یادداشــت میــهمان

نامه‌ای به سیریک



نویسنده: میلاد شیراوند، روزنامه‌نگار حوزه توسعه

از طریق یکی از همکاران سابقم فهمیدم، سرزمین‌تان یک مبدا از طرح خانمان برانداز انتقال آب جنوب به فلات مرکزی است. قبل‌تر می‌دانستم که این طرح چیست، طراحی کیست و بودجه‌اش را چگونه تامین می‌کنند. این را هم می‌دانستم که نتیجه‌اش چه خواهد بود، چون آینده شما در واقع گذشته ما {در غرب کشور} است. بچه بودیم و رودهای خروشانی داشتیم. سرزمین ما که مثل سرزمین شما گمنام و در پایتخت غریب است، در میانه‌ی راه رود سیمره یا همان مادر کرخه قرار داشت. همیشه می‌گفتند سیمره گشنه است چون در اعماقش گیژاو (گرداب)هایی داشت که شناگران را می‌بلعید. شانه دیگر ما به رود کشکان می‌رسید، لف‌زنان(مواج) و بی‌قرار بود و اصطلاحا پدر کرخه نام داشت. اینها را گفتم که بدانید کشکان و سیمره ما دیگر شبیه آنچه که در کودکی دیدیم نیست چون همان اتفاقی که برای شما می‌خواهند رقم بزنند در گذشته برای ما رقم خورد. ما هم قربانی آن‌ها شدیم که «فلات مرکزی» نام گرفته‌اند و نمی‌توانیم نامشان را ببریم چون اگر نام دقیق آن دو سوگلی استان‌ها را به زبان بیاوریم هزار و یک انگ به ما می‌چسبانند که لرزه برتن مرده می‌اندازد.چندسال پیش که بحران غیزانیه پیش آمد نوشتم که سیاستگذاری‌های بخش آب در چند دهه پیش، کار را به اینجا رسانده است اما هنوز جا برای برگشتن وجود دارد. نوشتم صنایع و کشاورزی آب‌بر، در آن چند استان تا چند سال آینده دیگر نمی‌توانند بیش از این از غرب کشور تغذیه کنند چون چیزی برای مصرف نمانده است. نوشتم راه حل مشخص است؛ عمل به تجربه دنیا در بازنگری سدسازی، انتقال آب به مقصد صنعت و کشاورزی و اهتمام به استقرار صنایع با زنجیره تولید کامل در سواحل است اما درست یکی دو سال بعد از آن بحران همانطور که پیش‌بینی‌ها در مورد اتمام منابع غرب کشور درست از آب درآمد، به جای تصحیح راه غلط گذشته، تصمیم گرفتند پروژه انتقال آب را از جنوب اجرا کنند. الانِ شما را می‌فهمیم. خدا به شما صبر بدهد. ما خوب می‌دانیم که خیلی سخت است شهروند بودن برخی دیگر، مهم‌تر از شهروند بودن خود آدم تلقی شود. ما خوب طعم این تبعیض را چشیده بودیم منتهی با شما یک تفاوت بزرگ داریم و آن این است که از شما تنهاتر بودیم. و نامه‌ای از کسی دریافت نکردیم. در نهایت برای شما متاسفم و بیشتر برای خودم. میخواهم آن روزگاری که نتایج این طرح بر همه آشکار می شوند را نبینم! راهی ندارم جز اینکه یک دل سیر بگریم. بر آنچه بر دودمان ما و شما گذشت. 

روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها