در اولین بندهای نامهای که رسما از جانب انجمن علمی روانپزشکان ایران به
رئیس جمهور وقت ایران نوشته شده، آمده است: « یکی از مولفههای تعیین کنندهی سلامت روانی-اجتماعی جامعه و افراد آن، احساس امنیت است. این احساس به ویژه زمانی خدشهدار میشود که آسیبی از سوی نمایندگان حکومت که علیالاصول باید حامی مردم و حافظ امنیت و حقوق آنها باشند، پدیدار شود. در این صورت پیش فرضهای بدیهی و متداولی که احاد مردم برای ادامهی زندگی امن و سالم خود به آنها نیازمندند، از میان میرود و متاسفانه پس از تغییر نگرش مردم، بازگشت آن بسیار دشوار خواهد بود. در جستوجوی علل زمینهساز واقعیت ویرانگر مهاجرت گسترده و رو به افزایش نخبگان از کشور نیز باید به عواملی از این دست نگاهی ویژه داشت».
تاکید نامهی انجمن روانپزشکان به ما نشان میدهد که ناامن شدن تجربهی زیست افراد جامعه نه تنها یک مساله فردی، که یک مصداق اجتماعی است. میل و خواست امنیت، حتی در مطالبهی درخواستهای متضاد یک الزام همگانی و اجتماعی است. اگر زندگی روزانهی ما مملو باشد از موقعیتهایی که عدم وجود امنیت را القا میکند، روان ما روانی آسیب دیده و جامعهی ما جامعهای آسیبزاست.
در نامهی انجمن
روانپزشکان از مسئولین خواسته شده دربارهی ناامنی و بیاعتمادی همگانی که گریبان تک تک اعضای جامعه را گرفته، فکری کنند، در غیر این صورت میزان تروماها و آسیبهای وارده به مردم و البته حکومت غیرقابل بازگشت خواهد بود. اما مسالهای که در نامهیروانپزشکان مورد وارسی قرار نگرفته بود، مسالهی اضطراب جمعی و در حال گسترش ناشی از پنهانکاری عمومی است. در سیستمهای سرمایهداری، همیشه مسائلی وجود دارد که همه میدانند و از وجود آن آگاهی دارند، اما هیچکس دربارهی آنها صحبت نمیکند.
امروزه این پنهان کاری عمومی، بر سر آن است که همه مضطرب هستند، همه ناامن هستند و در این جامعه احساس ناامنی میکنند ، اما هیچکس نمیتواند دربارهی این وضعیت عمومی اظهار نظر کند. احساس اضطراب انواع توانمندیها، ابراز وجودها، ارتباط احساسی، بیواسطگی و لذت بردن را به خود آغشته است. به قطع در چنین وضعیتی روانشناسان و
روانپزشکان، به جای متمرکز شدن بر ساختارهای فردی و هیجانات افراد، بهتر است به سیستم جمعی و جریان اجتماعی که در حال وقوع است توجه کنند، تا از وجود چنین ناایمنیها، اضطرابها و بیاعتمادیهایی وانمانند.
روزنامه صبح ساحل