی در مورد اهدا عضو کارایی لازم را ندارد اگرچه حرکت‌های خوبی در این زمینه انجام شده است اما ادامه کار نیاز به اقدامات متفاوتی دارد. راهی طولانی درپیش است تا رسیدن به نقطه‌ای که عموم مردم وقتی با مساله اهدا عضو روبه رو می‌شوند آن را منطقی و قابل قبول ببینند،راهی که لازم است به شیوه‌ای متفاوت پیموده شود.    

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها