موش آمد و گفت: گربه خوبی باش
در خانـه ما عنصــر مطلـوبی باش
آهسته برو كه موش شاخت نزند
آهسته بیا كه موش شاخت نكَند
گشنیز بخور، به گوشتها دست نزن
ساكت بنشین، تكان نخور، جَست نزن
تنظیم نما سبیل خود را با من
هرگز سر تسلیم مگیر از دامن
زنگـوله بینـداز به گردن اینـجا
مشغول نشو به فتنه كردن اینجا
...
موش آمد و گفت: گربه بودن ننگ است
این كار خلاف منطق و فرهنگ است
دست از سر گربه بودن خود بردار
از گربگی خودت بكن استغفار
هر روز دم از منـــافــع گربـه نــزن
هرشب بهنظام موشها، ضربه نزن
پشت سر موشها برو، ای گربه!
اصلاً تو بیا و موش شو، ای گربه!
مهلت بدهیم، ظرف یك هفته فقط
یا گربه خودش موش شود، یا كه سقط!
«ابن محمود»